| تَبَتُّـل |
گفتم چگونه می کشی و زنده می کنی؟ با یک نگاه کشت و نگاه دگر نکرد...
چنان به دیدهی حسرت نگاه میکنمت
که کودکی سرطانی، کمنـد گیسو را
#مریم_عظیمی
برای با تو سخن گفتنم زبانی نیست
دریغ! پشت نگاه تو داستانی نیست
چه سنگها که برایت زدم به سینه و حیف
که هیچ در دل سنگ تو مهربانی نیست
نه آبرو و نه جان و نه صبر ماند، افسوس
که عشق در نظرت تحفهی گرانی نیست
تو آسمانِ خدایی، به این پرنده بگو
چگونه پر زنَد آنجا که آسمانی نیست؟
به آخرین گلِ باغم رسیده دستانت
خیال کن که پس از چیدنش خزانی نیست
اگر چه شعر مرا بین خلق رسوا کرد
برای با تو سخن گفتنم زبانی نیست
#مریم_عظیمـی
به دنبال تو میگردم میان کوچهها گاهی
عجب طوفان بیرحمیست، عطری آشنا گاهی
#مریم_عظیمی