تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم
با آسمان مفاخره کردیم تاسحر
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم
#منزوی_ترین_حسین
اگر باید زخمی داشته باشم
که نوازشم کنی
بگو تا تمامِ دلم را
شرحهشرحه کنم.
#منزوی_ترین_حسین
همه یکسو و تو یکسو، چه بگویم دیگر
تا بدانی که چه اندازه تو را میخواهم
#منزوی_ترین_حسین
.
بعداز تو کوچه بیتپش و سوت و کور ماند
سوگت به چشم پنجرهها خاک غم فشاند
بعد از تو هیچ حنجره از هیچ پنجره
شعر بلند و دلکش ناقوس را نخواند
بعد از تو ای ستون توانای سرنگون
آوار خستگی کمر خانه را شکاند
بر خاک خفت دست تو آن رأیت بلند
شاخیکه گل به گیسویخورشید مینشاند
تاریک شد چه زود جهان بین روشنت
چشمی که از ستاره و مه باج میستاند
در خون نشست آوخ و خاموش شد دریغ
آن حنجره که نعره به افلاک میرساند
🌱به بهانهی زادروز #منزوی_ترین_حسین
وﻗﺘﯽ تو رفته ﺑﺎﺷﯽ، کاﻣﻞ ﻧﻤﯽﺷﻮد عشق
ﺑﻌﺪ از ﺗﻮ ﺗﺎ همیشه اﯾﻦ ﻗﺼﻪ ﻧﺎﺗﻤﺎم اﺳﺖ...
#منزوی_ترین_حسین
هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز
به هیچ بند و فسوني نمیکنند رهایت
#منزوی_ترین_حسین
وﻗﺘﯽ تو رفته ﺑﺎﺷﯽ، کاﻣﻞ ﻧﻤﯽﺷﻮد عشق
ﺑﻌﺪ از ﺗﻮ ﺗﺎ همیشه اﯾﻦ ﻗﺼﻪ ﻧﺎﺗﻤﺎم اﺳﺖ...
#منزوی_ترین_حسین
یارای بی تو زیستنم نیست بیش از این
تابِ غمِ تو بیشتر است از تَوانِ من
#منزوی_ترین_حسین
هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز
به هیچ بند و فسونی نمیکنند رهایت
#منزوی_ترین_حسین
بین تنهایی و من راز بزرگی است، بزرگ
هم از آنگونه که در بین تو و زیبایی...
#منزوی_ترین_حسین
چه جای شکوه ز اندوه تو؟ وقتی دوستتر دارم
من از هر شادی دیگر، غم عشق تو خوردن را
#منزوی_ترین_حسین