آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
خواست تنهایی مارا به رخ ما بکشد
#هوشنگ_ابتهاج
عزیزم
پاک کن
از چهره
اشکت را
ز جا برخیز..
تو در من زنده ای
من در تو:)
ما هرگز نمیمیریم!!
#هوشنگ_ابتهاج
آخر چه کند با دل من علم پزشکی
وقتی که به دیدار تو بسته ضربانم...
#هوشنگ_ابتهاج
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
اي بس غم و شادي كه پس پرده نهان است
گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري
داني كه رسيدن هنر گام زمان است
آبي كه برآسود زمينش بخورد زود
دريا شود آن رود كه پيوسته روان است
از روي تو دل كندنم آموخت زمانه
اين ديده از آن روست كه خونابه فشان است
دردا و ديغا كه در اين بازي خونين
بازيچه ي ايام دل آدميان است
اي كوه تو فرياد من امروز شنيدي
دردي ست درين سينه كه همزاد جهان است
از داد و وداد آن همه گفتند و نكردند
يا رب چقدر فاصله ي دست و زبان است
خون مي چكد از ديده در اين كنج صبوري
اين صبر كه من مي كنم افشردن جان است
از راه مرو سايه كه آن گوهر مقصود
گنجي ست كه اندر قدم راهروان است
#هوشنگ_ابتهاج
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ایام دلِ آدمیان است...
#هوشنگ_ابتهاج
سایه! دیگر چشم و دل گذشت از اشک و آه
تیغ هجران است اینجا موج موجِ خون ببین!
#هوشنگ_ابتهاج
صبح می خندد...
و باغ از نفس گرم بهار...
می گشاید مژه...
و میشکند مستی خواب...
#هوشنگ_ابتهاج
مست از خواب برانگیختمش
دست در زلفِ کج آویختمش
جامِ آن بوسه که میسوخت مرا
تا لب آوردمش و ریختمش
#هوشنگ_ابتهاج