که جمعه نه ابتدایش برای ما بود و نه میانهاش و نه انتهایش، که تنها از تمام جمعه، تنها سهم ما همان چند لحظهی کوتاه مانده به غروبش بود و همان چند لحظهی بلند رفته از غروبش، که پیوسته و مدام تکرار میشدند و دلواپسیهای نامعلوم آدم را تکرار میکردند و هرچه هم که از آنها میگذشتیم، باز هم رد شدنی در کارشان نبود
#یک_مماس_نوشت
و دلتنگی از جنس بومرنگ است، که تا وقتی که حواست است، با تمام توانت پرتابش میکنی و از خودت دورش میکنی و همینکه یک لحظه حواست که نباشد با تمام توانش باز به سمتت بازمیگردد
#يك_مماس_نوشت