تو دنیای موازی، یه عطر فروشی دارم که توش
عطر خاک بارون خورده میفروشم؛
عطر لاستیکِ تایرِ نوی دوچرخه
عطر چای هل و دارچین
عطر کاغذِ کتاب نو
عطر گردن نوزاد
عطر بازار ادویه فروشی
عطر چمن تازه کوتاه شده
عطر ریحون چیده شده از حیاط پدربزرگ
عطر پوست پرتقال وسط سرمای زمستون
عطر بستنی وانیلی وسط گرمای تابستون
روی یه سری از عطرها هم مینويسم فروشی نیست؛
مثل عطر دستات وقتیکه عاشقی
يا عطر اشکات وقتیکه دلتنگی
یا عطر صدات وقتیکه میگی دوستت دارم...
#سحر_دال
«یه روز همهی این اضطرابا و لحظههای سختی که مال تو نیست، که حق نیست، تموم میشه؛ ستاره میچینی.»
اولین فیلم تقریبا رزمی بود که خیییلی از دیدنش لذت بردم با اینکه یه جاهایی از شدت چندش بودنش چشمام و میبستم
ولی واقعا خیلی خوب و بامزه بود پیشنهادش میکنم
#فیلم
📽Nobody
ای فراموشی کجائی که به فریادم رسی
باز احوال دل غم پرورم آمد بـیاد
#بیدل_دهلوی
مگر من چند نفرم؛
که این همه "تو" هر شب
هجوم می آوری
بر سرم...؟!
#سید_طه_صداقت