گیرم که در باورتان به خاک نشستهام
و ساقههای جوانم
از ضربههای تبرهاتان زخمدار است
با ریشه چه میکنید؟
گیرم که بر سر این بام
بنشسته در کمین پرندهای
پرواز را علامت ممنوع میزنید
با جوجههای نشسته در آشیانه چه میکنید؟
گیرم که میزنید
گیرم که میبُرید
گیرم که میکشید
با رویش ناگزیر جوانه چه میکنید؟
[خسرو گلسرخى]
در خود شکستم، گرچه آبادم نمیخواهی...
ای کاش میماندی که بشماری ترکها را!
#طاهره_اباذری_هریس
أسمعت يوماً
بَالأمُنيات المُستَحيله؟
أنها تشبهك كثيراً
بل كأنها انت
ـ
تا به حال
از آرزوهای محال چیزی شنیدهای؟
خیلي به تو شباهت دارند،
اصلا انگار خود تو هستند
وقتی میخوای یه نفر که خیلی دوستش داری
رو فراموش کنی، مثل این می مونه که با خودکار نوشته باشی و بخوای با پاک کن پاکش کنی یا بخوای غلط گیر استفاده کنی، شاید با پاک کن کم رنگ بشه، یا اونقد بکشی رو کاغذ که حتی کاغذ پاره بشه یا با
غلط گیر روش رو بگیری که دیگه اون نوشته رو
نبینی یا یه تیکه از کاغذت کنده میشه یا یه
لکه روش میمونه اما بازم اثرش هست؛
هیچ وقت نمیره!