eitaa logo
| تَبَتُّـل |
1.5هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
332 ویدیو
5 فایل
وَ "سلام" بَر‌اندوهی‌کھ‌ قلبمان ‌را ‌وطن‌ برگزید🖤🌱 • • تَبَتُّل←بُریدھ از "جہان" بُریدھ از "مردم"... •• میرسد به دستم ↓ https://harfeto.timefriend.net/16655774622952 +تافوروارد هست،زندگی ‌باید کرد‼️
مشاهده در ایتا
دانلود
| تَبَتُّـل |
چ غلطا.
اون یکی ریحان(:
برو بخواب (: پاک نمیکنم
شبت بی فکر...
بمان عباسم(: توقلب فاطمه ای...
هدایت شده از - الحنین -
الدنيا التي كَسرَت قلب الحُسين لاخَير فيها در دنیایی که قلب حسین را شکسته است خیری نیست...
🖤 راوی گفت: به خدا سوگند هرگز زینب (س) دخترِ علی(ع) را فراموش نمی‌کنم، -ینادی بِصوتِ حَزینٍ و قَلبِ کَئیبٍ- که با صدایی اندوه‌بار و قلبی پر درد صدا می‌زد: وا محمّداه هذا الحسین مُرَمَّلُ باالدَّماء ... این حسینِ است که در خون غوطه‌ور است .. {این کشته‌ی فتاده به هامون، حسینِ توست.. این صیدِ دست‌وپازده در خون حسینِ توست} مُقَطَّعُ الاَعضاء .. و اعضایش قطعه قطعه شده، و اینان دخترانِ تو هستند که اسیر شده‌اند {چه خاطراتِ بدی از ، مسیرِ قافله دارم} این حسین است که به خاک افتاده و بادِ شمال، شن‌هایِ بیابان را بر صورتش می پوشاند .. {سپردمت به خدا و به ریگ‌هایِ بیابان..؛ سپردمت به غبار و به خار هایِ مغیلان} از این ستم‌ها به خداوند و به محمد(ص) و علی (ع) و فاطمه (س) و حمزه سیدالشهدا (ع) شکایت می‌برم؛ پدرم به فدایِ آن حسین که به سفر نرفته تا امید بازگشتش را داشته باشم .. و زخمِ بدنش به گونه‌ای نیست که مداوا توانم نمود .. {بر زخمِ او شماره اگر یافتی بگو .. جز بوسه بر گلویِ گلِ ارغوان به باغ، روزِ وداع، چاره اگر یافتی بگو ...} جانم به فدایِ او که با بارِ غم و اندوه از دنیا رفت. -ترجمه‌ی مقتلِ لهوف برایِ دلِ زینب(س).
میگه شمر از گودال اومد بیرون دست و پاش می لرزید بهش گفتن چرا دست و پات میلرزه گفت من تنها تو گودال بودم من تنها بودم من تنها روی سینه حسین نشستم ولی یه صدای زنونه هی میگفت بُنَّی
https://harfeto.timefriend.net/16905681904366 از یه جمله تا هرچقدر دلت میخواد شب شام غریبانش با حسین حرف بزن🖤
ایوب کجایی که ببینی یک زن، ‏هفتاد و‌دوتن کشته بی سر دیده…
به کاخ های ترک خورده ، اعتباری نیست ببین که عاشقت ، انسان استواری نیست کلاغهای سیاه از زمین ما رفتند خبر رسیده که امسال ، نوبهاری نیست ببار ابر بهاری ... ببار بی حاصل ببار ... گرچه دلم را شکوفه زاری نیست نه طاقتی و نه صبری ... نه حال و احوالی نمانده است صبری و ... بردباری نیست نگو که منتظر بازگشت من هستی که از دلی که شکسته ست ، انتظاری نیست! همان دلی که به آتش کشیدی و رفتی همان که جز تو ، دلش پایبند یاری نیست کجا روم که غمت ، دست ... از سرم بکشد؟ که جز به سوی خودت ، مقصد و قطاری نیست نه هیچ پادزهری ... نه هیچ دارویی دوای هق هق شب های بی قراری نیست شب و نیاز تو و ... غصه ای که درمانش بجز ترانه ی غمگین بختیاری نیست تمام فلسفه ی عشق پاک ما این بود که عاشقی اجباری ست ، اختیاری نیست