سلام صبح زمستونیتون بخیر
من باب این مدت کانال چند تا نکته رو لازم دونستم بگم
تا رمان بعدی که معلوم نیست کی بشه رمان توی این کانال گذاشته نمیشه
دیگه هیچ تبادلی اینجا صورت نمی گیره چنل قراره پرایوت بشه با همین آمار پس تا می تونید معرفی کنید که قرارع ببندیم اینجا رو
شعر های شما متن ها نظرات هرچیزی که توی ناشناس بذارید در اینجا گذاشته میشه
ممنون از صبوریتون توی این مدت
چالش ها و پست ها به روال قبل گذاشته میشه
آیدای من؛
تو آخرین چوب کبریتی هستی که میباید به آتشی عظیم مبدل شوی و از زندگی من، در برابر سرمای مرگ در این بیابان پر از وحشت دفاع کنی. اگر این چوب کبریت نگیرد، مرگ در این برهوت حتمی است.
[از نامه های احمدشاملو برای آیدایش]
گیرم که در باورتان به خاک نشستهام
و ساقههای جوانم
از ضربههای تبرهاتان زخمدار است
با ریشه چه میکنید؟
گیرم که بر سر این بام
بنشسته در کمین پرندهای
پرواز را علامت ممنوع میزنید
با جوجههای نشسته در آشیانه چه میکنید؟
گیرم که میزنید
گیرم که میبُرید
گیرم که میکشید
با رویش ناگزیر جوانه چه میکنید؟
[خسرو گلسرخى]
در خود شکستم، گرچه آبادم نمیخواهی...
ای کاش میماندی که بشماری ترکها را!
#طاهره_اباذری_هریس
أسمعت يوماً
بَالأمُنيات المُستَحيله؟
أنها تشبهك كثيراً
بل كأنها انت
ـ
تا به حال
از آرزوهای محال چیزی شنیدهای؟
خیلي به تو شباهت دارند،
اصلا انگار خود تو هستند
وقتی میخوای یه نفر که خیلی دوستش داری
رو فراموش کنی، مثل این می مونه که با خودکار نوشته باشی و بخوای با پاک کن پاکش کنی یا بخوای غلط گیر استفاده کنی، شاید با پاک کن کم رنگ بشه، یا اونقد بکشی رو کاغذ که حتی کاغذ پاره بشه یا با
غلط گیر روش رو بگیری که دیگه اون نوشته رو
نبینی یا یه تیکه از کاغذت کنده میشه یا یه
لکه روش میمونه اما بازم اثرش هست؛
هیچ وقت نمیره!
تو این شمارهی سان، دربارهی آدمایی که شبا بیخوابی دارن نوشته: (نقل بهمضمون)
مرحلهی اول بیخوابی، خلاقانه و قشنگه؛ ولی توی مرحلهی دوم بیخوابی، افکار مهاجم میان سراغت. یاد آدمهایی میوفتی که ترکت کردن و زخمهای کوچیک و بزرگ زندگیت! اینجور وقتها اگر کسی کنارت خوابه، از اتاق برو بیرون. موندنت توی اتاق فقط باعث میشه از اونی که خوابیده، برَنجی!
سکوتِ خواب اون آدمِ از همهجا بیخبر، کمکم شبیهِ بیتفاوتی نسبتبه تنهایی شبونهی تو بهنظر میرسه و این، رنجت میده.
_Mohsen Chavoshi - Sale Bi Bahar (128).mp3
5.63M
غم دلتنگیتو هرشب
روسرم هوار کردی(:
🔒🖤
آدمیزاد است دیگر
گاهی آنقدر میشکند که تنها آغوشی نیاز دارد
برای لحظهای لمسِ حسِ سرپا بودن!
اول از همه توکلت به خدا باشه و اعتماد به نفس داشته باش
دوم خیلی راه ها هست که بتونی توش موفق بشی اگر به ورزش علاقه داری شروع کن و به طور جدی و حرفه ای ادامه بده
اگر نه می تونی بری تو کارای هنری که هزاران رشته مختلف هست و می تونی حتی با یکم کار شروع به کسب درآمد کنید
اگر هنوز دبیرستان نرفتید می تونید رشته های هنرستان مثل عکاسی و طراحی و رشته های دیگه رو برید اگر رفتید دبیرستان می تونید به هر رشته ای علاقه دارید سر بزنید و توش موفق باشید البته درس در کنارش خیلی مهمه
موفق باشید
گفت: "این روزها، کمی افسرده به نظر میرسی."
گفتم: "واقعا؟"
گفت: "حتماً نیمه شب ها، زیادی فکر میکنی. من فکر کردنهای نیمه شب را کنار گذاشتهام."
گفتم: "چه طور توانستی این کار را بکنی؟"
او گفت: "هروقت افسردگی به سراغم میآید، شروع به تمیز کردن خانه میکنم، حتی اگر دو یا سه صبح باشد.
ظرف ها را میشویم، اجاق را گردگیری میکنم، زمین را جارو میکشم، دستمال ظرفها را در سفیدکننده میاندازم، کشوهای میزم را منظم میکنم و هر لباسی را که جلوی چشم باشد، اتو میکشم. آنقدر این کار را میکنم تا خسته شوم و بخوابم. صبح بیدار میشوم و وقتی جورابهایم را میپوشم، حتی یادم نمیآید شب قبل به چه فکر میکردم. "
بار دیگر به اطراف نگاهی انداختم. اتاق مثل همیشه تمیز و مرتب بود.
آدم ها در ساعت سه صبح به هر جور چیزی فکر میکنند. همه ما این طور هستیم. برای همین هر کداممان باید شیوه مبارزه خود را با آن پیدا کنیم.
[هوراكی موراكامى/ كجا ممكن است پيدايش كنم]
می گفت یکیو دیدم با ویلچر زنشو آورده بود بیرون می گفتن می خندیدن زنش گفت دلم هوای بارونو کرده مرده رفت شلنگ پیرمری که درختای کنار جدولو آب میدادو گرفت انگشت شستشو گذاشت روی دهنه شلنگو گرفت بالای سر زنش اینقدر خندیدو ذوق کرد که خدا میدونست
میگفت رفتم جلو پرسیدم چرا اینقدر دوسش داری؟ با اینکه نمی تونه مثل داستانا هیچ جا پا به پات بیاد ؟ گفت یه روزی که هیچ کس نمی تونست باهام کنار بیاد کنارم بود حتی اگه با پاهاش باهام قدم نزنه خودم میشم پاهاش و تا ته دنیا میبرمش
می خوام بگم
آدما هیچوقت همپای روزای سختشونو فراموش نمی کنن پس فکرت راحت
شب بخیر...
کاش مولانا ببیند قهر چشمان تو را
تا نگوید نیست در عالم ز هجران تلختر
#اصغر_عظیمیمهر
هنوز خیابانهای زیادیست که با تو قدم نزدم،
خاطرات زیادیست که با تو رقم نزدم
و عاشقانههای زیادیست که برای تو قلم نزدم.
#عالیشا