•🌸✨•
.- قُللَنيُصِيبَناإِلَّاماكَتَبَاللَّهُهُوَمَوْلانا -
بگو:دچارهرحادثهاۍشویم،
قطعاًخدابهنفعمانمقدّرشکردهاست
چوناوهمهکارهیِماست
توبه🌸۵۱⚘
#باران_نور
دیگران بیرونِ مرا میبینند و چه بسا به تصوری که از من دارند، غبطه میخورند.
اما درون من!
درون مرا هیچکس نمیتواند ببیند،حتی نزدیکترین کسان من.تازه، چه میتوانند بکنند؟ در نهایت احساس همدردی!
|📙| نون نوشتن
|✍🏻| محمود دولت آبادی
#یک_قاچ_کتاب
@caffekettaaab
2_1152921504608202601.mp3
4.65M
..کتاب صوتی
#بادبادک_باز🎈
قسمت سی ام
@caffekettaaab
•✍🏻🌱•
من چه در وهم وجودم چه عدم، دل تنگم
از عدم تا به وجود آمده ام، دل تنگم
راز گل کردن من، خون جگرخوردن بود
از درآمیختن شادی و غم دل تنگم
خوشه ای از ملکوت تو مرا دور انداخت!
من هنوز از سفر باغ ارم دل تنگم
گرچه بخشید گناه پدرم آدم را!
به گناهان نبخشوده قسم دل تنگم
حال، در خوف و رجا رو به تو بر می گردم
دو قدم دلهره دارم، دو قدم دل تنگم
نشد از یاد برم خاطره ی دوری را
گرچه امروز رسیدیم به هم! دل تنگم!
#فاضل_نظری
#شعر
@caffekettaaab
هدایت شده از کتاب ازنا
✨️یه خبر خوب 😍
به مناسبت ایام عید سعید غدیرخم
از امروز تا روز عید غدیر خم
کلیه کتاب های ما با ۲۵ درصد ارائه می شود
.
#معرفی_کتاب 📚
«هوری» زندگینامه و خاطرات سردار شهید علی هاشمی(۱۳۶۷-۱۳۴۰) است که به همت گروه فرهنگی انتشارات شهید هادی تدوین شده است.
او یکی از فرماندهان ۸ سال دفاع مقدس بوده است. هاشمی اهل اهواز بود و به دلیل آشنایی با مناطق عملیاتی نقش مهمی در این دوران ایفا کرده است؛ او یکی از طراحان اصلی عملیات خیبر و بدر بوده است.
سالگرد شهادت 1367/04/04
#شهید_علی_هاشمی
@caffeketaaab
برشی از کتاب:
آن روزها برای خودش لباس نمیخرید، همیشه آنچه که داشت را مرتب و تمیز نگه میداشت. یک بار برای مدرسهاش کت خریدم، اما علی آن را نپوشید! به من میگفت: مادر برایم لباس معمولی بخر، در مدرسه بعضی از بچه ها یتیم هستند، خیلی ها فقیرند؛ دلم نمی آید من لباس نو بپوشم و آنها...
از همان کودکی نمازش را میخواند و اهل روزه گرفتن بود. از همان زمان ارتباط خوبی با مسجد پیدا کرد. در تفسیر قرآن و درس اخلاق شرکت میکرد. با علاقه و ارادتی که به نماز داشت مرید و مؤذن مسجد شد.. چهارده ساله که بود میدیدم پول توجیبیها و پول کار کردنش را جمع میکنه. وقتی میدید سفرهمان خالی شده و پولی در خانه نیست، به من می داد تا نانی تهیه کنم.
حتی یادم هست که مسافت طولانی بین خانه تا مدرسه را پیاده میرفت تا پولش را پس انداز کند!
واقعا آن زمان مردم خیلی فقیر بودند. بارها میشد که زن همسایه مرا صدا میزد و میگف:
ننه علی پول داری بهم قرض بدی؟
میپرسیدم برای چه میخوای؟
زن همسایه صدایش را پایین میآورد و آهسته میگفت: بچه هام گرسنهاند، خرج دارند، لازم دارم....
علی شاهد همهی این محرومیت ها بود. آن وقتها چند تومان ناقابل برای خانههای مردم حصیر آباد سفرهی شادی میانداخت.
#کتاب_هوری📚
زندگینامه #شهید_علی_هاشمی
@caffeketaaab