#سلام_بر_ابراهیم 🕊
#قسمت166
حاجات مردم و نعمت خدا
همراه ابراهيم بودم. با موتور از مسيری تقریباً دور به سمت خانه بر ميگشتيم.
پيرمردی به همراه خانواده اش كنار خيابان ايســتاده بود. جلوی ما دست تکان داد و من ايستادم. آدرس جایی را پرســيد. بعد از شنيدن جواب، شــروع کرد از مشکلاتش گفت. به قيافه اش نمی آمد که معتاد يا گدا باشد. ابراهيم هم پياده شد و جيبهای شلوارش را گشت ولی چيزی نداشت.
به من گفت: امير، چيزی همرات داری؟! من هم جيبهايم را گشــتم. ولی به طور اتفاقی هيچ پولی همراهم نبود.
ابراهيم گفت: تو رو خدا باز هم ببين. من هم گشتم ولی چيزی همراهم نبود.
از آن پيرمــرد عذرخواهی کرديم و به راهمــان ادامه داديم. بين راه از آينه موتور، ابراهيم را می ديدم. اشک ميريخت! هوا ســرد نبود که به اين خاطر آب از چشــمانش جاری شود، برای همين آمدم کنار خيابان. با تعجب گفتم: ابرام جون، داری گريه میکنی؟!
صورتــش را پاک کرد. گفت: ما نتوانســتيم به يك انســان که محتاج بود کمک کنيم. گفتم: خب پول نداشتيم، اين که گناه نداره.
گفت: ميدانم، ولی دلم خيلی برايش سوخت. توفيق نداشتيم کمکش کنيم!
مکث کردم و چيزی نگفتم. بعد به راه ادامه دادم. اما خيلی به صفای درون و حال ابراهيم غبطه ميخوردم.
فردای آن روز ابراهيم را ديدم. ميگفت: ديگر هيچوقت بدون پول از خانه بيرون نمیآیم تا شبيه ماجرای ديروز تکرار نشود.
رســيدگی ابراهيــم به مشــکلات مردم، مرا يــاد حديث زيبــای حضرت سيدالشهداء انداخت كه ميفرمايند: "حاجات مردم به سوی شما از نعمتهای خدا بر شماست، در ادای آن کوتاهی نکنيد که اين نعمت در معرض زوال و نابودی است."
"بحار ج 78ص121"
🌿راوی:جمعی از دوستان شهید
زنـدگۍنامھشهیـدابࢪاهیمهادۍ💜
●➼┅═❧═┅┅───┄
با #کانال_کمیل همراه باشید 🌹
⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱
@canale_komail