#سلام_بر_ابراهیم 🕊
#قسمت35
ایامانقلاب🇮🇷:
شب بود کــه با ابراهيم و ســه نفراز رفقا رفتيم مســجد لــرزاده. حاج آقا خيلی نترس بود. حرفهائــی روی منبر ميزد که خيليها جرأت
چاووشــی گفتنش را نداشتند.
حديث امام موســی کاظم که ميفرمايد:مردی از قم مردم را به حق فرا ميخواند. گروهی استوار چون پارههای آهن پيرامون او جمع ميشوند
خيلی برای مردم عجيب بود. صحبتهای انقلابی ايشان همينطور ادامه داشت.
ناگهان از ســمت درب مسجد سر و صدايی شــنيدم. برگشتم عقب، ديدم نيروهای ساواک با چوب و چماق ريختند جلوی درب مسجد و همه را ميزنند.
جمعيت برای خروج از مسجد هجوم آورد. مأمورها، هر کسی را که رد ميشد با ضربات محکم باتوم ميزدند. آنها حتی به زن و بچه ها رحم نميکردند.
ابراهيم خيلی عصبانی شــده بود. دويد به ســمت در، با چند نفر از مأمورها درگير شد. نامردها چند نفری ابراهيم را ميزدند. توی اين فاصله راه باز شد.
خيلی از زن و بچه ها از مسجد خارج شدند.
ابراهيم با شجاعت با آنها درگير شده بود. يکدفعه چند نفراز مأمورها را زد و بعد هم فرار کرد. ما هم به دنبال او از مسجد دور شديم. بعدها فهميديم که درآن شب حاج آقا راگرفتند. چندين نفر هم شهيد و مجروح شدند.
ضرباتی که آن شب به کمر ابراهيم خورده بود، کمردرد شديدی برای او ايجاد کرد که تا پايان عمر همراهش بود. حتی در کشتی گرفتن او تأثير بسياری داشت.
با شروع حوادث سال 57 همه ذهن و فکر ابراهيم به مسئله انقلاب و امام معطوف بود. پخش نوارها، اعالميه ها و... او خيلی شــجاعانه کار خود را انجام ميداد.اواسط شهريور ماه بسياری از بچه ها را با خودش به تپه های قيطريه برد و در نماز عيد فطر شهيد مفتح شرکت کرد. بعد از نماز اعلام شد که راهپيمائی روز جمعه به سمت ميدان ژاله برگزار خواهد شد.
راوی:امیرربیعی
زنـدگی نامه شهید ابراهیم هادی 💜
●➼┅═❧═┅┅───┄
با #کانال_کمیل همراه باشید 🌹
⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱
@canale_komail