✧بر مــــدار عشـــ♡ــــق✧
#پارت1
اسمش محمد بود، مادرش او را ميرزا صدا ميزد ومردم او را #مسيح_كردسـتان
ميناميدند. او به سال 1333 در روستاي دره گرگ به دنيا آمد. دره گرگ روستاي
كوچكي است در اطراف شهرستان بروجرد. پنج ساله بود كه پدرش را از دسـت
داد. از آن پس مادرش، براي او هم مادر بود و هم پدر. مادر محمد مانـد و پـنج
طفل يتيم. ميبايست هر طور شده، اين چند بچه را سروساماني بدهد. اين بود كه
باروبنديل ناچيزش را جمع كرد و ريخـت عقـب وانتـي و آمـد تهـران. خـواهر
كوچكترش خديجه و شوهرش استاد رضا، كوكب و بچه هايش را پناه دادند.
اما كوكب بچه هاي خوبي داشت. علي پسر بزرگش نوجوان بود و در كارگـاه
تشكدوزي مشغول كار شد. محمد هفت ساله هـم هـر روز همـراه بـرادرش بـه
كارگاه تشكدوزي ميرفت و خودش هم در خانه، با ابرهاي خُرد شده پشتي پـر
ميكرد. همة اعضاي خانواده هر يك به نوعي كار مـيكردنـد تـا چـرخ زنـدگي
بچرخد.
اگر چه در ابتدا پيكر، صاحب تشـكدوزي بـا اكـراه محمـد كوچـك را بـه
شاگردي پذيرفت اما خيلي زود فهميد كه محمد از هوش سرشاري بهرهمند است.
چند ماه بعد، محمد كوچكترين شاگرد كارگاه اما مـاهرترين آنهـا بـود. مهـارت
محمد در دوخت تشك، پرده و ... باعث شد كه پيكر صاحب كارگـاه بتوانـد بـا
هتلهاي چهارستاره و مهم تهران قرارداد ببندد و كـار و بـارش بهتـر شـود. ايـن
موضوع ميبايست به نفع محمد هم باشد. اما آشنايي او با يكي از مبارزان مسلمان
مسير زندگي او را تغيير داد. اين جوان محمد را با مسجد، جلسات مذهبي و آنچه
در آن جلسات ميگذشت، آشنا كرد.
در اين جلسات بود كه محمد با
انديشه های #امام_خميني(ره) آشنا شد و توانست اين شخصيت بـزرگ را بشناسـد. در همـين
آشنايي بود كه او علت مخالفت و مبارزه امام را با شاه براي محمد توضيح داد. از
اين به بعد محمد بروجردي، امريكا و توطئه هـاي ريـز و درشـتش را شـناخت و
فهميد كه بيگانگان تا چه حد بر دستگاه حكومت شاه و برنامه هاي او نفوذ دارنـد.
همين آشنايي بود كه محمد را به مبارزه با رژيم شاه كشاند.
#تکه_ای_از_آسمان🍃
#زندگینامه_شهید_محمد_بروجردی
●➼┅═❧═┅┅───┄
با #کانال_کمیل همراه باشید 🌹
⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱
@canale_komail