eitaa logo
کانال کمیل
1.6هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
2 فایل
امروزفضیلت زنده‌نگھداشتن‌یادوخاطره‌شھدا کمترازشھادت نیست امام‌خامنه‌ای #شهدایی #اخبار_مقاومت #جهاد_تبیین نظرات و پیشنهادات خودتون را به صورت ناشناس با ما در میان بگذارید👇 https://daigo.ir/secret/1633967234
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال کمیل
✧بر مــــدار عشـــ♡ــــق✧ #پارت40 ان جوان با طعنه گفت: «خب، ما مثل شماها فرشته نيسـتيم كـه اشـتباه
✧بر مــــدار عشـــ♡ــــق✧ با اشاره مسئول بازداشتگاه، پاسداری رفت و زندانی را آورد. زندانی بـاديـدن بروجردی چهره اش شكفت و آهسته گفت: «آمديد! ميخواهم تنهايی با شما حرف بزنم. فقط من باشم و شما!» محمد دست زندانی را گرفت و با او بیرون رفـت كنـار محوطـه بازداشـتگاه ولابه لای درختهای سپيدار شروع كردند به قدم زدن. زندانی بـی مقدمه گفـت: «ازديشب دارم به حرفهای شما فكر ميكنم. الان لحظه ای نيست كه آدم بـه خـودش دروغ بگويد. امروز، انگار روز قيامت است. اصلاً نميشود دروغ گفت». محمد گفت: «خوشحالم كه به خودت آمده ای؟» زندانی گفت: «كاش همه مثل شما بودند». محمد گفت: «نه برادر، من هم بنده كوچك خدايم. همه از من بهترند!» زنداني پرسيد: «شما بچه كجايی؟» ـ بروجرد. يكی از روستاهای پرت و دورافتاده اش؛ دره گرگ. زندانی آهی كشيد و گفت: «ديشب كه حرف ميزدی، بين حرفهای گفتـی بايـديك فكری به حال ما جوانها كرد. ميخواهم صادقانه بگويم؛ اگر كسی زودتـر ازاينها به فكر ما می افتاد ما الان اينجا نبوديم و خيلی از مسائل هم پيش نمی آمد». محمد گفت: «چی شد كه به اين راه كشيده شدی؟» زندانی گفت: «خانواده ما خيلي فقير بود. من ميديدم كه از پول و جنس صدقهای روزی ميخوريم، به همين دليل، از اين وضع بيزار بودم. نميخواستم فقير باشيم وچشممان به دست اين و آن باشد. اما هر چه بيشتر سعی می كـردم، كمتـر موفـق می شدم. 🍃 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail