ســـلــــبـــIRANــــریـــتــی
سر سفره عقد نشسته بودم. برای بار سوم عاقد خطبه عقد و خوند. چطور بايد بله مي دادم اونم به صميمي ترين
هفت ماه بود بدون اینکه کسی بفهمه محرم خان شده بودم یه #ازدواجموقت.اما الان چند ماهه #خان غیبش زده و همه میگن رفته #فرنگ پیش زن و بچش! قلبم سوخت.درست وقتی که #لبسته خان روستا شدم. فهمیدم زن داره و منو فقط برای انتقامش میخواد!درست زمانی که #حامله بودم و محتاج بهش تنهام گذاشت و رفت!
روز #عقدم چند بار میخواستم خودکشی کنم اما دلم برای بچه #بیگناهی که توی شکمم بود سوخت.
#بزور سر سفره عقد نشستم.
تا خواستم بله بگم بالاخره خان پیداش شد.
من و به #عقد_دائم خودش در آوردو زندگیمرو #جهنم کرد! منو مجبور کرد بشم پرستار زن حاملش زنی که هرروز به بهانه ای کاری میکرد تا بچه من #سقط بشهو...
http://eitaa.com/joinchat/1019936784C9e1eab6095