🔴 یادداشتهای معلمی من (قسمت یکصد و دوازدهم: بچهها بایدها و نبایدها را میفهمند😊)
🖋 دکتر اسماعیل کلانتری
⭕️ محمد طاها از وقتی توانست گاگِله کند، قرآن خواندنِ من را سخت کرد😊. پیش از آن، کافی بود کمی دورتر ازش بنشینم. دیگر دستش بهم نمیرسید😄. اما از وقتی توانست خودش را راه بیندازد، هر جایی مینشستم که قرآنِ روزانهام را بخوانم، یکی دو دقیقه بعد، میآمد سراغم😅 و قرآنم را طلب میکرد. نمیدانستم چه کنم⁉️ اگر قرآن را نمیدادم، شروع میکرد به گریه کردن؛ و اگر میدادم، از قرآن خواندنم محروم میشدم (البته بعدتر میخواندم) و مهمتر اینکه گاهی احترامِ قرآن در بازیهای کودکانهاش مراعات نمیشد😐. هشت 8⃣ شده بودم😕...
💢 واقعیتش من بیشتر کوتاه میآمدم و به هوای اینکه بچه است، قرآن را بهش میدادم. یک روز که مهمان داشتیم، دیدم محمد طاها سراغ قرآنِ پالتوییِ من که روی میز بود، رفت و بَرداشتش😊. یکی از مهمانها قرآن را ازش گرفت و برای جلوگیری از گریه کردنِ محمد طاها، او را به چیز دیگری مشغول کرد🍃. برایم جالب بود🌸. تصمیم گرفتم من هم بار بعد که محمد طاها سراغ قرآنم میآید، برایش توضیح😁 بدهم که قرآن را نمیتوانم بهش بدهم😄.
🍃 اتفاقا فردا که قرائت قرآن را شروع کردم، آمد سراغم🙃. قرآن را بستم و برایش توضیح دادم که قرآن مالِ بابائه😍 و نمیتوانم بهت بدهم. اول کمی غر زد اما من هم تلاش کردم که موضوع را بهش بفهمانم. بالاخره با کلی کلنجارِ من و غرِ او، قبول کرد💪😂. پذیرفت که قرآن را نمیتوانم بهش بدهم ولی چیزهای دیگر را میتوانم. الان محمد طاها یک سال و هفت هشت ماهش هست و چند ماهی است که دیگر وقتِ قرآن خواندن، قرآنم را نمیگیرد☺️.
✅ مادرم تعریف میکند مشابه همین ماجرا در دوران کودکیِ خودم هم بوده😅. وقتی که پدرم مشغول قرائت قرآن میشدند و من میخواستم قرآنشان را بگیرم و ایشان نمیدادند😊. من هم مُدام تکرار میکردم: قرآآآآآآآن نمیده😍.
☘ بچهها بایدها و نبایدها را میفهمند. البته ما هم باید تلاش کنیم که برایشان توضیح دهیم. یک اصل مهم هم که بعدا باید بیشتر راجع بهش بگم اینه که در بایدها و نبایدها، استثنا ایجاد نکنیم😶؛ که دیگر کار از دست میرود‼️
انشاالله ادامه دارد...
🔻ما بر اساس این تفکرات و ایدهها، در #شیراز مدرسهای به نام #حنان تأسیس کردهایم. برای آشنایی با #حنان و #حنانیها به کانال ذیل بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1762459696C9adcf1df6c
🔻یادداشتهای معلمی من را روزهای زوجِ هفته (به جز روزهای تعطیل) در کانال #صراط (پاتوق گفتمانی جوانان انقلابی) دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/2094203265C1a91802f6c
🔻 قسمتهای اول تا صدم یادداشتهای معلمی من در گروه جهادی #شهید_محمد_علی_چمن_پیما منتشر شده است. برای مطالعهی آنها به این گروه بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3636658376Ccb7a74bf36
#یادداشتهای_معلمی_من
#دبستان
#پیش_دبستانی
#حنان
#دخترانه
#پسرانه
#تربیت_محور
#مهارت_محور
🔴 یادداشتهای معلمی من (قسمت یکصد و چهاردهم: معلمیام را نردبان🏗 نکردم😊)
🖋 دکتر اسماعیل کلانتری
⭕️ مدتی پیش (به نظرم تابستان ۱۴۰۱) دوست و برادر عزیزم، دکتر فُلانی (عمدا از ذکر نام پرهیز میکنم)، یکی از مسؤولین دانشگاهِ فرهنگیانِ فارس، صدایم کرد و گفت فراخوانی دادهایم برای فرهنگیانی که مایلند از آموزش و پرورش به دانشگاه فرهنگیان مأمور شوند. نظرش بود بنده هم در تیم مصاحبهکننده باشم و با تعدادی از این بزرگواران مصاحبهی گزینشی انجام دهم. یکی از سؤالاتی که بنده در مصاحبه از افراد میپرسیدم این بود👈: آیندهی خودت را در دانشگاه فرهنگیان چگونه میبینی⁉️ هدفم از این سؤال، درکِ نگاهِ راهبردی و بلندمدتِ متقاضی و نیز انگیزهی شغلیِ او بود🙃. البته پاسخهای متفاوتی از عزیزان دریافت میکردم؛ اما یک پاسخ در نظرم عجیب و کمی تا قسمتی یا حتی خیلی خیلییییییییییی خطرناک🌩 آمد‼️
💢 ماجرا این بود که وقتی این سؤال را از یکی از متقاضیان پرسیدم، پاسخ داد: بَهارِسّون (دقیقا با همین تلفظ‼️). همکار کناریام (که رئیس یکی از پردیسهای دانشگاه فرهنگیانِ فارس بود و بنده عمدا از ذکر نامش پرهیز میکنم) متوجه منظورش نشد؛ لذا ازش پرسید: کجا⁉️ من به جای آن متقاضی پاسخ دادم: منظورش میدانِ بهارستان است. یعنی مجلس (توضیح اینکه مجلس شورای اسلامی در مجاورت میدانِ بهارستانِ تهران واقع شده است)‼️ یعنی میخواهد نمایندهی مجلس شود‼️ این را که گفتم گویا چند حبه قند در دل آن متقاضی محترم آب شد؛ لذا لبخندی زد و نگاه عاقل اندر سفیهی هم به ما انداخت😅، که من احساس کردم گویا در خیالش همین الانم او وکیلِ مردم هست و ما موکّلینِ بیچاره که برای حل مشکلی به او مراجعه کردهایم😂. همکارِ بغل دستیام متعجبانه او را نگاه میکرد؛ که خیلی صریح ادامه داد: میخواهم یکی دو سالی در دانشگاه فرهنگیان باشم و از نردبانِ ترقّی بالا بروم🏗.
☘ من که بدون تردید، او را رد کردم‼️ راستش این نگاهِ نردبانی به شغل، برای هر شغلی، سَمّ است؛ و برای معلمی سَمِّ کُشنده🐍. این نگاه آنقدر خطرناک است که معلمی را که باید همهی فکر و ذکرش را به تعلیم و تربیتِ متربیانش معطوف کند، به فردی فرصتطلب تبدیل میکند که همه چیز و همه کَس را همچون دستاویزی میبیند که باید از آن برای بالا کشیدنِ خودش و کنار زدنِ دیگران استفاده کند😕.
🍃 من گاهی در بین بعضی همکارانم میشنوم که میگویند ما در کار معلمیمان پیشرفتی نداریم😐. من این نگاهِ نردبانی را نه میپسندم و نه اساسا درست میپندارم. پیشرفت در معلمی، نه در ارتقای سلسله مراتب و نه در رفاه مادی، بلکه در تربیت کمّی و کیفیِ همان متربّیانی است که هر روز به ذوق و عشقِ مربّیشان و کلاسشان از خواب بیدار میشوند، صفحهی سفید وجودشان را به او میسپارند و معلمشان را همچون فرشتهای دوست دارند😍. من دوست ندارم این تعبیر را استفاده کنم، اما شنیدهام که بعضی در توصیفِ عشق و علاقهی متربیان به مربی، از واژهی پرستیدن استفاده میکنند😇. قدردانی از این نعمتی که خدا ارزانیِ تو کرده، بزرگترین پیشرفت💪😊 است؛ و دستاویز کردنِ آن برای مقاصدِ دیگر، بزرگترین پَسرفت😶.
✅ چه بسیار آدمهایی را دیدمام که با این نگاه نردبانی، زمین خوردهاند؛ و چه بسیار آدمهایی را دیدهام که خودشان را در آغوش خدا انداختهاند و پرواز کردهاند☺️.
انشاالله ادامه دارد...
🔻 پ.ن: این فرمایش رهبر معظّم انقلاب حفظهالله خطاب به نمایندگان مجلس را هم در مذمّتِ نگاه نردبانی بخوانید👈: یکی از آسیبها این است که نماینده از اوّلی که وارد مجلس میشود، نقشهی رسیدن به فلان پستِ مثلاً اجرائی را در سر خودش بپروراند -که وزیر بشود، مدیر بشود، فلان [مسئول] بشود- نه، این وظیفهی نمایندگی بسیار مهم است. اگر انسان برای #خدا کار بکند و درست کار بکند، از وظایف اجرائی اهمّیّتش بیشتر است، یا لااقل در مواردی به قدر آنها اهمّیّت دارد. این جور نباشد که ما تا وارد مجلس شدیم، به فکر بیفتیم که خب حالا چه کار کنیم که مثلاً در مرحلهی بعد یا در فلان دولت به فلان پست [برسیم]؛ اینها آسیبها است.
🔻ما بر اساس این تفکرات و ایدهها، در #شیراز مدرسهای به نام #حنان تأسیس کردهایم. برای آشنایی با #حنان و #حنانیها به کانال ذیل بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1762459696C9adcf1df6c
🔻یادداشتهای معلمی من را روزهای زوجِ هفته (به جز روزهای تعطیل) در کانال #صراط (پاتوق گفتمانی جوانان انقلابی) دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/2094203265C1a91802f6c
🔻 قسمتهای اول تا صدم یادداشتهای معلمی من در گروه جهادی #شهید_محمد_علی_چمن_پیما منتشر شده است. برای مطالعهی آنها به این گروه بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3636658376Ccb7a74bf36
#یادداشتهای_معلمی_من
#دبستان
#پیش_دبستانی
#حنان
#دخترانه
#پسرانه
#تربیت_محور
#مهارت_محور