هوالمصور 🔵 جوانان عاشورایی، برگ برنده ی ایران امروز ✍"دبیرستان شهید مظلوم" می گویند این جا قریب به بیست سال است تکیه ی این جوانان است، از زمانی که نوجوانان راهنمایی بوده اند تا حالا که جوانان رشیدی هستند و مربی و الگویی برای نوجوانان هیأت. از در که وارد میشوی بیشتر از چایخانه ی روضه و کفشداری، برخورد محترمانه و مودبانه و توام با محبت جوانانی که تا همین یک ساعت پیش در میان مردم در صف های مرتب مشغول زنجیر زنی بودند، جلب توجه می کند. جوانان نسل سومی و چهارمی که خستگی را بر خود حرام کرده اند تا از عوام مردم جدا نباشند و ضمن سرپا نگه داشتن تکیه، هیأت زنجیر زنی شان را تعطیل نکرده اند. پرده حریر کنار زده شده حدفاصل زنان و مردان نشان از آن دارد که نماز مغرب و عشا را خوانده اند و حالا مداح جوان و خوش صدایی با نوایی محزون زیارت عاشورا می خواند و همزمان تصاویر زنده حرم امام حسین (ع) و بین الحرمین بروی پرده نمایش پخش می شود. [همه انگار گریه شان می آید] بعد از آن و قبل از سخنرانی، مجری مسلط و مودب برنامه، هنرمندانه تسلیت می گوید و شعرخوانی می کند در حالی که نور و صوت فضا کاملا در کنترل بچه های واحد سمعی بصری است [و باز هم گریه] در حالی که کسانی مامور هستند با کمال ادب مردم را به جلو هدایت کنند تا جا برای بعدی ها باشد. نوبت به سخنران که می رسد باز هم جوان گرایی منصه ی ظهور دارد و انگار حجت الاسلام دکتر ناصر رفیعی عزیز جای خود را به رفیعی جوان داده... با همان لحن و همان مهارت و همان گیرایی و همان دقت و همه ی همان های دیگر. مقدمه می گوید، سخنرانی اش در مورد خانواده است و در انتها روضه و [گریه]. مداح روضه را ادامه می دهد، چراغ ها را خاموش کرده اند [گریه ها] ادامه دارد تا این که همه جا ساکت می شود ... همه جا تاریک تر می شود ... پرده نمایش کنار می رود و تازه کار هنر متعهد شروع می شود. نمایش سایه ها با مداحی حاج محمود کریمی، ابزار نمایش و موسیقی متعهد به یاری جوانان عاشورایی آمده تا برای ارباب سنگ تمام بگذارند و آن قدر این صحنه ی وداع جانسوز است که [این اشک ها] دیگر جواب نمی دهد. اما هنوز تمام نشده، نیمه ی دیگر پرده باز می شود و گودی قتلگاه... ابن بار هنر نمایش و بازی نور و نوای محمود کریمی عاشورای ۶۱ هجری را به تکیه آورده، موسیقی زمینه امان را از مخاطبان بریده و آن گاه که مادر قد خمیده، بین زمین و آسمان ناله ی ضعیف "آه پسرم" سر می دهد هیچ چشمی را یارای دیدن نیست [اشک ها نمی گذارند تصویر ها شفاف باشد] انگار شعر مجری، روضه سخنران و زمینه سازی مداح همه مقدمه بود برای روضه ی مجسم بچه های "هیأت محبین چهارده معصوم (ع) فرخشهر" هنوز ادامه دارد... و این بار نمایش بی چارگی زینب(س)، درماندگی زینب(س)، آوارگی زینب (س) [برای تو خون باید گریست بی بی جان] حالا دوباره مداح خوش صدا و خوش سلیقه ی هیأت میان دار است و زمینه ، واحد و شور... بدون تحریف، بدون بدعت. نشد تا آخر بمانم هرکس می خواست می رفت، فاطمه (دخترم) دلش می خواست سوار ماشین علی اصغر (ع) بشود، من هم آمدم. بیرون نذری می دادند و هنوز چای و شربت به راه بود. شربت روضه شیرین بود اما نه به شیرینی خاطره اش. دستمریزاد جوانان هنرمند و متعهد هیأت محبین چهارده معصوم (ع) فرخشهر با "کار فرهنگی تمیزتان" با نظمتان با ادبتان با نظافتتان با هنر متعهدتان و با عزاداری مدرن تان ملیون ها دلار کنگره و لابی های صهیونیستی را و یک سال دست و پا زدن اسافل داخلی و خارجیشان را شستید. خدا قوت شرمنده ام که این قلم نمی تواند حق سپاسگزاری از شما را ادا کند فقط دعا می کنم شما مدیران خوش ذوق و متعهد و اهل مدارای آینده ی خیلی نزدیک این مملکت باشید. اراتمند و برادر کوچک شما یونس اروجی ۱۰ محرم ۱۴۴۱ ه ق #محرم #عاشورا #تاسوعا #شب_عاشورا #خط_را_گم_نکنیم #حب_الحسین_یجمعنا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔵به چلچراغ انقلاب بپیوندید: @ch_enghelab

‍ 🍃نهم محرم سال ۱۳۹۴ به #شهادت رسید. با دیدن دو فرشته کوچکش، همه می گفتند پا روی نفس دنیا گذاشته بود. اما گذری که به روز های زندگی اش میکنی میگویی نه...! 🍃او به ندای "هل من ناصر ینصرنی" امامش لبیک گفت. به قولی، یزید زمانش را شناخت و پا در مسیر شهادت گذاشت🕊 🍃از آنچه در مقابلش بود هیچ ترسی نداشت، برایش فرقی نمیکرد سخت و یا حتی آسان مهم عمل به تکلیفش بود. این را میشد از همان شب #تاسوعا فهمید، شبی که با اصرار از فرمانده اجازه گرفت و از همه جلوتر رفت تا وقتی که تشنگی بر همه غالب شد اما توان او را نگرفت...! 🍃بلکه تکرار سخنان امامش جانِ تازه ایی به او می بخشید. " اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید" آن شب با جان هایی که از تشنگی به لب رسیده بود قرار شد تا با دوستانش به #زیارت امام حسین بروند و اجازه نبرد با اسرائیل را بگیرند. 🍃اما روزگار عزیز کرده ها را زیاد میهمان زمین نمیکند. عزیزِ #خدا بود و همان شب پیش چشمان برادر، آسمانی شد و داستانش تمام💔 🍃 ماندیم ما و داستان سالهای پس از او. روزهایی که قهرمانانی چون عبدالله باقری، حسین محرابی، محمد حسین مومنی، #مصطفی_صدرزاده و #مهدی_زین_الدین را در خود ندید. ✍نویسنده : #فاطمه_زهرا_نقوی 🌸به مناسبت سالروز #شهادت #شهید #عبدالله_باقری 📅تاریخ تولد : ٢٩ فروردین ۱٣۶۱ 📅تاریخ شهادت : ٣۰ مهر ۱٣٩۴ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای بهشت #از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣