فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایتگری
موضوع : اخلاص شهید مهدی باکری
#راوی #حجه_الاسلام_حسین_آقامیری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔵به چلچراغ انقلاب بپیوندید:
@ch_enghelab
#یادیاران ❤️
🥀✨ من و آقارضا و شهید صحرایی با هم از مقطع کارشناسی در دانشگاه همکلاسی بودیم، من درسم زیاد خوب نبود و میثم نیز زیاد درس نمیخواند لذا به رسم دیگر دوستان، ریزنوشتههایی را با خود به جلسه امتحان میبردم، من از آن ریزنوشتهها کمکهایی میگرفتم و به رضا هم میدادم تا شاید به کارش آید اما او اعتنایی به کاغذها نداشت و دوست نداشت در امتحانات تقلب کند، وقتی به آقارضا میگفتیم که چرا تقلب نمیکنی میگفت: من قراره با این مدرک حقوق بگیرم اگه مدرکم از راه درست نباشه، پولی که میگیرم و به خانوادم میدهم درست نیست.
#راوی:دوست شهید
#شهیدرضا_حاجیزاده🌷
هدیه به ارواح همه شهدا فاتحه وصلوات 💐💐💐💐💐
#از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
✍ #خاطره_ای_از_شهید_اسدالله_اقبالی
🌷چهارده سال بیشتر نداشت، برای رفتن به جبهه بی قراری می کرد، او را به علت کمی سن ثبت نام نمی کردند، سرانجام در فروردین ماه سال 1364 #بدون_ثبت_نام و تشکیل پرونده، با اصرار فراوان همراه کاروان ما به جبهه اعزام شد. تحولی عجیب در او بوجود آمده بود، #چهره_ای_نورانی داشت. با ماژیکی که به همراه داشت روی دیگ غذا، گوشه ی سنگر، کنار تخته سنگ های اطراف سنگر می نوشت «شهید اسدالله اقبالی» او این جمله را بصورت تکرار و پشت سر هم می نوشت. یک روز از او پرسیدم چرا این کار را می کنی؟ گفت من می دانم که صد در صد در این سنگر به شهادت می رسم، می خواهم این نوشته از من به #یادگار بماند تا بچه هایی که می آیند آن را ببینند. او در همان سنگر زخمی شد و پس از یک ماه که در پشت جبهه به سر می برد، دوباره در حالی که داروهایش را به همراه خود آورده بود، در همان سنگر بر اثر ترکش خمپاره ی دشمن به شهادت رسید. بعد از او هر کجای سنگر را نگاه می کردیم نوشته شده بود، #شهید_اسدالله_اقبالی🌷
✍ #راوی : همرزم شهید
هدیه به ارواح طیبه همه شهدافاتحه وصلوات .اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم💐💐💐💐💐
#ازشهدابیاموزیم❣❣❣❣❣