eitaa logo
چادرےام♡°
2.7هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
231 فایل
°• ❀ ﷽ یادت نرودبانو هربارڪھ از خانه پابه بیرون...[🌱] میگذارےگوشه ےچـادرٺ رادر دست بگیر...   وآرام زیرلب بگو:  ✨هذه امانتڪ یا فاطمة الزهرا♥.• حرفےسخنے: 📬| @rivoluzionario کارشناس ومشاور مذهبی : ✉️| @rostami_313 . تبادلات⇩ 💭‌| @Khademha1
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨✨✨✨✨ ورشکسـتگی فریـدون خـان پـدرت، بهتـرین بهانـه بـراي ترکـت شـد، و مـن اجبـاراً نـامزدیم را بـا تـو بهـم زدم چـاره اي نداشـتم اگـه مـی مونـدم همـه چیـز را از دسـت مـیدادم و زنـدان هـم مـی رفــتم، پـدرم هـم یـک سـالی اون دختـرِ را سـردوانـد و دسـت آخـر هـم یـه پـول سـیاه بهـش نـداد مـنم چنـد مـاهی کانـادا بـودم حـالم خیلـی خـراب بـود بـه پیشـنهاد عمـوم رفـتم آمریکـا پـیش یکـی از دوسـتانش تا روحیه ام عوض بشه و از ایـن حالـت دربیـام. تـو امریکـا اوضـاع خیلـی بهتـر بـود بـا کـار سـرم را بنـد کردم تا اینکه اتفاقی نـادر را تـو یـه جشـن دیـدم بـا د یـدنش دلـم هـوا یی شـد، فهمیدم هنـوز نتونسـتم فراموشــت کــنم کنجکـاو شــدم برگــردم ببیــنم در چــه وضــعی هســتی تــا اینکـه بــا دعــوت آقــا فــرخ اومــدیم بــاغ و دیــدمت از اینکــه فهمیــدم ازدواج نکــردي دنیــا رو بهــم دادن. امــا مــردد بــودم نمــی دونستم چه برخوردي با مـن مـی کنـی؟! امـا بـا دیدن حلقـه کـه هنـوز تـو انگشـتت بـود فهمیـدم هنـوز بـه یـادم هسـتی. حـالا اومـدم ایـن بـار بـراي همیشـه اگـه تـو قبـول کنـی بـا هـم ازدواج کنـیم و چنـد صباح دیگه بریم انگلیس و اونجا زندگی کنیم! ناباورانــه نگــاهش کــردم هضــم حرفهــایش بــرایم خیلــی ســخت بــود . چقــدر راحــت رو بــه روي عشـقش نشسـته و بـه خیـانتش اعتـراف کـرده بـود حـالا دیگـر ایـن چهـره ي دوسـت داشـتنی بـا آن چشــمهاي میشــی و لبهــاي خــوش فــرمش کـه موقــع خندیــدن حالــت زیبــایی بــه خــود مــی گرفــت و موهـاي مجعـد و مشـکی اش کـه زمـانی عاشـقانه خواهانشـان بـودم نـه تنهـا بـرایم جـذاب نبـود بلکـه عـذاب آور هـم بـود. متعجــب نگــاهی بــه چهــره درهــم و نــاراحتم کــرد . هــر دو مــدتی سکوت کرده بودیم که بهزاد آن را شکست. - می دونـم ناراحـت شـد ي امـا تـو قـول یـه فرصـت دیگـه را بـه مـن داده بـودي یادتـه؟ بیـاگذشـته رو براي همیشه فراموش کنیم و یه زندگی تازه رو شروع کنیم! دلـم مـی خواسـت فریـاد بـزنم و بگـویم: «آدم هـوس بـاز، تـو حاضـر نشـدي فقـط بـه خـاطر مـن چنـد مـاه پـا روي اون غریـزه لعنتیـت بـذاري و سـرکوبش کنـی، رفتـی دنبـال هـوس خـودت. نبـودي ببینـی چـه بلایـی سـرم اومـد، حـالا از مـن توقـع داري فرامـوش کـنم و دوبـاره مثـل روزهـاي اول نامزدیمـان مثـل دو تــا گنجشــگ عاشــق بشــیم! نـه، اگــه تــو اینقـدر پســت و بـی رگ هســتی مـن نیســتم. حاضــر نیسـتم بــا مــردي کــه آغوشــش را بــرا ي چنــد تــا هــرزه بــاز کــرده زنــدگی کـنم. مــن بــراي وجــودم ارزش قائلم آقا!» اما دریـغ از یـک کلمـه ! زبـانم کـار نمـیکـرد . اصـولاً آدم حاضـر جـوابی نبـودم . اکثـراً در مقابـل متلـک هـاي دیگـران خـاموش بـودم. مـادرم همیشـه ایـن رفتـارم را نـوعی ضـعف مـی دانسـت و شـماتتم مـیکـرد. مقابـل بهـزاد هـم خـاموش بـودم شـاید همـین ویژگـی مـن بـود کـه او را جـري ترکـرده بـود و توانسـته بـود بـه راحتـی بـه خیـانتش اعتـراف کنـد ! بـه چهـره سـرخش نگـاه کـردم . نمـی دانـم سـرخی صورتش از خجالت بود یا نه؟! لیـوان آبـی پـر کـرد و بـا دسـتان لـرزان آن را نوشـید از لـرزش دسـتانش متعجـب شـدم و بـا تعجـب اشاره اي به آنها کردم. - چی شده؟ چرا دستات می لرزه؟ لبخند تلخی زد و گفت: - ارمغان آمریکاست هر وقت عصبی می شم اینجوري می شه! ارمغــان آمریکــا؟! منظــورش را متوجــه نشــدم . حــالم مســاعد نبــود مانــدن را جــایز ندانســتم از جــایم بلند شدم. و عـزم رفـتن کـردم . بهـزاد کـه گـو یی منتظـر ایـن عکـس العملـم بـود نفسـش را بیـرون دادو گفت: - داري میري؟ - آره کلاس دارم. - بذار ببرمت. با دلخوري گفتم: - نه تا دانشگاه راهی نیست خودم میرم. - خوب حالا جوابت چیه؟ - باید فکر کنم. نبایـد بـی خـودي امیـدوارش مـی کـردم. مـن دیگـر او را نمـی خواسـتم و قصـدي بـراي شـروع دوبـاره نداشتم. امـا وقتـی بـه چشـم هـای غمگیـنش نگـاه کـردم و دسـتان لـرزانش را د یـدم نتوانسـتم صـراحتاً جواب منفی ام را به صورتش بکوبم و خردش کنم. ** @chadooriyam 💞✨