eitaa logo
『‌ سـٰآحـݪ‌خُـدآ ‌』
440 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
77 فایل
بهـ‌نام‌او !🌱 آدما ازش راضے بودن حالا فقط مونده بود خدآ :) #مَحبوبِ‌من :) از ¹⁴⁰⁰/⁰⁶/¹²خآدِمِـیم✋• کپۍ..؟! باذکࢪصلـواٺ‌؛نوش ِجانت^^!💜 میخوای‌لفت‌بدی؟بده‌ولی‌لطفا‌قبلش‌برای‌فرج‌آقا‌‌دعای فرج‌بخون‌وبرو...💚 https://harfeto.timefriend.net/172478796574
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ♡تبادلات گسترده گل نرگس«دوشنبه»♡
سلام سلام👋🏻 با یه کانال مذهبی اومدم🙃 کلی چیزای قشنگ مذهبی داره😇 کلی دخترای رقیه ای اینجا هستن🏴 دخترای ظهوری🥰 خلاصه خیلی عالیه حتما عضو شو😊 راستی لینکشو یادم رفت😳 @vlayat3 بفرما اینم لینک😉
هدایت شده از ♡تبادلات گسترده گل نرگس«دوشنبه»♡
اگه مذهبی هستی اگه خیلی امام زمان رو دوست داری حتما این کانال رو دنبال کن @sbesmella منظورم این کاناله👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻 مطمئنم ضرری توش نیست فقط برو توش و فعالیت هاش رو دنبال کن 😉😉
رفیق گوش کن 🙂 داره اذان میگه ها ✨ زشته بچه مسلمون موقع اذان سرش تو گوشی باشه 😇 پاشو؛ پاشو آماده شو وضو بگیر رفیق خدا داره صدات میکنه 😊🦋 التماس دعا 🤲🏻 سر سجادتون ما رو هم فراموش نکنید 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃بسم رب الشهدا والصدیقین 🍃 🇮🇷 خیلی زود به فکر ازدواج افتاده بودی از همان زمانی که دیپلم گرفتی عید فطر بود و شما مشهد بودید یکی از دوستانت عقد کرده بود و تو هم به فکر افتاده بودی😄 . باذوق عکس دوستت را از توی گوشی موبایل به مامان فاطمه نشان دادی و گفتی : ببین این عکس دوستم با خانم شه تو تنبلی چرا برای من زن نمیگیری؟؟؟🤔😁 _ خودتو جمع و جور کن این حرفا چیه؟ گفته بودی پس چرا دایی هام زود ازدواج کردن؟؟؟🙃 . بنده خدا جوابی نداشت بدهد راست گفته بودید دایی هایت ۱۹ سالگی و ۲۰ سالگی ازدواج کرده بودند دایی بزرگ که مثلاً سنش خیلی بالا رفته بود و ازدواجش دیر شده بود زمان ازدواجش ۲۲ ساله بود، از همان روز زمزمه ازدواج کردنت بلند شد😍😶 . خیلی وقتا خجالت می‌کشیدی مستقیم مطرح کنید پیامک میفرستادی:✉️ . یکی ژیلا یکی مژگان پسندد یکی کوکب یکی مرجان پسندد من از بس سر به زیر و سر به راهم پسندم هر که را مامان پسندد😁 مادر هم جدی نمی‌گرفت و برایت شکلک می فرستاد😊😅 اما جدی گرفته بودی با مهدیه خلوت میکردی و میگفتی با مامان صحبت کند و راضیش کن ☺️ مادرم راضی نمیشد تو کم سن و سال بود و باید پخته تر می شدی😊 🌷 🍃قسمتی از کتاب یک روز پس از حیرانی روایت داستانی شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری.‌🍃 ❣❣❣❣❣
✨ مۍ‌گفت: توۍ‌گودال‌شـہـید‌پیدا‌ڪردیم🖇 هـر‌چـے‌خاڪ‌بیروݩ‌‌مۍ‌ریختیم‌ دوبارھ‌بـ‌ر‌مۍ‌گشٺ... اذاݩ‌شــد... گفتیـم‌بریـم‌فـردا‌بـ‌رگردیـم شـب‌خـواب‌جوانـے‌را‌دیـدم... ڪہ‌گفـٺ‌: دوسـٺ‌دارمـ‌گمـنام‌بـ‌مـانمـ بیـݪ‌رو‌برداࢪ‌و‌بـرو:) شـہـیدِ‌گمـنام‌خـ‌و‌شـ‌نام‌تُویـۍ🔗💛
○•° •° هڕ چھ زماݩ مے گذرد مردم افسڕده تڕ میشوند ، ایݩ خاصیت دݪ بستݩ بھ زمانھ است ! خوشا بھ حاݪ آنڪھ به جای زمان به " صاحب زمان " دݪ میبند :))🌿
خاطرم از کنار یاد شهیدۍ گذشت بوۍخوشے آمد...! پرسیدم:🌱 مارک چیست؟! گفت: چادرِ خاکے •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•