eitaa logo
『‌ سـٰآحـݪ‌خُـدآ ‌』
424 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
78 فایل
بهـ‌نام‌او !🌱 آدما ازش راضے بودن حالا فقط مونده بود خدآ :) #مَحبوبِ‌من :) از ¹⁴⁰⁰/⁰⁶/¹²خآدِمِـیم✋• کپۍ..؟! باذکࢪصلـواٺ‌؛نوش ِجانت^^!💜 میخوای‌لفت‌بدی؟بده‌ولی‌لطفا‌قبلش‌برای‌فرج‌آقا‌‌دعای فرج‌بخون‌وبرو...💚 https://harfeto.timefriend.net/172478796574
مشاهده در ایتا
دانلود
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💫یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💫 🌿رمان جذاب و آموزنده 🌿قسمت نگرانی توی صورتش معلوم بود.زهره خانوم از آشپزخونه اومد و گفت: -معلوم هست کجایی تو؟چرا اینقدر دیر کردی؟ فاطمه با حالت معصومانه ای گفت: _ببخشید خب..دیگه تکرار نمیشه. امیررضا از اتاق بیرون اومد و گفت: -نخیر آبجی کوچیکه..الان این لوس بازیا جواب نمیده.باید تنبیه بشی. رو به مادرش گفت: _مامان یه هفته ظرفهارو بشوره،خوبه؟ فاطمه مثلا با التماس گفت: -نه مامان،خواهش میکنم.ظرف چیدن تو ماشین ظرف شویی کار خیلی سختیه. زهره خانوم و حاج محمود و امیررضا خندیدن. بعد از شام به اتاقش رفت. تمام شب بیدار بود و کمکش کنه.نمیخواست خانواده شو نگران کنه.ناراحتی هاشو میریخت تو خودش. روز بعد طبق معمول به دانشگاه رفت. هنوز هم امیدوار بود پویان اشتباه کرده باشه.میخواست یکبار دیگه ازش بپرسه تا مطمئن بشه.ولی پویان دانشگاه نرفته بود و فاطمه تو نگرانی موند. پویان خیلی دوست داشت بره دانشگاه تا روزهای آخر بیشتر مریم رو ببینه ولی حالا که فاطمه از علاقه ش به مریم خبر داشت،نگران بود که مریم هم متوجه این موضوع بشه. تصمیم گرفت دیگه دانشگاه نره. پدر و مادرش هم مهمانی خداحافظی گرفته بودن.بیشتر وقتش رو با افشین بود و بقیه مواقع مشغول جمع کردن وسایلش و با خانواده ش بود. چند روز گذشت. دو روز به رفتنش مونده بود.برای اینکه آخرین بار مریم رو ببینه به دانشگاه رفت.دوستان نزدیک ترش میدونستن که برای همیشه داره از ایران میره،وقتی دیدنش خوشحال شدن و دورش جمع شدن.ولی چشمان پویان مدام دنبال مریم و فاطمه میگشت. بالاخره بعد از دو ساعت فاطمه رو دید، ولی مریم همراهش نبود. بهانه ای آورد،از دوستانش جدا شد و سمت فاطمه رفت. اما یاد ناراحتی فاطمه افتاد و منصرف شد.برگشت که بره ولی فاطمه متوجه ش شد. -جناب سلطانی پویان شرمنده برگشت سمت فاطمه. فاطمه گفت:_سلام -سلام -برای خداحافظی با بچه ها اومدید دانشگاه؟ -بله. فاطمه متوجه شد که برای دیدن مریم اومده ولی نمیدونه چجوری بگه.گفت: _من و دوستم کلاس جداگانه داشتیم. چند دقیقه دیگه کلاسش تموم میشه، اینجا باهم قرار گذاشتیم. مدتی ساکت بودن.هیچ کدوم به اون یکی نگاه نمیکردن.فاطمه گفت: _آقای سلطانی،حرفهای اون روزتون درمورد دوست تون،شوخی بود دیگه؟.. آره؟ فاطمه بغض داشت.پویان خیلی ناراحت شد.برگشت بره که فاطمه گفت: _آقای سلطانی. پویان ایستاد. -من کار اشتباهی نکردم و عذرخواهی نمیکنم.اون به و من توهین کرد.تا آخرش پای ایمانم میمونم، هرچی که بشه..فقط اینکه خانواده مو ناراحت کنن برام سخته. پویان ساکت بود. نمیدونست چی بگه.شرمنده بود.فاطمه از حالت های پویان مطمئن شد که اون حرفها حقیقت بوده، و افشین واقعا همچین آدمی هست.دیگه چیزی نگفت. مریم رو دید که نزدیک میشد.گفت: -خانم مروت دارن میان. پویان سرشو بلند کرد.وقتی مریم رو دید هول شد... ادامه دارد... ✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم» ◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
❖﷽❖ ⭕️ قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ... ﺑﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ با ﺑﮕﻮ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺣﺮﺍم ﺍﺳﺖ ﻓﺮﻭ ﺑﻨﺪﻧﺪ... ⭕️ وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ.. ﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺎ ﺑﮕﻮ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺣﺮﺍم ﺍﺳﺖ ﻓﺮﻭ ﺑﻨﺪﻧﺪ... آیات ۳۰ و ۳۱ سورهٔ نور . . 🌀 انسان به سرعت میشوند، عادت به دیدنِ بسیار ناپسند و بد عاقبت است، چه در فضای واقعی و چه در ! 🔹در این مسئله آثار را به همراه دارد.یکی از آثارش ، شدن ، دلبسته شدن که بخاطر طبعشان اتفاق می افتد! حالا جدای از فضای واقعی ،صحنه های در فضای مجازی دیده شده،آن هم بین مذهبی ها ! 🔸داداش خوشگلم ، داداش خوشتیپم،بسیار زیبا هستین ، شبیه شهدا نورانی هستین ، خوشبحالتون برادر با چهره زیباتون و ... تعدادی از که از بعضی خواهران مذهبی مشاهده شده که واقعاً در یک بانوی مسلمان نیست! 🔸و همینطور بالعکس از سمت مذهبی ! ازجمله نظر در مورد تصاویر پروفایل خواهران و گفتن جملاتی از قبیل چادر و حجاب چقدر به شما می آید و اظهار محبت های پوشالی پشت ظاهر دین ... یا حضور در های مختلط به ظاهر مذهبی...چگونه یک مومن به خود اجازه می دهد در مورد نامحرم اظهار نظر کند⁉️ 🔹 در فضای مجازی و واقعی تفاوتی ندارد...نامحرم نامحرم است...همانطور که همکلامی و بگو و بخند با نامحرم در فضای واقعی است در مجازی هم به همین شکل هست...فضای مجازی هم خداست... 🚫مراقب باشیم! به یک باره وارد نمیشود بلکه کم کم دین انسان را می گیرد...آیه قرآن اشاره دارد که حتی از وسوسه های شیطان(خطوات) هم کنید... ان شاء الله به دستورات خداوند باشیم.‌.. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃
شیطان یک دزد است؛ و هیچ دزدی خانه خالی را سرقت نمی‌کند! اگر شیطان زیاد مزاحمتان می‌شود، بدانید در قلبتان گنجینه‌ای است که ارزش دزدی را دارد... پس از آن درست نگهداری کنید. و آن گنجینه است! 🥺♥️ ╔════🦋✨🦋════╗ @chadoraneh113 ╚════🦋✨🦋════╝