اعتماد به نفس چیزی نیست که تو مغازه ها بفروشند، تو باید اعتماد به نفستو بسازی🦊🧡! ••࿐‌ @chadorbesarha

وقتی به چیزی عادت می‌کنید، ترک کردن آن دیگر خیلی سخت می‌شود. در زیر به بعضی از عادت‌های بد اجتماعی اشاره می‌کنیم 🦋🕸 ۱. خیره شدن👀 بااینکه نگاه کردن به چشم دیگران موقع حرف زدن یکی از روش‌های خوب برای برقراری ارتباط است اما خیره‌ شدن اصلاً درست نیست. وقتی به غریبه‌ای خیره می‌شوید یا با خیره نگاه کردن موجب ناراحتی کسی می‌شوید، سعی کنید پلک زده و نگاهتان را به جای دیگری بیندازید. ۲. بلند حرف زدن🗣 فقط کافی است که یادتان باشد که اکثر افراد مشکل شنوایی ندارند و نیازی به بلند حرف زدن نیست تا حرف‌هایتان شنیده شود. تمرین کنید که با صدایی آرام‌تر حرف بزنید مگراینکه طرف‌مقابل از شما بخواهد که بلندتر صحبت کنید. ۳. قطع حرف دیگران😐 خیلی‌وقت‌ها تصور می‌کنید تنها راه برای زدن حرفتان این است که حرف آدم پرحرف را قطع کنید اما اینکار اصلاً صحیح نیست. صبر کنید تا طرف‌مقابل صحبت خود را تمام کند، بعد شما حرف بزنید. ۴. انعام کافی ندادن برای خدمات💵 به خاطر داشته باشید که خیلی از این افراد، برای گذران خرج خانواده‌شان به این انعام‌ها تکیه می‌کنند. سعی کنید براساس نوع و کیفیت خدماتی که دریافت می‌کنید، انعام دهید. ۵. حرف زدن با دهان پر🤪 اینکار بی‌ادبی کامل است و نشانه این است که باید کمی آداب غذا خوردن یاد بگیرید. غذایتان را جویده، قورت دهید و بعد حرف بزنید. اگر از شما سوالی پرسیده می‌شود، با اشاره نشان دهید که بعد از قورت دادن غذایتان پاسخ خواهید داد.عجله نکنید. #روانشناسی🍈✨ ❥︎• ••࿐‌ @chadorbesarha

◾️◾️◾️▪️◾️◾️◾️ ▪️چندیست کام از مرقدت سودای خام است هجران زده بوسیدنش عرض سلام است ▪️سنگ است سهم مرغ از بامت پریده هر دانه ای جز دانه‌ی بام تو دام است ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ کـــٰٓانٰٓالِ آٰٓسْتــــٰٓانِه نَبــی اَکـرَمْ صلی الله علیه و آله ••࿐‌@chadorbesarha

•°~🦋🍃 گاهی‌به‌دیده‌ اشك‌غم‌و‌گاه‌اشك‌شوق . . این‌است‌حآلِ‌ما‌زفراق‌و‌وصآلِ طُ..💔(: #آقای‌امام‌حسین🌿 • ••࿐‌@chadorbesarha

| #پروفایل🧡✨ | #مهدوی🧡✨ من سرم گرم گناه است، سرم داد بزن💔🌱 『 』 ••࿐‌@chadorbesarha

| #انگیزشی🌱 خودمان را با جمله "تا قسمت چه باشد" گول نزنیم... "قسمت" اراده ی من و توست... از "تو" حرکت از "خدا" برکت... 〖 〗 ••࿐‌@chadorbesarha

#خدا🌱 تا لحظه شکست به خدا ایمان داشته باش خواهی دید که آن لحظه هرگز نخواهد رسید...(: •♡• ••࿐‌@chadorbesarha

قسم به معنی لایمکن الفرار ازعشق .. که پرشده است جهان ازحسین« ع » .. ســــــــــــــــــرتا ســـــــــــــــــــــر .. #شنیدنی:) 🥀 ••࿐‌@chadorbesarha

#عاشقانه 💞 | #همسرانه 💞 گفتـم :چـے شـد زود برگشتـی امشـبـــ؟مـعمـولا ٺـا یڪ و دو طـول مۍ کشیـد امـدݩـټــ ایـݩ غـذاها چیـه آوردے؟🤷‍♀ گفتــ :آخـر هیئټــ غـذاے نـذرۍ مـۍ دادݧ بـراے همیـن غـذا را ڪہ گرفتـم زودتـر امـدم خـۅݩـہ ڪہ تـوهـم بی نـصیـب نمـونـی😁 و اِلا بایـد بازهـم تـا ساعٺ دو نصـف شـب منتظـرم می مـونـدۍ😉 گفـتم:ایـݧ ڪارا نکـن مـن راضـی نیستـم بـہ زحمتــ بیـوفتـے☺️ گفـتــ:اتفـاقـا از عـمـد ایـن ڪارو میکنـم ڪہ بقـیه هـم یـادبگیـرݧ😉 دوسـٺــ نـدارم مـ🧔🏻ـردے بیـرون از خـونـہ چـیزے بخـوره ڪہ خـانـ🧕ـومـش داخـل خـونـه نخـورده بـاشـه🌱 دوستــ داشـټــ بقیـه هم ایـن شکلی محبتـشان را بـه همسـرشـان ابـراز کننـد💑 هیـئت ڪه میرفــت هرچیـزی می دادنـد نمـی خـورد می آورد خانـه ڪه باهـم بخوریـم😋 گاهـی اوقـات که غذاے نـذرۍ هیئٺــ زیـاد بـود باصـداے بلنـد مـی گفـتـــ : یڪی بـدیـد ببـرم بـراے خـانــمم🥰 ✨| #شهید_حمیدسیاهکالی‌مرادی 📒| #کتاب_یادت_باشد 『 』 ••࿐‌@chadorbesarha

پروردگارا🙏 به حق نام بزرگ و با عظمتت دستهایمان را بگیر تا در سیاهی ها و تاریکی هایی که ما را احاطه کرده اند طریق تو را گم نکنیم و جز خواست تو به هیچ چیز دیگری تن ندهیم مگذار به یک لحظه بی حضور تو به زندگی کردن راضی شویم...🌹 آمیـــن یا حَیُّ یا قَیّوم ای زنده، ای پاینده

##قرآن 💚 هر روز با قرآن جز اول(صفحه 23) سوره #بقره همراه با معنی ••࿐‌ @chadorbesarha

ذکر روز چهارشنبه: یا حَیُّ یا قَیّوم ای زنده ، ای پاینده🪴 ❥︎• ↷ #ʝøɪɴ ↯ ˹ ˼𖥸 ჻ ••࿐‌@chadorbesarha

| #پروفایل🦋 | #دخترانه🌸 | #چادرانه✨ ❥︎• ••࿐‌@chadorbesarha

•• #ارسالی_شما 🌸✨ دل نوشته ای از جنگ های وطنم #افغانستان 🥀فاطمه افشار 🥀 نشر با اسم نویسنده حلال است 🍃 سرزمین من آرام بر روی سنگ فرش خاکی قدم میگذارد،با حیرت چهار طرف را مینگرد چه شده بود تا آن زمان فکر میکرد بدترین صدا ،صدای گاو و گوسفندانشان است که صبح برادرش به چراگاه میبرد یا صدای خروس قرمزی که دست هرچی خروس بی محل را از پشت بسته بود و با آن چشمان گردش طوری دهانش را باز میکرد که چشمان دخترک گرد میشد و فکر میکرد چطور اینقدر دهانش را باز میکند و بار ها جلوی آینه کوچکش تمرین میکرد ولی باز آن خروس بی محل دهانش بیشتر باز میشد؛یا آن کلاغ زشتی که روی درخت جلوی کلبه شان خانه کرده بود و وقتی پدرش از شهر برایش یک انگشتر پر زرق وبرق آورده بود با بی رحمی تمام او را گرفته بود ....ولی فکر میکند...نه نبود،نه نیست با آن چشمان زیبای معصومش به دور و بر نگاه میکند و نگاهش،گناهش روی خانه هاله می ایستد و مژه های سیاهش همچو گل باران زده میشود و آرام آرام روی گونه اش روان میشود چه بلایی سر آن کلبه زیبا آمده بود؟آن کلبه یی که با خنده در آن بدو بدو می کردند و باز صدای غرغر مادر هاله که خانه کوچک است بروید بیرون .لرز به تنش می آید و دستانش را سپر خود میکند ولی امان از ذره یی گرما. صدای سکوتی که همه جا را گرفته از هزاران فریاد بدتر است ،فریادی که با همه سکوتش طوری به گوش همه میرسد و صدای کر کننده اش گوش را کر؛ نگاهش به دریاچه دهشان می افتد ولی چه مانده بود از آن همه زیبایی ؟طوری خراب و خشک شده بود آن دریاچه ،که دخترک حاضر بود تا آخر عمر گریه کند و از اشکانش ان دریاچه جوشان شود .دیگر صدای داد و بیداد پسر خاله و پسر همسایه شان که سر جنگ با هم داشتند نمی آید ولی کاش بیاید و این فریاد فغان اور تمام شود .مادرش کو؟پدرش کو؟برادرش با گاو و گوسفندانش کو؟زیبایی قریه شان کو؟ هاله کو؟کجاهستند؟رفتند؟به همین سادگی!آرام آرام قدم هایش را تند میکند و جیغ میزند توجهی به خورده شیشه هایی که زیر پایش است ندارد جیغ میزند و گریه میکند کجاست ؟ کجاااننن؟و جوابش همان سکوت است و بس •• ❥︎• ••࿐‌@chadorbesarha