eitaa logo
💫 فــرشــتــه‌ها 💫
8.6هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
87 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
🔞این عکس متعلق به پنجاه سال پیش است و یک عکاس... از یک پدر و دختر روستایی گرفته است. ⚠️کمی فقط دقت کنید تا موهایتان سیخ شود، زمانی که نه تکنیک فوتوشاپ بود و نه ادیت‌های فیک!!! اگر متوجه نشده‌اید اروم اروم اینجا بیاین👇❌ https://eitaa.com/joinchat/3300720654Cfab7522860
4307877541.mp3
3.54M
نوحه دانلود کنی؟ ☹️🥀 🖤نوحه ترکی🇹🇷👇🏻 ‌ ‌⎛ @sedzaker • • • ꨄ︎ ‌ ‌⎠ 🖤نوحه عربی🇸🇦👇🏻 ‌ ‌⎛ @sedzaker • • • ꨄ︎ ‌ ‌⎠ 🖤نوحه سیستمی🔇👇🏻 ‌ ‌⎛ @sedzaker• • • ꨄ︎ ‌ ‌⎠ 🖤نوحه تبل‌و‌سنج🥁👇🏻 ‌ ‌⎛ @sedzaker • • • ꨄ︎ ‌ ‌⎠ 🖤نوحه شور🎤 ‌ ‌⎛ @sedzaker • • • ꨄ︎ ‌ ‌⎠ دانلود تمامی نوحه‌ها رایگانه🏴👆🏻
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 طلسم و جادو زندگیمونو نابود کرد 🌺🍀🌺🍀
💫 فــرشــتــه‌ها 💫
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 طلسم و جادو زندگیمونو نابود کرد 🌺🍀🌺🍀
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀 🌿 🦋 سلام میخوام ازجادوطلسم بگم که چجور ازبچگی تاحالا همه مارونابود کرد من چهاربرادردارم که بچه های اول خانوادن وچهارابجی هستیم یادم میادبچه بودم همیشه یه اتفاقاتی توی خونه ی مامیفتاد که برام عجیب بود لباسای مامانم یاسوخته بودن یا تکه تکه شده بودن همیشه توخونه جنگ بودداداشام ازخونه فراری بودن پناه میبردن به خونه ی کسی که نبایدمیرفتن وهمین شدقصه ی بدبختیشون.. دوتاداداش بزرگم یک شب ازدواج کردن یادمه عصرروزعروسی مامانوبابام وداداشام وداییم وزنداییم باهم یه گوشه حیاط وایساده بودن ناراحت بودن فهمیدم به پایه های صندلیشون قفل زده بودن داییم وزنداییم گفتن شمابریدبه مهمونابرسیدمامیریم ازشرشون خلاص میشیم خلاصه بعدازاینکه داییم وزنداییم اون قفلاروجداکردن وبیرون انداختن داداشم شب عروسیش به طرزفجیعی برقش گرفت همه جیغ میزدن زنداییم دیوانه شد چقدرپیش دکترورمال رفت تاخوب شد. شانزده سالم بودنامزدکردم پیغام اوردن که بایدزن پسراون افریته بشم که ماقبول نکردیم همین شدکه حدودیک ماه تب ودرد اومدسراغم یک ماه مدرسه نرفتم فقط مثل جنازه یه گوشه افتاده بودم مادرم باگریه برای زنداییم میگفت اگربمیره چیکارکنم این روزا واین بلاهاگذشت وگذشت تاحالاکه پدرومادرم دردوره ی کهنسالی هستن ولی هنوزازاثاراون جادوطلسمایه چشمشون خونه یه چشمشون اشک مامیدونستیم این بلاهاازطرف کیه ولی اینقدر به ابروی دیگران اهمییت میدیم که نتونستیم یکبارشاکی بشیم ولی چوب خدابیصداست اون شخص زندگی مارو یک عمره خراب کرده ولی زندگی خودشم دست کمی ازاتش جهنم نداره هرچه کنی به خودکنی 🙏🏻. ༻༻༻༻༻༻༻༻༻༻ آیدی ادمین کانال جهت ارسال راهکاراتون👌👇•• @Sarfaraz_2525
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 وای خدای من چه زندگی سختی.... من دندون پزشک هستم ولی.... 🌺🍀🌺🍀
💫 فــرشــتــه‌ها 💫
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 وای خدای من چه زندگی سختی.... من دندون پزشک هستم ولی.... 🌺🍀🌺🍀
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌿 🦋 سلام سارا هستم ۲۴ ساله خودم دندونپزشک هستم داستان خیلی عجیبی دارم اگه خودم می‌شنیدم باور نمی‌کردم اما خودم تجربه کردم متاسفانه من سال ۹۵ کنکور دادم قبل از کنکورم چند ماهی مونده به امتحان یه شب که داشتم تا نصف شب برای امتحان جمعه درس می‌خوندم اتفاقی با یه آقای آشنا شدم تو مجازی منم بخاطر کنکور ، هم تنها ، هم منزوی شده بودم یه جورایی این آدم با حرف زدن گهگاهی دلمو بدست آورد و بهم گفت قبلا دوست دختر داشته و چند مدت قبل با یکی دیگه دوست دختر ایشون ازدواج کرده و به جورایی زخم خورده بود واقعی بود داستانش می‌گفت قصد خودکشی دارم و اون روزا فقط الکل میخورد هدفش هم خودکشی بود منم در اون زمان هم درسم هم این آقا خلاصه اینقد باهاش حرف زدم تا از خودکشی منصرف شد و ما عاشق هم شدیم من میدونستم هم خارج از کشور هست هم تحصیلات آنچنانی نداره همش شغلش‌ آزاده و دوست دختر و الکل خوردنش سیگار سر همه اینا باز هم عاشقش شدم یا هم در اون زمان وابسته شدم بهش ادامه پیدا کرد تا من کنکور دندون پزشکی قبول شدم ایشون هم حال روحیش خوب شد دوست دخترشم فراموش کرد خیلی وابسته من شد خیلی هم شکاک بود اما منم وابسته شده بودم قرار بود سال چهارم دانشگاهم بیاد خواستگاریم اما نیومد خیلی چیزا قول داد اما انجام نداد خیلی بهم دروغ گفت یعنی از خیلی هم زیاد تر از حدی که چندین بار خواستم ترکش کنم اما نتونستم چند مدتی باهاش حرف نمیزدم باز هم خودم بدون اون روز حال نداشتم هم اون با گریه و عذر خواهی میومد سراغم دو بار یا سه بار اومد پیشم و در این مدت هم اتفاقی که نباید میفتاد بین ما افتاد و الان رسیده روزی که من از دانشگاه فارغ‌التحصیل شدم مطب دارم دوستام همه شوهر کردن بچه دارن من هنوز فکر میکنم کی بهم دروغ میگه کی راست میگه خواستگار دکتر مهندس خارجی هم خیلی زیاد دارم و داشتم اما این ظلمی بود که خودم از سر بچگی و نادونی در حق خودم کردم اینم بگم هیچ پولی نداره تازه یه کار جدید با داداشش راه انداخته که از من پول گرفته بود و قول داده بود پولمو سر یه ماه پس بده اما باز بهم دروغ گفت و نداد امشب بازم بهم دروغ گفت و دلم خونه نمی‌دونم آیندم چی میشه با این مرد اما از خانواده ها خواهش میکنم به دختراتون ارزش بدین یه کاری نکنید فکر کنه هیچکی رو نداره که دست هر غریبه که سمتش دراز شد رو بگیره و مث من بشه تمام نوجونی و جونیش بشه حسرت خوردن من وقتی عقل به سرم اومد دیگه راه برگشت نداشتم برام دعا کنید به بچه هاتون ارزش بدین عشق بدین همراه و رفیق و دوستش بشین خیلی دلم خونه نمیدونم شاید حقم هست برام دعا کنید . یادم رفت بگم ایشون دو سه سالی هم معتاد بودن که همین چند ماهی میشه من خبر شدم الان میگه پاکم و اما جواب آزمایشش رو‌ هم برام نفرستاده و خانوادمم از هیچکدوم این ماجرا خبر ندارن الان رابطم با خانوادم‌ بهتره چون کسی شدم واسه خودم آدم حسابم میکنن و جلوم خم و راست میشن اما قبلا مامانم بابام داداشام حتی آدم حسابم نمیکردن مخصوصا مامانم چون خودش اینجوری بزرگ شده بود فقط براش پسراش مهم بود دختر حکم آدم رو نداشت براش بچگیم خیلی غصه خوردم حتی اولین بار که پریود شدم خودم خودمو جمع کردم هیچی هم نمیدونستم در مورد پریودی دلم درد میکرد از یه طرف پریود شده بودم از یه طرف هیچکی رو نداشتم بهش بگم فقط گریه میکردم و میگفتم خدا چیکار کنم تو بچگیمم یه داداشم الان خارج کشور هست بهم دست درازی کرد اما به هیچکی هیچی نتونستم بگم حتی تا الان الانم براتون که میگم دلم برای خودم میسوزه اشکم در میاد اینه زندگی یه دختر دهه هفتادی .. ༻༻༻༻༻༻༻༻༻༻ آیدی ادمین کانال جهت ارسال راهکاراتون👌👇•• @Sarfaraz_2525
هدایت شده از گسترده چمران
🛑اتفاقی دردناک و تلخ قتل دختر ۱/۵ساله با شکنجه های پدر😱😔 🔺همسرم حالت طبیعی نداشت به فرزندانش حمله کرد ابتدا آنهارا... ادامه این داستان جنایی و تلخ در کانال زیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1475608659C04dbab55d6 https://eitaa.com/joinchat/1475608659C04dbab55d6 افراد با روحیه حساس این مطلب را نخوانند❌😢
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 همسرم با کتک منو از خونه بیرون کرد 🌺🍀🌺🍀
💫 فــرشــتــه‌ها 💫
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 همسرم با کتک منو از خونه بیرون کرد 🌺🍀🌺🍀
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀 🌿 🦋 سلام وتشکر از کانال خوبتون، خواستم تجربه خودم رو دراختیار تون بگذارم تاشاید بقیه اعضا آگاه شوند . واگه تونستن کمکی کنن خانمی هستم کارمند و ۴۰ساله دارای سه فرزند از ابتدای ازدواج هر دومون کارمند بودیم و حقوق منم با همسرم بود، و خانه و ماشین و تمام اثاث رو باهم خریدیم اما متاسفانه همسرم به محض تمام شدن قسط های خانه شروع به بد اخلاقی وبی حرمتی به من می‌کرد وبا کمال وقاحت میگفت از خانه‌ی من بیرون برو در ابتدا فکر میکردم که شوخی میکنه اما کتک های همسرم و دخالت ها و نیش های خانواده ی همسرم بیشتر شده بود ومن با وجود سه تا بچه بدون هیج سرمایه ای باوجود تمام زحمت هایی که کشیده بو دم به ناچار تحمل و مدارا میکردم تا اینکه بعد از مدتی حکم شکایت از من از طرف همسرم به من ابلاغ شد و ایشون مدعی شده بود من با چاقو ایشون رو زدم تمام دنیا دور سرم چرخید ، قضیه بر عکس شده بود تمام سالهایی که من کتک خورده بودم ؛ ایشون به جای اینکه من شکایت کنم ، از من شکایت کرد هر چند که در دادگاه محکوم شد اما من در خود شکستم به خاطر اینهمه نامردی و ناجوانمردی و ظلم و... اینکه مزد سال‌های زحمت و کارمندی که به ایشون داده بودم رو .....با شکایت از من داده بود، این ماجرا ادامه داشت تا اینکه منو با کتک و با وجود سه تا بچه بیرون انداخت ومن به ناچار به خانه پدری رفتم و ایشون اصلا سراغی از من نگرفتن ، البته ایشون با اینکه کارمند هستن یه شدت هتاک و بی آبرو هست و هر کاری ازش بر میاد , تهمت ، بی آبرویی و شروری و من فقط تا الان به خاطر آبرو و اینکه مردی به شدت خسیس و مادی و هتاک و.... هستن دادخواست طلاق نداده ام از طرفی ادامه با چنین فردهتاک که تا حد مرگ منو میزنه و انواع فحاشی وتهمت به من میزنه برای من غیر قابل تحمله و از طرفی نمیدونم چطور از چنین فردی جدا شوم البته با ده تا وکیل مشورت کردم گفتن مهریه تو اجرا بزار ، اما چون کاملا به این مسئله واقفم به محض تو قیف خونه و ماشینش احتمال جنگ و خونریزی داره نمیخوام به خاطر من جنگ و خونریزی بشه چون به شدت تمام خسیس وهتاک و جنگجو وحیله گر و تهمت زن هست هر کاری ازش بر میاد ، از شما اعضای گروه تقاضای کمک دارم ( من الان با ایشون زندگی میکنم ) لطفا اگه ممکنه پیام منو اوژانسی در کانالتون قرار بدید اگه کسی کربلا میره خواهشا حتما حتما حتما براگره گشایی من دعا کنه🙏🙏🙏. ༻༻༻༻༻༻༻༻༻༻ آیدی ادمین کانال جهت ارسال راهکاراتون👌👇•• @Sarfaraz_2525
هدایت شده از ⭐️تاج تون⭐️
پنچ سال بود عروسی کرده بودم مجبور شدم بخاطر کار همسرم بیام شهر بزرگی زندگی کنم.واحدروبه رویمون خانوم ۴۰ ۵۰ ساله بود به چشم مادر بهش نگاه می‌کردم چون تنها بود هر روز می‌اومد خونه ما همیشه هم آرایش کرده و شیک پیک باهاش خیلی راحت بودیم تا اینکه هرروز غروب منو به صرف چای دعوت میکرد خونشون درست نیم ساعت بعد برگشتم خواب سنگینی منو می‌گرفت سرشب از خواب بیهوش میشدم یه روز شک کردم مثل همیشه رفتم خونشون چای برداشتم وقتی برا کاری رفت آشپزخونه چای خالی کردم تو گلدون نیم ساعت گفتم خواب میاد دیدم لبخندی زدی رفتم خونه بعد یه ساعت........ https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df