#ایده_آشتی_کنون
یه دعوای جانانه بین من و آقاییی پیش اومده بود كه دو روز با هم سرسنگین بودیم .خیلی دوست داشتم این جو شكسته بشه در ضمن ما یه گل خوشگل هم داریم یه فرزند صالح.
خلاصه به خاطر اونم كه شده بود دلم میخواست جو خونه برگرده. فرزندم اون روز با كلی شیطونی اومد پیشم گفت اسپند براش دود كنم. منم وقتی اسفند داشتم دود میكردم با خودم فكر كردم چطور میتونم این هیاهو رو از خونه دور كنم از خداوند مدد خواستم كه كارم و روبراه كنه.
وقتی اسپند و بردم تو اتاق فرزندم خوشحال شد و كلی دود دود كرد . منم بعدش اسپند و بردم پیش جناب همسر که گوشه اتاق دراز كشیده بود ایشونم با چشمای متحیر داشتن نگام میكردن 😳 كه گفتم :
بتركه چشماشون كه چشمت زدن. همسری من كه اینطوری نبود ، الانم تاج سرمه..
همین یك جمله باعث شد همه ی كدورت ها كنار بره و قلب خودمم ب آرامش برسه
❤🧡💛
.