eitaa logo
💫 فــرشــتــه‌ها 💫
8.1هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
87 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
☄🔥☄🔥☄🔥☄🔥☄🔥☄ 🔥 ☄ 🔥 ☄ ۱۳۰ با فقد شرایط باز هم حرام است : هرچند با نبودن یکى از این پنج شرط که گفته شد حد قذف اینست ولى شکى هم در حرمت آن نمیباشد و در بعضى موارد حق تعزیر شرعا ثابت است مثلا اگر کسى بگوید حرامزاده چون معنى صریح آن زنا زاده بودن نیست بلکه در عرف بولد حیض هم حرامزاده میگویند و گاهى هم حرامزاده مى گویند و از آن، خبیث النفس یا بدکردار، اراده میکنند حد قذف لازم نمى شود ولى حق تعزیر (تنبیه) بواسطۀ هتک آبروى مخاطب ثابت است. و همچنین است اگر غیر مسلمانى را قذف کند، در این صورت حد قذف نیست لیکن یقینا حرام است و جایز نیست که بکفار نسبت زنا یا لواط بدهند صریحا یا کنایة مادامى که شرعا ثابت نشده که مطابق مذهب خود زنا کرده است. قذف کفار هم جایز نیست : عمرو بن نعمان جعفى گفت که حضرت صادق (ع) را دوستى بود که هرجا حضرت میرفت از آقا جدا نمیشد و غلامى از اهل سند داشت روزى در بازار کفشدوزان همراه حضرت در حرکت بود و غلام پشت سرشان میآمد پس آن مرد سه مرتبه به پشت سرش نگاه کرد و غلام را که دنبال کارى مى خواست بفرستد، ندید در مرتبۀ چهارم که او را دید گفت «یا ابن الفاعله» اى پسر زن زانیه کجا بودى آن حضرت دست به پیشانى مبارکش زد و فرمود سبحان اللّه مادرش را قذف میکنى من گمان مى کردم تو صاحب ورع هستى و پیدا شد که هیچ و رعى با تو نیست. عرض کرد: فدایت شوم مادرش از اهل سند و از کفار است. حضرت فرمود: آیا نمیدانى که هر طایفه اى را عقد و نکاحى است (یعنى هر قومى باصطلاح خودشان نکاح صحیحى و زنائى دارند مادامى که شرعا ثابت نشود که مطابق مذهب خودشان زنا نموده اند نمى شود آنها را قذف کرد) پس فرمود از من دور شو، راوى حدیث مى گوید دیگر تا حضرت زنده بود ندیدم که با او رفیق شود . ابى الحسن حذاء گفت: نزد حضرت امام جعفر صادق (ع) بودم مردى از من پرسید که یا ابا الحسن، بدهکار تو چه شد؟ گفتم: «ابن فاعله» را میگوئى یعنى آن کس که مادرش زنا میداده؟ . پس حضرت از روى تندى بمن نگریست. گفتم فدایت شوم آن مرد مجوسى است مادر او خواهر او است حضرت فرمود: مگر نه نکاح خواهر در دین ایشان مانعى ندارد . دشنام هم حرام است : غیر از قذف هر نوع فحش و دشنام که بمسلمان غیر متظاهر بفسق داده شود و موجب اذیتش شود، حرام است و تعزیرش با شرائطى واجب میشود، مثل اینکه بگوید: اى فاسق، اى شرابخوار، اى خوک، اى سگ، و مثل اینکه او را ببعضى از امراض سرزنش کند مثلا بگوید اى کور، کچل، شل و نظائر اینها. و در مستدرک الوسائل است که حضرت امیر المؤمنین (ع) فرمود: اگر مردى به مرد دیگر بگوید فاسق یا خبیث یا کافر یا منافق یا حمار باید او را سى و نه تازیانه بزنند. در حرمت دشنام فرقى بین رحم و اجنبى نیست و همچنین دشنام به خدمتگزار و شاگرد با دیگران فرقى ندارد. دشنام و روایات : اخبار وارده در این باب بسیار است از آن جمله امام صادق علیه السّلام مى فرماید: «هرزه گوئى جفاکاریست و جفاکارى در آتش است» . چهار نفرند که دوزخیان از آنها در آزارند یکى از آنها کسى است که پیوسته از دهانش چرک و خون جارى است و آن کسى است که در دنیا دشنام دهنده بوده» . و روایات دیگر در باب دوم این کتاب نقل شده است. پاسخ دشنام : ضمنا باید دانست همان طورى که ابتداء فحش دادن حرام است پاسخ دادن بفحش هم حرام میباشد بلى درصورتى که قذف نکند و فقط بآنچه دشنام داده شده پاسخ گوید مانعى ندارد مثلا اگر کسى باو بگوید اى جاهل احمق ظالم در جوابش اگر بگوید جاهل توئى، احمق توئى، ظالم توئى مانعى ندارد چنانچه در قرآن مجید تصریح مى فرماید: «کسى که بشما ستم کرد بآنچه کرده تلافى کنید» و همچنین فرموده «اگر مظلوم در مقام تلافى برآید، مانعى ندارد» «و اگر مى خواهید تلافى کنید بمثل آنچه بشما شده تلافى کنید» بشرطى که از حد نگذرد : حضرت موسى بن جعفر (ع) دربارۀ دو نفرى که بیکدیگر دشنام دهنده فرموده آنکه اول دشنام داده ستمکارتر است و تا وقتى که ستم دیده از حد نگذراند وزرش بعهدۀ اولى است ولى اگر از حد گذرانید وزر و گناهش بعهدۀ خودش مى باشد ۶. یعنى مانند اولى گنه کار است. و گذراندن از حد در پاسخ مثل اینست که دشنام دهنده بگوید اى الاغ و در پاسخ گفته شود اى سگ یا مثلا در جواب یک مرتبه دشنام دو مرتبه یا بیشتر همان لفظ را تکرار کند. و باید دانست که جواز جواب دادن بمثل در صورتیست که دشنام دهنده عذرخواهى نکند پس اگر بلافاصله معذرت طلبید و پوزش خواهى کرد باید عذرش را بپذیرد و جواب بدشنام ندهد. از حضرت موسى بن جعفر (ع) درباره دو مردى که بهم دشنام دهند فرمود آنکه آغاز بدشنام کرده ستمکارتر است و گناه او و گناه طرفش به عهده او است تا وقتى که از ستم دیده عذر نخواسته است. ••࿐‌@chadorbesarha
☄🔥☄🔥☄🔥☄🔥☄🔥☄ 🔥 ☄ 🔥 ☄ ۱۳۱ خاموشى بهتر است : ناگفته نماند، جواب بمثل با رعایت امور مزبوره هرچند جایز است لیکن سکوت اولى و افضل خواهد بود چنانچه در قرآن مجید مى فرماید: و سزاى بدى، بدى مثل آنست پس کسى که ببخشد و تلافى ننماید و کارش را اصلاح کند، پاداشش با خداست . در جاى دیگر مى فرماید: بخشیدن شما بپرهیزکارى نزدیکتر است. دشنام دهنده را شکنجه میدهد : و مرویست که حضرت امیر المؤمنین شنید مردى قنبر را دشنام میدهد قنبر خواست پاسخ گوید حضرت او را صدا زد که آرام باش بگذار تا این فحش دهنده خوار شود. همانا بخاموشى خود خداوند بخشنده را خشنود میکنى و شیطان را به خشم میآورى و دشمن خود (دشنام دهنده) را شکنجه میدهى به خدائى که دانه را شکافت و مردم را آفرید سوگند، که مؤمن خدا را بچیزى مانند بردبارى خشنود و شیطان را بچیزى مانند خاموشى خشمناک نمیسازد و احمق را بچیزى مانند سکوت در پاسخش شکنجه نمیدهد . اگر بتواند در پاسخ دشنام و سخن ناروا، صحبت شیرین کرده و او را نصیحت کند یعنى در برابر بدى نیکى کند مقام ارجمندى را دارا گردیده چنانکه در قرآن مجید میفرماید «کردار نیک و بد باهم برابر نیست، بدى را به نیکى بران، (با کسى که بتو بدى کرد نیکى کن) در این هنگام دشمنت چنان با تو دوست مى گردد که مى پندارى دوستى خویشاوند است. اما این خصلت پسندیده را ندهند مگر بکسانى که صبرکننده و صاحب بهرۀ بزرگ از خیر و ثواب باشند در کتاب کشف الغمة نقل کرده مردى از اهل شام وارد مدینه شد دید مردى بر استر نیکوئى سوار است گفت نیکوتر از آن مرد ندیدم دلم باو مایل شد خواستم او را بشناسم پرسیدم این شخص کیست گفتند حسن بن على (ع) است پس خشمناک شدم و حسد ورزیدم که چرا على (ع) چنین فرزندى داشته باشد پس بسوى او رفتم و گفتم تو پسر على بن ابی طالب هستى فرمود بلى من پسر على هستم گفتم توئى پسر کسى که مشرک بود و چنین و چنان بود تا توانستم ناسزا و دشنام بخودش و بپدرش گفتم و او ساکت بود تا اینکه خودم شرمنده شدم و چون سخن من تمام شد خندید و فرمود گمانم غریبى و شامى هستى گفتم بلى فرمود اگر نیاز بمنزل دارى ما ترا جاى میدهیم و اگر بمال نیازمندى ما بتو میدهیم و اگر گرفتارى دارى ما ترا یارى مى کنیم پس از آن حضرت شرمنده شدم و از خلق کریم او بشگفت آمدم و از نزد او برگشتم درحالیکه نزد من از همه محبوب تر بود . روز قیامت تلافى مى شود : (وسائل الشیعه کتاب الحدود) زنى نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت یا رسول اللّه من به کنیزم گفتم اى زنادهنده رسول خدا (ص) فرمود آیا دیده بودى زنا دادن او را گفت نه رسول خدا (ص) فرمود آگاه باش روز قیامت از تو تلافى خواهد شد پس زن آمد نزد کنیزش و تازیانه را به او داد و گفت مرا حد (هشتاد تازیانه) بزن، کنیز نپذیرفت پس کنیز را آزاد کرد سپس نزد رسول خدا (ص) رفت و کار خود را به آن حضرت خبر داد رسول خدا (ص) فرمود امید است به این کارت تلافى شده باشد یعنى در آخرت عذابى نداشته باشى . ••࿐‌@chadorbesarha
☄🔥☄🔥☄🔥☄🔥☄🔥☄ 🔥 ☄ 🔥 ☄ ۱۳۲ توبۀ از قذف : کسى که نسبت زنا یا لواط به مسلمانى دهد باید بداند که قذف او از گناهانیست که دو جنبه دارد: حق الناس و حق اللّه اما جهت اول چون آبروى مسلمان قذف شده را ریخته است مقذوف حق دارد که او را نزد حاکم شرع حاضر کند و پس از ثبوت قذف باقرار قذف کننده یا به گواهى دو نفر عادل حاکم او را هشتاد تازیانه بزند بنابراین باید قذف کننده خود را تسلیم مقذوف کند تا حد بر او جارى شود یا اینکه از مقذوف تقاضاى عفو کند و رضایت او را بدست آورد تا او را ببخشد و از اجراى حد صرفنظر کند و اگر مقذوف او را عفو نکرد و حد هم جارى نشد تا اینکه مقذوف مرد این حق بورثۀ مقذوف منتقل مى شود و باید تسلیم آنها شود براى اجراى حد یا اینکه آنها او را ببخشند و عفو کنند. سماعة گوید از امام صادق (ع) پرسیدم مردى نسبت دهد مردى را بزنا پس مرد قذف شده قذف کننده را عفو کند و او را حلال نماید سپس از عفو خود پشیمان شود و بخواهد قذف کننده را حاضر سازد تا حد بر او جارى کند: امام (ع) فرمود پس از عفو حق او ساقط مى شود دیگر براى او حد نیست گفتم اگر آن مرد بگوید «یا ابن الزانیة» : اى پسر زنادهنده پس آن شخص قذف شده او را عفو کند و براى خدا از اجراى حد بر او صرفنظر کند. امام فرمود اگر مادر قذف شده زنده باشد نمى تواند او را عفو کند زیرا حق عفو کردن با مادر او است (چون نسبت زنا بمادر او داده شده) هر وقت بخواهد مى تواند حق خود را از قذف کننده مطالبه کند بلى اگر مادرش بمیرد چون ولى امرش فرزند او است مى تواند قاذف را عفو کند . و نیز پس از اجراى حد بر او یا عفو کردن مقذوف او را باید نزد حاکم و نزد مسلمانان خود را تکذیب کند یعنى اقرار به کذب خود نموده و بگوید نسبت زنا یا لواط که بفلان دادم دروغ گفته ام بطورى که باخبر شوند. «فى الصحیح عن ابن سنان قال سئلت ابا عبد اللّه (ع) عن المحدود اذا تاب أ تقبل شهادته فقال (ع) اذا تاب و توبته ان یرجع فیما قال و یکذب نفسه عند الامام و عند المسلمین فاذا فعل فان على الامام ان یقبل شهادته بعد ذلک» . ابن سنان گوید از امام صادق پرسیدم از کسى که حد بر او جارى شده اگر توبه کند پس از آن آیا شهادت او پذیرفته مى شود یعنى دیگر فاسق نیست امام فرمود زمانى که توبه کند و توبه اش به این است که از آنچه گفته برگردد و خود را تکذیب کند نزد امام و نزد مسلمانان و چون چنین کند بر امام است که پس از این گواهى او را بپذیرد یعنى او را عادل بداند. و چند روایت دیگر باین مضمون در تهذیب و کافى نقل شده است و بنابراین اگر به دروغ قذف کرده پس صحت تکذیب کردن آشکار است و اگر واقعا دیده بوده زنا یا لواط را پس حال که باید خود را تکذیب کند تردید نماید یعنى معناى صحیحى در نظر گیرد مانند اینکه قصد کند حکم ظاهرى شرع اسلام را زیرا کسى که قذف کند و چهار گواه عادل با او نباشد شرعا دروغگو است هرچند واقعا راست گفته باشد «فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَدٰاءِ فَأُولٰئِکَ عِنْدَ اَللّٰهِ هُمُ اَلْکٰاذِبُونَ» سوره ٢۴ آیه ١٢) و شیخ در نهایة فرموده توبه قاذف باین است که در اجتماع مسلمانان در مکانى که قذف کرده حاضر شود و خود را تکذیب کند یعنى کسانى که قذف را از او شنیده اند تکذیب کردن او را نیز بشنوند و بدین وسیله سوءظن مسلمان قذف شده از بین برود و اما جهت حق اللّه آن چون خداوند در قرآن مجید قذف را تحریم فرموده و از آن بشدت نهى نموده پس قذف کننده مخالفت نهى خدا کرده و از این روى مستحق عقوبت و عذاب الهى است مگر اینکه براستى از گناه خود بجهت مخالفت نهى خداوند سخت پشیمان شود و از پروردگار خود پوزش طلبد و استغفار کند چنانچه فرموده: «إِلاَّ اَلَّذِینَ تٰابُوا مِنْ بَعْدِ ذٰلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اَللّٰهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (سوره ٢۴ آیه ۵) مگر کسانى که بعد از گناه قذف بسوى پروردگار خود بازگشته و شایستگى گزیدند خداوند آمرزنده مهربانست. و در تعیین مراد از جملۀ «وَ أَصْلَحُوا» که در آیۀ شریفه است بعض از فقهاء گفته اند مراد استمرار بر توبه است به طورى که دیگر جز خیر و نیکى در گفتار و کردارش دیده نشود. و شیخ در مبسوط فرموده پس از توبه باید عمل صالح از او دیده شود و محتمل است که مراد اصلاح بین خود و شخص قذف شده باشد یعنى پس از توبه و اصلاح بین خود و پروردگار باید با مقذوف هم اصلاح کند باینکه طلب عفو از او کند یا تسلیم اجراى حد شود و نیز تکذیب کند خود را در آنچه گفته بتفصیلى که دانسته شد و پس از توبه و اصلاح فاسق و کاذب نیست و شرعا عادل است و گواهى او در موارد شهادت پذیرفته مى شود ••࿐‌@chadorbesarha
☄🔥☄🔥☄🔥☄🔥☄🔥☄ 🔥 ☄ 🔥 ☄ ۱۳۳ ١٣-شراب خوارى سیزدهم از گناهان کبیره شرب خمر است و حضرات کاظم و رضا و جواد علیهم السّلام آن را جزء کبائر ذکر فرموده اند و در قرآن مجید از آن به گناه بزرگ تعبیر فرموده در آنجا که مى فرماید: از مى و قمار ترا میپرسند، بگو در آن دو گناه بزرگى است و سودهائى براى مردمان دارد ولى گناه آنها از آن بزرگتر است . در تفسیر المیزان مى فرماید: اثم باذنب و امثال آن قریب المعنى است و آن حالتى است در عقل یا در موجودى از موجودات خارجى که موجب عقب افتادگى انسان از رسیدن بخیرات میشود بنابراین اثم گناهى است که عواقب سوئى مربوط به جهات زندگى داشته و موجب محرومیت از سعادتها و خوشبختیها میشود و زیانهاى بهداشتى میگسارى و آثار سوء آن در معده، روده ها، جگر، شش، سلسلۀ اعصاب، شریانها، قلب و حواس انسان مانند قوۀ باصره و ذائقه مسلم است و اطباى حاذق از قدیم و جدید کتاب هائى دربارۀ آن تصنیف و آمارهاى شگفت انگیزى از مبتلایان بامراضى که از این سم مهلک سرچشمه میگیرد تهیه کرده اند. و همچنین مضرات اخلاقى آن مانند بدخلقى، بد زبانى، انواع و اقسام جنایات و خونریزیها، افشاء اسرار، هتک حرمتها، پشت پا زدن بهمۀ قوانین و نوامیسى که پایۀ سعادت و مایۀ خوشبختى زندگى است و بخصوص بى عفتى نسبت باعراض و نفوس و اموال و روشن است که شخص مست فاقد نیروى خرد و قوۀ تمیز است و ازاین رو مانع و زاجرى از هیچ کار زشت و ناهنجارى ندارد و از این جنایاتى که جهان را پر کرده و زندگى را در کام بشر تلخ نموده است کمتر جنایتى است که این مایه پلید بطور مستقیم یا غیر مستقیم در آن تأثیر نداشته باشد. زیانهائى که نسبت بقوۀ عاقله و نیروى دراکه دارد و تصرفاتى که در افکار و اندیشه هاى انسان میکند و مجراى ادراک را چه در حال مستى و چه بعد از آن منحرف مینماید براى احدى قابل انکار نیست و همۀ مفاسد دیگر از همین جا سرچشمه مى گیرد. آئین اسلام پایۀ خود را بر نگهدارى و تقویت عقل سلیم قرار داده و هر چیزى که عمل را باطل سازد مانند مى، قمار، تقلب، دروغ و غیره اکیدا ممنوع نموده است و از چیزهائى که بیش از هر چیز با حکومت عقل سلیم مخالف است در بین افعال میگسارى و در بین اقوال دروغگوئى است. اعمالى که مخالف با حکومت عقل است و در رأس آنها سیاستهاى مبتنى بر مستى و دروغ قرار گرفته بنیاد انسانیت را تهدید و کاخ سعادت را ویران میکند و از درخت ناپاکش هر روز برى تلختر و میوه اى زهراگینتر نصیب جامعه مى شود. از اینجا است که هرچه بار مسؤولیت ها سنگین تر شود روش مسؤولین ناتوانتر میگردد و هرچه امید موفقیت ایشان را بکار و کوشش وادار کند نتیجه اى جز نومیدى و زبونى عایدشان نمى شود و اگر روش روشن و آئین تابناک اسلام جز همین طرفدارى از عقل و پیروى از قانون خرد نداشت براى افتخارش بس بود. و باید دانست که در قرآن مجید براى قتل و کتمان شهادت و افتراء و غیره اثبات اثم شده ولى در هیچ جا اثم کبیر گفته نشده مگر درباره خمر و قمار «قُلْ فِیهِمٰا إِثْمٌ کَبِیرٌ» و بنابراین در دلالت این آیه بر کبیره بودن گناه میگسارى جاى تردید نیست. اما جمله «وَ مَنٰافِعُ لِلنّٰاسِ» یعنى در مى و قمار نفع هائى براى مردمانست مراد استفاده هائیست که از خرید و فروش و ساختن و سرگرمى با آنها حاصل مى شود یعنى هر چند سودجویان و مال پرستان و عیاشان از آن استفاده هاى شیطانى و لذتهاى خیالى و حیوانى میبرند لیکن این مقدار از استفاده در برابر گناه بزرگ میگسارى و قماربازى و عذابهاى آخرتى آن و زیانهاى افزون از شمار جسمى و روحى و عقلى آن ناچیز است به طورى که هیچگاه عقل سالم و شرع الهى که ضامن سعادت دنیا و آخرت بشر است اذن نخواهند داد که انسان عاقل بآنها نزدیک شود. در سورۀ مائده مى فرماید: اى کسانى که ایمان آورده اید جز این نیست که شراب و قمار و بتها یا سنگهائى که براى قربانى نصب شده و چوبه هاى قرعه همگى پلید و ازعملیات شیطان است پس از آنها دورى کنید، باشد که رستگار شوید جز این نیست که شیطان میخواهد بوسیلۀ شراب و قمار بین شما دشمنى و خشم بیندازد و شما را از ذکر خدا و نماز باز دارد، پس آیا از آنها دست بردار هستید ••࿐‌@chadorbesarha
☄🔥☄🔥☄🔥☄🔥☄🔥☄ 🔥 ☄ 🔥 ☄ ۱۳۴ این دو آیه که آخرین آیات تحریم شرابخوارى است از چند جهت مشتمل بر تأکید و تشدید است: ١-کلمۀ انما که براى تأکید و حصر است در اول آیه آمده. ٢-شراب را با بت پرستى همراه ساخته و آن را پلید خوانده. ٣-میخوارى و قمار بازى را از کارهاى شیطان شمرده. ۴-امر صریح بدورى کردن از آنها فرموده. ۵-در دورى کردن از آنها، امید رستگارى قرار داده. ۶-مفسدۀ آن را بیان فرموده یعنى عداوت و بغضاء و انصراف از نماز و ذکر خدا. ٧-آنگاه مى فرماید آیا این مقدار از بیان، مرتکبین این کار زشت را از عمل زشتشان بازمى دارد یا نه؟ . ٨-پس از این همه تأکید در آیۀ بعد امر باطاعت خدا و رسول مى کند و از مخالفتش برحذر میدارد و تهدید مى کند باینکه اگر از فرمان خدا سرپیچى کنند بدانند که سرپیچى آنها بعد از اتمام حجت و بلاغ مبین است. در تفسیر المیزان مى نویسد: خمر آن طورى که از لغت استفاده مى شود هر مایع مست کننده اى است و سابقا عربها خمر را از انگور و جو و خرما مى ساختند ولى متدرجا اقسام دیگرى بر آن افزوده شد که امروز انواع و اقسام مختلفى از نوشابه هاى مسکر ساخته مى شود که از لحاظ تأثیر در ایجاد مستى و شدت و ضعف آن تفاوت دارد ولى همۀ آنها خمر است و رجس مانند نجس هر چیز پلیدى را گویند و آن حالت و وصفى است که طبایع از هر چیزى که داراى آن حالت و وصف باشد از روى نفرت دورى میکنند و پلید بودن خمر و سایر مذکورات در آیه از همین جهت است که مشتمل بر وصفى است که فطرت انسانى نزدیک شدن به آن را براى خاطر آن وصفش جایز نمیداند چونکه در او بهیچ خاصیت و اثرى که در سعادتش دخیل باشد و احتمال دهد که روزى آن خاصیت از آن پلیدى جدا شود نمى بیند و شاید از همین جهت پلیدى هاى نامبرده را بعمل شیطان نسبت داده زیرا از شیطان جز شر چیزى صادر نمیشود و اگر در اینها جهت خیرى یافت میشد آنها را بطور اطلاق نسبت به شیطان نمیداد تا اینکه گوید رجس و شیطانى بودن شراب و سایر مذکورات در آیه از این جهت است که اینها کار آدمى را به ارتکاب عملیات زشتى که بخصوص شیطانست مى کشانند و شیطان هم جز این کارى ندارد که وسوسه هاى خود را در دلها راه داده و دلها را گمراه کند چنانچه در آیه بعد مى فرماید شیطان هیچ غرضى از این عملیات خود یعنى خمر و قمار ندارد مگر ایجاد عداوت و بغضاء بین شما و اینکه باین وسیله شما را بتجاوز از حدود خدا و دشمنى با یکدیگر وادار کند و در نتیجه بوسیله همین شراب و قمار و انصاب و ازلام شما را از ذکر خدا و نماز بازبدارد و اینکه در این آیه دشمنى و خشم را تنها از آثار شراب و قمار دانسته از این جهت است که این اثر در آن دو ظاهرتر است، چه معلوم است که نوشیدن شراب باعث تحریک سلسلۀ اعصاب شده و عقل را تخدیر و عواطف عصبى را بهیجان میآورد و این هیجان اعصاب اگر در راه خشم و غضب بکار رود معلوم است چه ثمرات تلخى ببار مى آورد. بزرگترین جنایت را، حتى جنایتى که درندگان هم از ارتکاب آن شرم دارند براى شخص مست تجویز میکند و اگر در مسیر شهوت و بهیمیت قرار گیرد معلوم است که سر به رسوائى درآورده هر فسق و فجورى را چه دربارۀ مال و عرض خود و چه دربارۀ دیگران در نظرش زینت داده او را بهتک جمیع مقدسات دینى و اجتماعى وامیدارد. دزدى و خیانت و دریدن پردۀ محارم خود و فاش کردن اسرار و ورود بخطرناک ترین ورطه هاى هلاکت و امثال آن را در نظرش ناچیز جلوه میدهد چنانکه آمار ممالک مترقى که نوشیدن مشروبات الکلى در بینشان رواج دارد نشان داده است که بزرگترین ارقام جنایت و حوادث ناگوار فسق و فجورهاى شرم آور و ننگین در اثر نوشیدن این آب آتشین است. در سورۀ اعراف آیۀ ٣٣ مى فرماید: (بگو جز این نیست که پروردگار من حرام کرده است کردارهاى بسیار زشت را آشکار و نهان آنها را و گناه را و تجاوز بناحق را و اینکه چیزى را که خدایش نیرو و سلطه اى نداده براى وى شریک آرید و اینکه بر خدا بگوئید و باو نسبت دهید چیزى را که نمى دانید) ١و خلاصه شریک قرار دادن براى خدا و نسبت دادن بخدا چیزى را که علم بآن ندارید تحریم فرموده است. فواحش جمع فاحشه بمعنى کار بسیار زشت و شنیع است و در قرآن مجید زنا و لواط و قذف را فاحشه نامیده است و بنابراین فاحشه ظاهرى گناه آشکار و مقصود از فاحشه باطنى گناه نهانى و روابط نامشروع در پنهانیست و اما اثم پس از جمله گناهانى که در قرآن مجید آن را اثم یاد کرده خمر و قمار است «قُلْ فِیهِمٰا إِثْمٌ کَبِیرٌ» (سوره ٢ آیه ٢١٩) و چون در این آیه خمر را اثم دانسته و در آیه « قُلْ إِنَّمٰا حَرَّمَ تا آخر» اثم را تحریم فرموده پس نتیجه این میشود که خداوند خمر را حرام فرموده است و خلاصه خمر اثم است و اثم هم حرامست پس خمر حرامست. ••࿐‌@chadorbesarha
☄🔥☄🔥☄🔥☄🔥☄🔥☄ 🔥 ☄ 🔥 ☄ ۱۳۵ در این روایت دقت کنید: در کافى از على بن یقطین روایت کرده که گفت مهدى عباسى از امام کاظم (ع) پرسید آیا شراب در قرآن کریم تحریم شده مردم تنها نهیى که از آن شده مى دانند ولى تحریم آن را نمى دانند حضرت فرمود بلکه تحریم شده است گفت در کجاى قرآن تحریم شده امام فرمود در این آیه «قُلْ إِنَّمٰا حَرَّمَ رَبِّیَ اَلْفَوٰاحِشَ مٰا ظَهَرَ مِنْهٰا، وَ مٰا بَطَنَ وَ اَلْإِثْمَ وَ اَلْبَغْیَ بِغَیْرِ اَلْحَقِّ» و مراد از ما ظهر منها زناى آشکار است و بیرقهائى که زنان فاحشه در جاهلیت بر خانه هاشان نصب مى کردند و ما بطن نکاح زنهاى پدر است چون مردم پیش از بعثت رسول خدا (ص) چنین بودند که هرگاه مردى مى مرد و زوجه اى داشت پسرش که از زن دیگرى بوده زن پدر خود را تزویج مى کرد و اما اثم پس همان شراب است چنانچه در جاى دیگر فرمود «یَسْئَلُونَکَ عَنِ اَلْخَمْرِ وَ اَلْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمٰا إِثْمٌ کَبِیرٌ. . .» پس اثم در کتاب خدا همان خمر و قمار است . میخوارى و اخبار اهلبیت (ع) : روایات و اخبارى که در این باره رسیده زیاد است از آن جمله رسول خدا (ص) فرمود شرابخوار فرداى قیامت وارد محشر مى شود در حالى که رویش سیاه و دهانش کج و زبانش بیرون افتاده و فریاد تشنگیش بلند است و به او از چاهى که در آن چرک زناکاران ریخته شده میآشامانند . و نیز فرمود: بخدا سوگند، بشفاعت من نمى رسد کسى که نمازش را سبک گیرد و کسى که مست کننده اى بخورد . و نیز فرمود: خداوند ده کس را دربارۀ شراب لعنت فرموده: آن کس که درختش را کاشته و آنکه نگهبانیش را کرده و آن کسى که انگورش را فشرده و آنکه آن را نوشیده و آن کسى که در جام ریخته و آنکه آن را حمل کرده و آنکه از باربر تحویل گرفته و آنکه خریده و آنکه فروخته و آنکه پولش را دریافت داشته است . حضرت صادق (ع) فرمود: شرابخوارى با بت پرستى مساوى است و در قیامت کافر محشور خواهد شد. شراب اساس هر گناهى است. ••࿐‌@chadorbesarha
☄🔥☄🔥☄🔥☄🔥☄🔥☄ 🔥 ☄ 🔥 ☄ ۱۳۶ شراب مادر گناهانست : از حضرت باقر (ع) پرسیده شد که بزرگترین گناه کبیره کدام است فرمود شراب خوارى، خداوند به چیزى مانند میخوارى گناه نشده ممکن است شخص نماز واجب خود را ترک کند و با مادر و خواهر و دختر خود زنا کند درحالى که مست و لا یعقل باشد . و نیز حضرت صادق (ع) فرمود: کسى که یک جرعه شراب بیاشامد خدا و پیغمبران و مؤمنین او را لعنت میکنند اگر بمقدارى بخورد که مست شود روح ایمان از او دور مى شود و بجایش روح کثیف شیطانى جایگزین مى گردد پس نماز را ترک مى کند و ملائکه او را سرزنش مى کنند و خداى تعالى باو خطاب مى فرماید اى بنده من کافر شدى بدا بحال تو پس امام (ع) فرمود بدا بحالش بدا بحالش بخدا سوگند یک سرزنش الهى از هزار سال عذاب سخت تر است. لعنت کرده شدۀ خدا هستند هرجا بروند از پناه خدا بیرونند و هلاک خواهند شد. پس فرمود ملعون است کسى که امر الهى را ترک میکند اگر بصحرا رود صحرا هلاکش مى کند، اگر بدریا رود غرقش مى کند پس او مغضوب بخشم خداوند بزرگ است و اینکه بعضى از گنهکاران مهلت مى یابند، ترحمى است که خداوند بآنها فرموده تا بلکه توفیق یابند و توبه کنند یا از باب استدراج و غضب است، اگر اهل توبه نباشند که قهرا گناه بیشترى کرده سزاوار عذاب دردناکى شوند و حجت الهى در آن مهلت یافتن برایشان تمامتر باشد. و نیز حضرت صادق (ع) فرمود شرابخوار تشنه مى میرد تشنه سر از گور درمى آورد و تشنه بدوزخ مى رود . از خدا باکى ندارد : از حضرت امیر المؤمنین پرسیده شد آیا شما فرموده اید که شراب از دزدى و زنا بدتر است؟ . فرمود: بلى، زناکننده شاید گناه دیگرى نکند لیکن شرابخوار چون شراب خورد، زنا مى کند آدم مى کشد نماز را ترک مى کند . و نیز از حضرت صادق (ع) مرویست که فرمود: شراب مادر گناهان است و سبب رسیدن خورنده اش بهر شرى است. عقل او را مى گیرد، پس خداى خود را در آن حال نمى شناسد و هر گناهى که پیش آید انجام میدهد و باکى از اعمال خلاف عفت ندارد. از آنچه ذکر شد دانسته گردید که حرمت میگسارى در قرآن و سنت قطعى بلکه جزء ضروریات اسلام است، که اگر کسى آن را از لحاظ دیانت حلال بشمارد کافر است چنانچه از حضرت صادق (ع) مرویست که فرموده هرکس نبیذ بیاشامد درحالى که آن را حلال بداند همیشه در دوزخ خواهد بود و کسى که آن را بیاشامد با اعتقاد به حرام بودن آن در دوزخ عذاب مى شود یعنى همیشگى نیست و نیز حضرت رضا (ع) فرموده شرابخوار کافر است . بلکه در جمیع ادیان حرمتش مسلم است چنانچه از حضرت رضا (ع) مرویست که خداوند پیغمبرى را نفرستاد مگر اینکه در علم خداوند بود که چون دین او را تکمیل کند در آن تحریم خمر باشد و همیشه خمر حرام بوده است . ••࿐‌@chadorbesarha
☄🔥☄🔥☄🔥☄🔥☄🔥☄ 🔥 ☄ 🔥 ☄ ۱۳۷ و نیز دانسته شد که در قرآن و سنت تصریح شده که از گناهان کبیره است در اینجا لازم است بچند حکم و نکته اشاره شود: کم و زیاد و خالص و ممزوج ندارد :١-در حرمت شرابخوارى فرقى بین کم و زیاد، خالص و ممزوج با چیز دیگر نیست، پس اگر قطرۀ شرابى در ظرف پر از مایعى ریخته شود تمام آن مایع آشامیدنش حرام است. چنانچه در صحیحۀ بجلى از حضرت صادق (ع) است که فرمود: هر چیزى که مستى آورنده است پس کم آنهم حرام است، آن مرد گفت آن قدر آب برویش میریزم تا مستیش برود. فرمود نه چنین است، چگونه آب، حرام خدا را حلال میکند از خدا بترس و آن را نیاشام . و نیز مرویست که عمر بن حنظله از آن حضرت پرسید از قدح شرابى که آب برویش بریزند بقسمى که دیگر مست کننده نباشد فرمود نه بخدا سوگند حلال نمى شود و قطرۀ شرابى در خمرۀ پر از آبى ریخته نمى شود مگر اینکه باید تمام آب آن دور ریخته گردد ١. و در صحیحۀ ابن وهب از آن حضرت مرویست که هر مست کننده اى حرام است پس چیزى که زیادش مست کننده باشد کمش نیز حرام خواهد بود، گفتم آیا بسبب خلط با آب زیاد بآن شراب کم حلال مى شود؟ پس دو مرتبه با دست مبارک رد کرد و فرمود نه، نه. مسکر مایع نجس هم هست :٢-هر مست کننده اى که در اصل روان باشد علاوه بر اینکه آشامیدنش (مانند خوردن مست کنندۀ غیر روان) حرام است بعلاوه نجس هم مى باشد که با آن نمى شود نماز خواند ولى اگر مست کننده بالاصل جامد باشد مانند حشیش و بنگ، نجس نیست ولى استعمالش نیز حرام است. خورانیدنش هم حرام است :٣-خورانیدن شراب هم بدیگرى هرچند بچۀ کوچک باشد حرام است چنانچه در کتاب مستند الشیعه، سه حدیث نقل نموده که مضمون آنها اینست هرکس به بچه اى شراب بخوراند خداوند در قیامت بهمان اندازه از حمیم جهنم باو مى خوراند. شرکت در سفرۀ میگسارى :۴-طعام خوردن از سفره اى که در آن مسکر است و دیگرى میآشامد حرام است، هرچند این شخص از خوردن مسکر پرهیز نماید بطور کلى غذا خوردن از چنین سفره اى حرام مى باشد چنانچه از حضرت صادق (ع) مرویست که پیغمبر اکرم (ص) فرمود: لعنت کرده شده کسى که بر سفره اى که از آن شراب خورده مى شود بنشیند . و نیز فرمود: کسى که بخدا و روز جزا ایمان آورده، پس نباید بر سر سفره اى که شراب از آن خورده مى شود بنشیند ٢و نیز از حضرت صادق (ع) است که فرمود با شرابخواران همنشین مشوید به درستى که لعنت الهى چون نازل شود، بتمام مجلسیان میرسد . شراب براى مداوا :۵-چون از اهل بیت علیهم السّلام روایات زیادى در منع از استشفاى بشراب رسیده و بطور کلى خوردن هر مست کننده اى را حتى در صورت مداوا منع فرموده اند لذا باید از هر مسکرى حتى در صورت مرض و براى رفع درد هم پرهیز کرد زیرا خداوند شفا را از هر مست کننده اى برده است. و این قول مشهور بین فقهاست. ••࿐‌@chadorbesarha
☄🔥☄🔥☄🔥☄🔥☄🔥☄ 🔥 ☄ 🔥 ☄ ۱۳۸ استشفاء به سه شرط عیبى ندارد : بعضى هم فرموده اند با بودن سه شرط در هنگام ضرورت مانعى ندارد اول اینکه بداند آن مرض قابل مداوا است، دوم ترک معالجۀ آن مرض منتهى به هلاکت و مرگ یا مثل آن از لحاظ زحمت مى شود، سوم مسلم باشد که چاره منحصر بشراب است، پس اگر احتمال دهد که بغیر از مى معالجه ممکن است این شرط موجود نیست و در این صورت که این سه شرط باشد چون ضرورت اقتضاء مى کند فرموده اند به مقدار رفع ضرورت مانعى ندارد لیکن گذشت که شفا در حرام نیست و چنین موردى مجرد فرض است. در شراب شفا نیست : ابن ابى یعفور بحضرت صادق (ع) عرض نمود مبتلا به مرضى هستم که هر وقت شدت مى کند قدرى نبیذ (شراب انگور) میآشامم درد ساکن مى شود. پس حضرت فرمود «نیاشام، به درستى که حرام است و جز این نیست که از شیطان است، و مى خواهد ترا بحرام بیاندازد، اگر از شراب خوردنت ناامید شود درد برطرف مى شود» پس به کوفه برگشت و دردش بیشتر شدت کرد، بستگانش برایش نبیذ آوردند و اصرار بخوردنش کردند گفت بخدا سوگند قطره اى از آن را نخواهم آشامید. چند روزى بسختى ناراحت بود تا اینکه درد برطرف شد و تا آخر عمر بآن درد مبتلاء نگردید. هنگام مرگ اثرش هویدا مى شود : و نیز ابو بصیر روایت نموده که گفت: ام خالد عبدیه خدمت حضرت صادق (ع) آمد و من در خدمت آن حضرت بودم عرض کرد، من دین خود را بگردن شما انداخته ام هنگامى که در قیامت خداى تعالى را ملاقات کنم مى گویم جعفر بن محمد (ع) مرا امر و نهى فرمود، فدایت شوم، دل درد سختى دارم و طبیبان گفته اند نبیذ را با آرد بو داده بخورم خواستم از شما بپرسم پس آن حضرت فرمود: یک قطره از آن را نچش زیرا وقتى پشیمان میشوى که جانت باینجا برسد و با دست مبارک بگلویش اشاره فرمود و این کلام را سه مرتبه تکرار فرمود ١از این حدیث شریف معلوم مى شود اثر سوء شراب ساعت مرگ ظاهر خواهد گردید. شاگرد فضیل بن عیاض هنگام مردنش فضیل بر او وارد شد و نزد سرش نشست و سوره یس خواند شاگرد گفت اى استاد قرآن نخوان فضیل ساکت شد سپس او را تلقین کرد و گفت بگو «لا اله الا اللّه» شاگرد گفت این کلمه را نمى گویم چون از آن بیزارم و بر همین حال مرد فضیل سخت غمگین شده بخانه خود رفت و بیرون نشد سپس در خواب شاگرد را دید که در عذاب است از او پرسید بچه سبب بى ایمان مردى و معرفت از تو گرفته شد با اینکه داناترین شاگردان من بودى گفت بسه چیز اول آنها غمیمه زیرا باصحاب خود مى گفتم خلاف آنچه را که تو گفته بودى دوم حسد چون با اصحابم حسادت داشتم سوم بیمارى داشتم بطبیب مراجعه کردم. او دستور داد که در هر سال قدحى از شراب بخور و اگر نخورى آن مرض میماند و من هر ساله قدحى از شراب مینوشیدم. (سفینة البحار جلد ١ صفحه ۴٢٨) . و احادیث کثیره اى وارد است که شفا در حرام نیست بنابراین باید از معجونى که مسکر جزء آنست هرچند بمقدار قطره اى باشد، پرهیز نمود و همچنین پاره اى شربتهاى تقویت یا معالجى که الکل جزء آنست نباید آشامید. در مجموعۀ انتشارات انجمن تبلیغات اسلامى صفحۀ ٣٨٠ مى نویسد: امروز در جهان طبیبى پیدا نمى شود که بهیچ عنوان شراب را مفید بداند و آن را حتى بمقدار کم تجویز کند اگر دیده شده شخصى که خود را بعنوان طبیب مینامد گاهى شراب را بعنوان دوا تجویز کرده حتما باید دانست که معلومات طبى او بسیار ناقص و خراب است و ذیلا علت علمى این موضوع را گوشزد مى کنیم. تا صد سال قبل بعضى از اطباء تصور مى کردند شراب براى برخى از امراض مفید است ولى اخیرا علماء فهمیده اند که نه تنها شراب استفاده اى به بدن مریض نمى رساند بلکه زیانهاى بسیارى بر آن وارد مى نماید بدین معنى که کوچکترین ذرات الکل عمل گلبولهاى سفید خون را فلج مى سازد. میدانید که گلبولهاى سفید سلولهائى است که در خون انسان وجود دارد و به محض ورود میکروب ناخوشى به بدن، بدفاع پرداخته و با میکروب جنگ مى کند و آن را مغلوب مى سازد، خلاصه گلبول سفید حکم سرباز بدن را دارد و وقتى انسان مریض معالجه مى شود که گلبولهاى سفید او مقاومت کرده دشمن (میکروب) را مضمحل سازد، کسى که بدنش فاقد گلبول سفید یا داراى گلبولهاى ضعیف باشد مغلوب بیمارى شده و اگر دوباره تولید گلبول نکند خواهد مرد. ••࿐‌@chadorbesarha
☄🔥☄🔥☄🔥☄🔥☄🔥☄ 🔥 ☄ 🔥 ☄ ۱۳۹ الکل اثر عجیبى دارد که تاکنون علماء علتش را نفهمیده اند و آن اینست که به محض داخل شدن در خون عمل گلبولهاى سفید را متوقف مى کند آنها را تنبل و بیکار مى سازد بطورى که اگر میلیونها میکروب ببدن وارد شود جزئى فعالیتى از خود بروز نمیدهند بنابراین تصدیق کنید که وقتى بعنوان دوا بمریض بدبخت الکل بدهیم چه گناه بزرگى نسبت باو انجام داده و چطور او را از دفاع طبیعى و وسایل خدادادى معالجه محروم ساخته وى را بسوى مرگ کشیده ایم ضمنا متوجه باشید چگونه مسئلۀ بزرگى را که اخیرا علماء کشف کرده اند پیشوایان ما میدانسته و کوچکترین ذرۀ الکل را بعنوان معالجه تجویز ننموده اند. شایعۀ غلط دیگرى که بین مردم خام مشهور است که کمى الکل عمل هضم را سریع مى کند این شایعه کاملا برعکس واقع است در فصل زیانهاى جسمانى الکل گفتیم که الکل چه تأثیرهاى بدى روى دستگاه گوارش مى کند از همۀ اینها گذشته الکل مواد غذائى را سفت و سخت مى سازد چنانچه اگر تکۀ گوشتى را در مقدارى الکل بیندازیم چون چرم مى شود معلوم است که معده با چنین صلابتى چگونه باید فداکارى انجام و چه عمل سختى بجا آورد بعلاوه الکل شیره هاى معده را کم و نامرتب و فاسد مى سازد و اجازه نمى دهد روى غذا تأثیر کند و غذا همچنان هضم نشده سربار معده مى شود و موجب اختلالهاى بسیارى در این عضو مى گردد، الکل اشتها را نیز از آدمى سلب مى کند. ••࿐‌@chadorbesarha
☄🔥☄🔥☄🔥☄🔥☄🔥☄ 🔥 ☄ 🔥 ☄ ۱۴۰ یکى از زیانهاى دیگرى که در اثر تجویز الکل بعنوان دوا پیدا مى شود آنست که مریض را معتاد مى کند و چه بسا کسانى که در اثر تجویز طبیبى نادان بعنوان دوا خورده اند و بعد گرفتار آن شده بآن معتاد گردیده اند. ممکن است برخى اشخاص ایراد کنند که این همه شرحى که از زیانهاى جسمانى الکل داده شده در برخى اشخاص که سالها مشروب خوار بوده اند صدق نمى کند و اینها کاملا صحیح هستند. براى جواب به این حرف چند نکته را باید متذکر شویم اولا اینکه سلامتى چیزى نیست که در پیشانى کسى نوشته شده باشد شرابخوارانى که بنظر سالم مى رسند بدون تردید در باطن دچار امراض و اختلالهائى هستند که همیشه آنها را بعلل دیگر نسبت مى دهند مثلا اگر در دل به دردهاى مزمن دچار شوند آن را به سوء هاضمه نسبت مى دهند یا اگر پا درد بگیرند به رماتیسم و جاى مرطوب منسوبش مى کنند. بعلاوه اغلب اشخاص در زیر ظاهر سالم و خوب ناخوشى پنهان کرده اند چنانکه فربهى و سرخى گونه ها که در برخى از آنها دیده مى شود جز علامت چاقى و اختلال جریان خون چیز دیگرى نیست. نکتۀ دیگر اینکه بالأخره شخص الکلى هرچند بدنش قوى باشد و مقاومت کند روزى گرفتار بلاهاى الکل خواهد شد و هر الکلى دیر یا زود باید منتظر بدبختى خود باشد. نکتۀ دیگر اینکه ممکن است برخى اشخاص در اثر داشتن مزاج خیلى قوى دیرتر دچار عاقبتهاى سخت الکل شوند چنین اشخاص سالمى که نعمت بزرگ صحت را برایگان در معرض خطر مى گذارند اگر الکل ننوشند بمراتب سالمتر و مزاجشان قوى تر خواهد بود. نکتۀ دیگر اینست که بیشتر اشخاصى که الکل در آنها دیر تأثیر میکند کسانى هستند که نعمت سلامتى را از پدر و مادر خود بارث برده اند و شکرانۀ این نعمت آنست که آن را حفظ کرده و بنسل خود منتقل سازند، درصورتى که این اشخاص اگر الکل استعمال کنند ممکن است تأثیر زیان آور شراب در آنها دیرتر پیدا شود ولى بالأخره در نسل آنها اثر خواهد کرد نسلشان ضعیف و مریض و بیچاره و بى بنیه خواهد بود. حد شرب خمر :۶-هرگاه شخص عاقل بالغ از روى علم و عمد و اختیار شراب بخورد هرچند یک قطره باشد (اگر بوسیله دو مرتبه اقرار خودش یا گواهى دو فرد عادل ثابت شود) باید بر او اجراى حد نمایند پس بر نابالغ و دیوانه و کسى که حرام بودن شراب را نمى دانسته و کسى که از روى اشتباه بمایع حلال شراب خورده و کسى که از روى اکراه یا اضطرار شراب آشامیده حد جارى نمى شود و حد آن هشتاد تازیانه است و اگر این عمل تکرار شود حد هم تکرار مى شود تا سه مرتبه در مرتبه چهارم حدش کشتن است و بعضى از فقها در مرتبۀ سوم حدش را کشتن دانسته اند. و اگر پیش از قیام بینه (شهادت دو مرد عادل بشرابخوارى این شخص) از گناه خود توبه نماید حد از او ساقط میشود. و در حالت مستى حد بر او جارى نمى شود و باید پس از بهوش آمدنش حد جارى گردد و شرابخوار اگر مرد است باید برهنه شود و درحالیکه ایستاده باشد هشتاد تازیانه بر پشت و کتف و سایر بدنش زده مى شود و بر سر و صورت و عورت او نباید زد و اگر زن باشد در همان لباسش پیچیده مى شود و درحالیکه نشسته باشد حد بر او جارى گردد و اگر شرابخوارى در مکان مقدسى مانند مکه معظمه یا زمان محترمى مانند ماه رمضان باشد علاوه بر هشتاد تازیانه چون هتک حرمات الهیه کرده باید تعزیر هم بشود. ••࿐‌@chadorbesarha
☄🔥☄🔥☄🔥☄🔥☄🔥☄ 🔥 ☄ 🔥 ☄ ۱۴۱ در کافى روایت کرده که نجاشى شاعر در روز ماه رمضان شراب خورده بود و چون او را نزد امیر المؤمنین (ع) آوردند و بوسیلۀ بینه شراب خوردنش ثابت شد آن حضرت هشتاد تازیانه بر او زد سپس یک شب او را زندان کرد و فردایش او را طلبید و بیست تازیانه بر او زد نجاشى گفت یا امیر المؤمنین دیروز مرا حد زدى این بیست تازیانه براى چه فرمود براى اینکه جرأت کردى در ماه رمضان خمر خوردى . ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه داستان حد خوردن نجاشى را بتفصیل نقل کرده و خلاصه اش آنکه نجاشى شاعر نامى عراق و از اهل یمن و از مردان سرشناس کوفه بوده و در جنگ صفین از یاران امیر المؤمنین (ع) بود در روز اول ماه رمضان باغواء رفیقش ابو سماک بخوردن کباب و نوشیدن شراب سرگرم شدند به طورى که مستى و عربده کشیدن و سر و صداى آنها همسایگان را سخت ناراحت کرد تا اینکه بامیر المؤمنین شکایت کردند و بامر آن حضرت آنها را احضار کردند ابو سماک گریخت ولى نجاشى دستگیر شد و به امر آن حضرت شب زندانى گردید و فردا صبح در برابر جمعیت مسلمانان پس از اثبات جرم برهنه اش کردند و هشتاد تازیانه بر بدنش نواختند سپس بیست تازیانه دیگر بر آن افزودند نجاشى گفت هشتاد تازیانه براى میگسارى بوده بیست ضربه دیگر براى چه فرمود بخاطر اینکه این عمل زشت را در ماه مبارک رمضان مرتکب شده و احترام ماه خدا را نگاه نداشتى فامیل و قبیله نجاشى که همه یمنى و از دوستان و طرفداران همیشگى امیر المؤمنین (ع) بودند از این پیش آمد سخت ناراحت شدند و از آن حضرت نگران گردیدند یکى از آنها طارق بن عبد اللّه به آن حضرت عرض کرد ما مردم یمن از دوستان و مخلصان با سابقه شما هستیم و انتظار نداشتیم ما را با آنها که با شما دشمنى بکنند به یک چشم بنگرى و امروز سابقه دوستى ما را نادیده گرفتى و نجاشى مرد نامى ما را تازیانه زدى و نزد دوست و دشمن خوار کردى اکنون بیم آن داریم که راهى پیش گیریم که سرانجام آن جهنم باشد. امیر المؤمنین (ع) فرمود اجراى عدالت و دستور الهى براى گناهکاران سنگین است مگر من چه کردم نجاشى جرأت کرد و معصیت خدا را نموده منهم مطابق دستور شرع حد الهى که کفاره او است بر او جارى کردم و خداوند مى فرماید: «وَ لاٰ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلىٰ أَلاّٰ تَعْدِلُوا اِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوىٰ» ١کدورت و بغض طائفه اى شما را از اجراى عدالت باز ندارد عدالت پیشه سازید که بتقوى نزدیکتر است تا اینکه گوید عاقبت نجاشى باتفاق طارق بخاطر اجراى حق و عدالت امیر المؤمنین از کوفه فرار نموده و در شام به معاویة بن ابو سفیان حکمران سوریه که پناهگاه مجرمین و خائنین بود پیوستند سپس تفصیل ملاقات آنها با معاویه و جسارتهاى معاویه بامیر المؤمنین و جواب آنها را نقل کرده و براى رعایت اختصار نقل نگردید (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید جلد اول جزء ۴ صفحۀ ٣۶۶ طبع بیروت) . ••࿐‌@chadorbesarha