eitaa logo
شــ♡ـوقــ پـــــرواز:)
25 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
304 ویدیو
1 فایل
‹بِسـم‌ِالله‌ِاْلـرَحمـٰن‌ِاْلـرَحیمْـ‌‌❁‍.!› کپی؟ فور خشگل تر هاا سلام به دختران چادری سرزمینم😍♥️ به کانالمون خوش اومدین🙃🌱 آمار .۲۰۰.🕊️......... ۱۰۰ سخنی داشتید بگوشیم😉 https://abzarek.ir/service-p/msg/978317 آیدی مدیر: @Reyhan3074
مشاهده در ایتا
دانلود
⇜‌[ 😍📚 ]⇝ ﷽؛ 📚 پسری بودم ڪه در مسجد و پای منبرها بزرگ شدم. در خانواده ای مذهبی رشد ڪردمــ و در پایگاه بسیج یڪی از مساجد شہر فعالیت داشتمــ. در دوران مدرسه و سالهای پایانے دفاع مقدس، شب و روز ما حضور در مسجد بود. سالهای آخر دفاع مقدس با اصرار و التماس و دعا و ناله به درگاه خداوند، سرانجامــ توانستمــ برای مدتے ڪوتاه، حضور در جمع رزمندگان اسلامــ و فضای معنوی جبہه را تجربه ڪنمــ. راستی من در آن زمان در یڪی از شہرستانہای ڪوچڪ استان اصفہان زندگی مے‌ڪردم . دوران جبهه و جهاد خیلے زود برای من تمامــ شد و حسرتـــ شہادت بر دل من ماند.😢 امــا از آن روز تمـــامـ تلاش خود را در راه ڪسب معنویتــ انجام می‌دادمــ. می‌دانستم ڪه شہدا قبل از جہاد اصغر، در جہاد اکبر مؤفق بودند ،لذا در نوجوانے تمامــ همتــ من این بود ڪه گناه نڪنمــ. وقتے به مسجد می‌رفتم سرمــ پایین بود ڪه نگاهمـ با نامحرمــ برخورد نداشته باشد.😔 یڪ شبــ با خدا خلوتــ ڪردم و خیلی گریه ڪردمــ. در همان حال و هوای هفده‌سالگی از خدا خواستمــ تا من آلوده به این دنیا و زشتی‌ها و گناهان نشومــ. بعد با التماس از خدا خواستمـ تا مرگمــ را زودتر برساند. گفتمــ من نمے‌خواهم باطن آلوده داشته باشمــ. من می‌ترسم به روزمرگی دنیا مبتلا شومــ و عاقبتــ خود را تباه کنم. لذا به حضرتــ عزرائیل التماس مے‌کردمــ که زودتر به سراغمــ بیاید! چند روز بعد با دوستان مسجدی پیگیری ڪردیمــ تا یڪ ڪاروان مشہد برای اهالی محل و خانواده‌های شہدا راه‌اندازی ڪنیم. با سختیهای فراوان ڪارهای این سفر را انجام دادمــ و قرار شد قبل از ظہر پنجشنبه ڪاروان ما حرڪتــ ڪند. روز چہارشنبه با خستگی زیاد به خانه آمدم. قبل از خواب دوباره به یاد حضرتــ عزرائیل افتادم و شروع به دعا برای نزدیکی مرگ کردم ......😱 ...✋ •√ •√ 😌👌.•░از ڪسے‌ڪه ڪتاب نمےخونه بترس از اونے‌ڪه فڪر میڪنه خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ .↯🌱↯
⇜‌[ 😍📚 ]⇝ ﷽؛ البته آن زمان سن من کمــ بود و فڪر مےڪردمـ ڪار‌ خوبے ‌مےکنمـ. نمیدانستم ڪه اهل‌بیتِ (علیه‌السلام) ما هیچ گاه چنین دعایی نڪرده‌اند. آنہا دنیا را پلے برای رسیدن به مقامات عالیه مےدانستند. خسته بودمــ و سریع خوابمــ برد😴 نیمه های شبــ بیدار شدمــ و نماز شبــ خواندمـ. و خوابیدمــ. بلافاصله دیدمـ جوانی بسیار زیبا بالاے سرمـ ایستاده ، از هیبت و زیبایے او از جا بلند شدمـ و ایستادمـ . با ادبــ سلامـ ڪردم☺️ ایشان فرمود: "با من چکار داری؟؟ چرا اینقدر طلبــ مرڱ می‌ڪنی؟ هنوز نوبتــ شما نرسیده." فہمیدمـ ایشان حضرتــ عزرائیل است. ترسیده بودمـ اما با خود گفتم اگر ایشان اینقدر زیبا و دوستــ داشتنے است چرا مردمـ از او می‌ترسند؟🤔 مےخواستند بروند ڪه با التماس جلو رفتمـ و خواهش ڪردمـ مرا ببرند. التماس‌های من بےفایده بود با اشاره حضرت عزرائیل برگشتمـ به سرجایمـ و گویی محڪــم به زمین خوردمــ!😓 در همان عالمـ خوابــ به ساعتم نگاه کردم. رأس ساعتـ ۱۲ ظہر بود و هوا هم روشن بود! موقع زمین خوردن نیمه چپ بدن من به شدتــ درد گرفت. در همان لحظات از خواب پریدمــ. نیمه شبــ بود. مےخواستمـ بلند شومـ اما نیمه چپــ بدن من شدیدا درد مے کرد.🤕 خوابــ از چشمانمــ رفت. این چه رؤیایی بود؟؟؟ 🤔 واقعـــاً من حضرت عزرائیل را دیدمــ؟؟؟ ایشان چه قدر زیبا بود؟؟......🤗 ...✋ ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ 😌👌.•░از ڪسے‌ڪه ڪتاب نمےخونه بترس از اونے‌ڪه فڪر میڪنه خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ ↯🌱↯