✍ هوالکریم
.............................................
به مقامِ مرتضایت وَ به جان باصفایت
نظـری نمـا بـه حـال نگران این گدایت
#عباس_بهمنی
#شعر_علوی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم
.............................................
تو مراد و من مریدم
تو طبیب و من علیلم
تو کریم و من گدایم
تو عـزیز و مـن ذلیلم
#عباس_بهمنی
#شعر_علوی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم
.............................................
روزی آمد مرتضی در خانه اش
دید تا پژمرده دو دُردانه اش
رنگ رخسارِ دو مَه گردیده زرد
قلب مولا پر شد از اندوه و درد
مجتبی بیتاب بود آن نورِ عین
خشک گشته غنچه ی سرخ حسین
دید چون شیرِ خدا ریحانه اش
گشته پاییز این بهارِ خانه اش
گفت زهرا جان ، چرا بینم چنین
سیّدینِ اهلِ جنّت را غمین
مرضیه گفتا که ای شیر خدا
ای کریم و سَرورِ اهلِ سخا
چون نخوردند این دو روز آنان طعام
قطب عالم هر دو فرزند همام
صبر کردند این زمان صبری جزیل
استقامت پیشه اند آن هم جمیل
شِکوه ناکردند از جَوع و تَعب
ذکر ایشان شُکر باشد بر دو لب
گفت حیدر ،چون نفرمودی به من
جان من قربان هر دو این حسن
چون نگفتی تا رَوم در صبح وشام
تا فراهم آورم نان و طعام
داد پاسخ ، ای امیرِ دو سرا
شرمم آمد از خدا گویم تو را
گو چگونه گویمت مولای من
خود خبر دارم تو را آقای من
باخبر هستم ز نَقد و دِرهمت
کی توانم ببینم اندوه غمت
در هراسم گویمت عاجز شوی
بیم دارم دست بر عارِض شوی
کی پسندم صورتت را شرمسار
چون سِزد پژمرده گردد گلعذار
شادی من بسته بر لبخند توست
کل عالم عزّتش در بند توست
گفت حیدر، جانِ من قربان تو
ای فدای مِهر و هم ایـمان تو
با همه لطف و صفایت ای بتول
عذر حیدر را بفرما خود قبول
میروم اینک پیِ قوت و طعام
از خدا خواهم دهد بر تو سلام
شد برون از خانه با چشمان تر
قرض کرد آن شاه مردان سیم و زر
رفت در بـــازار تــا آرَد طعام
ناگهان مقداد را دیدش اِمام
دید تا رخسار او هم دَرهم است
گوئیا مقداد هم بی دِرهم است
رنگ رخسارش نشان دارد زِ درد
چهره ی جایع بود چون برگ زرد
گفت مولا از چه محزون گشته ای
تیغ خورشید از چه بیرون گشته ای
پاسخ آورد ای امیر انس و جان
اهلِ بیتم را نباشد قرص نان
ضعف بر اهل وعیالم غالب است
این شِکم اکنون طعامی طالب است
سِکّه ای از خود ندارم این زمان
تا مُهیّا کرده باشم قوت و نان
شرمسار اهل بیت خود شدم
شرمگین از دست تنگ خود بُدم
آمدم تا چاره جویم هر طریق
چاره ام بنمای ، مولایِ شفیق
مرتضی گفتا به دل مقداد ما
بدتر است این دادِ تو از دادِ ما
گوئیا احوالِ تو مشکل تر است
چشم تو بیش از دو چشم من تر است
گریه کرد و راز دل اما نهفت
یار خود را بوتراب از مِهر گفت
گیر این دینار و دردت چاره کن
یک دعایی بهر هر آواره کن
چون گلی بشکفته شد آن چهرِ یار
سوی مسجد شد علی با حالِ زار
گشت مشغول دعا و سوز و راز
ماند تا مغرب به هنگام نماز
بعد فرضِ مغرب ِ با مؤمنین
عازم منزل شد آن حَبلُ المتین
ناگهان احمد بگفتا یا علی
ای که هستی هر دو عالم را ولی
میل دارم تا تو را مهمان شوم
خرّم از دیدار نبض جان شوم
گه ببوسم جان عالم را حسن
گه حسین آید به روی دوش من
دل شده تنگ صفای خانه ات
شمع دارد شوق آن پروانه ات
زودآ تا در گلستان پا نَهیم
رَو که تا جان را جَلا آنجا دهیم
مرتضی هم شاد گشت و هم غمین
از نبودِ شام و از سلطان دین
بیگمان درد و غمش افزون شده
از طعام ِ کودکان محزون بُده
حال ، مهمان را چگونه نان دهد
یا چه بایـد پاسـخ ایشـــان دهد
خود خبر از مطبخی بس سرد داشت
آمد و امــا دلی پـــر درد داشت
مصطفی آمد جلـــوی مرتــضی
می وزید از خانه عطری از غذا
از قضا بودش بتول اندر نمــاز
غرق در حمد و ثَنا و مدح و راز
جنب زهرا بُد طعامی خوشگوار
خانه شد از بوی احمد چون بهار
آمــدند آغــوش خاتــم کــودکان
جان گرفتند آن دو ماهِ نیمه جان
از نمازش تا که فارغ شد بتول
با درود آمد به نزدیک رسول
مصطفی برخاست ، پیش پای او
بوسه زد بر دست و بر سیمای او
گفت " یا زهرا " نشست آنگه نبی
محو و مبهوت طعام اما علی
ناگهان پرسیــد حیدر از طبـق
فاطمه جان ، آگهم از ماسبق
کی بیاورد این خوراک خوشگوار
من خِجل بودم که برگردم به دار
در جوابش گفت احمد ای علی
این طَبق را داده آن ربّ جَلی
این خوراک خوشمزه از جنّت است
عطر و بویش هر دو ما را کرده مست
فاطمه محبوبه یِ ذات خداست
سیّده بر بانوان دو سَرا ست
روزی اش چون مریم از جنّت رسد
بی حساب و پاک و بی منّت رسد
فاطمه اِنسیه یِ حَورا بُوَد
رزقِ عالم را خود زهرا دهد
وانگهی ، این اجرِ آن دینار توست
مزد مهر و لطف بر آن یار توست
#عباس_بهمنی
#خانه_کرامت
#مثنوی_بهمنی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم
.............................................
عید هنگامِ سحر ، مرغِ دلم پرواز کرد
سمت ایوان نجف ، سَیرِ ادب آغاز کرد
از کران تا به کران مرغِ سحر همراه دید
آسمان ذکر علی را به سُرور آواز کرد
ماه رقصان و سپهری که سراسر شاد بود
طائران را به سرود ِ طَربش دمساز کرد
خیلِ عاشق به نجف بود ، به صحن افتاد چشم
قبلِ گلبانگ اذان بود که عشق اعجاز کرد
تا به ایوانِ طلا ، مرغِ دلم آرام ، رفت
چونکه بنشست زمین شوقِ ضمیر ابراز کرد
دست بر سر ، به ادب گفت ، سلام ارباب جان
ناگهان پرده ای از لطف و عطایش باز کرد
شاعری از وسطِ جمعِ گُلی احضار شد
جشنِ عیدِ علوی را به غزل ممتاز کرد
شاعرش را صِله بخشید به من هم آب داد
شانه ام را بگِرفت و سرِ من را ناز کرد
بیتی از من به لب آورد ، مرا تبریک گفت
شاعر اینجا سخن از حال خوشش ایجاز کرد
مرغِ دل ، صبح به پایانِ سفر هشیار شد
مرغکان را ملکی بدرقه تا اهواز کرد
#عباس_بهمنی
#شعر_علوی
#غدیر
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم
...............................................
مژده یاران جشنِ میلادِ عزیزِجعفر است
حضرت موسای کاظم ، یک علی دیگر است
هفتمـین بـابِ فیـوضـات الــهی در جهان
شمسِ تابانِ ششم از نسل شمس حیدر است
#عباس_بهمنی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم
.............................................
🌱🌱🌱
حاجتم را برده بودم صحن سقّای حسین
شد اشاره جانب ِ باب الحوائج ، کاظمین
#عباس_بهمنی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم
............................................
.
به قلب زینب کبرے ، نگیر از ما محرّم را
نکـن از اربعـین محــروم عشّـاق مکرّم را
#عباس_بهمنی
#شعر_حسینی
#اربعین
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
آل عمران
فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ
ﭘﺲ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ [ ﻋﻴﺴﻲ ] ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺑﺮ ﺗﻮ [ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻭﺣﻲ ، ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﻭﻱ] ﻋﻠﻢ ﻭ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﺁﻣﺪ ، ﻣﺠﺎﺩﻟﻪ ﻭ ﺳﺘﻴﺰ ﻛﻨﺪ ، ﺑﮕﻮ : ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ ﻣﺎ ﭘﺴﺮﺍﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻭ ﺷﻤﺎ ﭘﺴﺮﺍﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ، ﻭ ﻣﺎ ﺯﻧﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺯﻧﺎﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ، ﻭ ﻣﺎ ﻧﻔﻮﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻭ ﺷﻤﺎ ﻧﻔﻮﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﻋﻮﺕ ﻛﻨﻴﻢ ; ﺳﭙﺲ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﻧﻔﺮﻳﻦ ﻧﻤﺎﻳﻴﻢ ، ﭘﺲ ﻟﻌﻨﺖ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﻳﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﻴﻢ(٦١)
#مباهله
✍ هوالکریم
.............................................
وقتی حسین را با حسن در صحنه آورد
وقتی که جانش را به همراه خودش کرد
وقتی که عشق مرتضی در قلب او بود
وقتی که آمد با دلِ مردانه آن مرد
وقتی خدایش را به لب میخواند احمد
وقتی به میدان شد نبی با قلب پر درد
وقتی میـان عرصه زهــرا را رسانید
آن را که با جان و دلش با ناز پرورد
هر کس که دید این صحنه را با ترس و وحشت
گفت اُسقفِ نجران به گوشش تند برگرد
آری خدا با نقشهء زیبای خود زود
کرد آتش دیرینهء این فتنه را سرد
#عباس_بهمنی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم
.............................................
ای بر فراز نیزه ها ، مولای مظلومان حسین
قرآن تلاوت میکنی ،ای قاری قرآن حسین
لبیک یا مولا حسین ، لبیک یا سلطان حسین
ای نور چشم مصطفی ، ای یادگار مرتضی
ای میوهء باغ بتول ، ای در بلا از حق رضا
افتاده ای در خاک و خون بی یاور و عریان حسین
خون گشته جاری از سرت ، بی سر فتاده پیکرت
برخیز و آمد از جنان ، گیسو پریشان مادرت
در بحر خون افتاده ای لب تشنه در میدان حسین
ای سَروِ افتاده زمین ، آئینهء زیبای دین
بنشسته روی سینه ات ، شمر جفاکار لعین
برخاک گرم کربلا ، افتاده ای عطشان حسین
یاسین و رحمانت کجاست ، آیات قرآنت کجاست
حامیم والشّمست چه شد ، طاها و فرقانت کجاست
ای باعث و شأن نزول سورهء انسان حسین
کو اصغر و کو اکبرت ، کو قاسم و کو جعفرت
عباس نام آور چه شد، سردار و میر لشکرت
کو مشک و دست و بیرقِ آن ساقی طفلان حسین
شرمنده گشته مشک آب ، ازچهرهء طفل رباب
جان و امان خیمه ها ، بی سر چرا رفته به خواب
در علقمه سقّا چرا افتاده است اینسان حسین
شد ارباً اربا اکبرت ، تِمثال جدّ اطهرت
ازچه گرفتی در عبا ، نعش رشید حیدرت
افتاده شور و وِلوِله ،در عالم امکان حسین
قرآن گرفته بر سرت ، آن خواهر غم پرورت
باد خزان افتاده در ، گلبوته های احمرت
تنها وبی یاور چرا ، افتاده ای بی جان حسین
#عباس_بهمنی
#شعر_حسینی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم
.............................................
آن زن که هِجده سوره را بر نیزه دیده است
در نایِ خورشید و قمر ، سر نیزه دیده است
آن زن که داغِ لاله هایِ تِشنه دیده است
آن زن که زخم از کعبِ نَیّ و دِشنه دیده است
آن زن که سوگِ غنچه و آلاله دیده است
آن زن که یک گلزارِ پُر از ناله دیده است
آن زن که گودالی پُر از خونابه دیده است
آن زن که چشمانی پُر از شورابه دیده است
آن زن که رگ هایی بریده ، تازه دیده است
آن زن که رنج بی حد و اندازه دیده است
آن زن که آتش ، بر پَرِ پروانه دیده است
آن زن که دشنام از لب بیگانه دیده است
آن زن که داغی در دلِ ویرانه دیده است
آن زن که درد از کینهء خصمانه دیده است
آن زن که رَختِ ماتمِ صدپاره دیده است
آن زن که غارت از زَر و گهواره دیده است
آن زن که صبرش را چو ایّوبی ندیده است
آن زن مگر دنیا هَماوردش بدیده است ؟
آن زن که قرآن از سرِ بی جان شنیده است
آن زن که رضوان را به صبرِ خود خریده است
آن زن که رنجِ آدم و خاتم کشیده است
امّ المصائب را همانندش که دیده است ؟
#عباس_بهمنی
#شعر_زینبی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم
.............................................
چه بر سر داری ای بی فکر و تدبیر
نمودی ملّتی از جان خود سیر
کمر بستی به ویرانی کشور
جوانان را نمودی سائل و پیر
در این دوران زرّین صدارت
کمی از آسمان بنگر به این زیر
گرفتی از دل ارزاقِ مردم
سخاری و پنیر و خامه و شیر
به چشم دشمن و یاران ملّت
بکردی کشور خود را چه تحقیر
چه کردی با تمام این جماعت
که ره گم گشته اند از کید و تزویر
بگفتی که دهانی را نبندی
هزاران منتقد بستی به زنجیر
دو دوره از زمان اعتلا را
فقط کردی به جهل و عمد تقصیر
از ارباب ِ پلید و کدخدایت
هزاران مرتبه کردی تو تقدیر
لباس دوست بر تن داری امّا
بَزک کردی تو دشمن را به تصویر
اگر مانکن به جایت تکیه میداد
گمانم بهترت میداشت تأثیر
چه کردی در نبرد با جهالت ؟
گهی حتی کمک کردی به تکفیر
تو از کرببلا هم بهره بردی
زمانی که به رأیت گشته تفسیر
شعار صلح و آزادی بدادی
قلوبی را نمودی خام و تسخیر
تو عزّت را چنان خوارش بکردی
که خواب عدّه ای را کرده تعبیر
زمستان را تو طولش داده ای که
بهاران را بیندازی به تأخیر
من و امّید و تدبیر تو هیهات
ولی از عدّه ای هستم چه دلگیر
#عباس_بهمنی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════