✍هوالکریم
.........................................................................
گفتمش آیِنه را روشنی قلب تو از چیست ؟
گفت از صدق و صلاح و صحت و صافی و پاکی ست
گفتم این لطف و صفا را شده کس قدر نداند ؟
بغض کرد آیِنه ناگاه ، پر از عاطفه بگریست
گفت بنگر به من آنگونه که صدها و هزاران
چون تو آمد به تماشای خود و در دل من زیست
آنکه را با خبر از عیب خودش کرده ام از غیظ
گفت ، آیینه حسادت کند اصلاح گَرَم نیست
گاه سنگی به من و مثل من از قهر بکوبند
ناسپاسی شده اشک من از این حوضچه جاریست
#عباس_بهمنی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
با تو از این حادثه ها بیم ندارد دل من
شبهه ببارد ؛ سر تسلیم ندارد دل من
گر چه درآشوب جهان، غیر تو را مشتری اند
جز به وصال تو که تصمیم ندارد دل من
#عباس_بهمنی
━━━━💠🌸💠━━━━
✍هوالکریم
.........................................................................
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
""" گرگ ها گاهی بُوَند آدم نماهایی عجیب """
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
این شنیدی در بیابانی پر از گرگ و پلنگ
گلّه ای بود آن محل از آنِ چوپانی زرنگ
روزی از ایّام ، بعد از زحمت و رنج ِ چِرا
از برایش اتفاق افتاده است این ماجرا
گوسفندان را به آغل برد چوپانِ جوان
تا که باشند از هجومِ گرگ ها شب در امان
چِفت و درب آغل بی عقل ها را سفت بست
گاه خود خوابید و گاهی در نگهبانی نشست
گلّه در اَمنیت و آرامش آنجا آرمید
گوسفندی هرگز آن شب خواب گرگی را ندید
گرگ ها امّا به تعقیب رَمه چون بوده اند
راه بسیاری برای قُوت ِ خود پیموده اند
درب آغل را چو دیدند از دِرایت استوار
فتنه ای بر پا شد از آنها که سخت آمد به کار
چاره را در این بدیدند از زبان میش و بز
با شعار و بانگ آزادی دهند از مکر ، پُز
در حمایت از حقوق گوسفندان ، پر تلاش
شورشی کردند و میگفتند، در آشوب، فاش
گلّه را آزاد کن ، چوپانِ بی رحم و وفا
در حقِ این بی زبانان کم نما ظلم و جفا
گرگ ها گِرد ِ نگهبانی ِ چوپان تا سحر
اعتراض آورده بودند آه با قـِرّ کمر
گوسفندان چونکه فریاد حمایت از رَمه
را شنیدند از زبان گرگ ها ، با هم، همه
از جهالت خون رگهاشان بیامد زود ، جوش
همدل و همراه گشتند از قضا با آن وحُوش
در طلب از حقّ ِ آزادی ، به آواز و شعار
آن شَبان را عالَمی توهین بکردندش نثار
جمله با شاخ و سر و سُم آغل و دیواره را
چفت و درب و دسترنج صاحب بیچاره را
ساعتی ویرانه کردند و شکستند آن قفس
گلّه شد آزاد، از آن بند و زندان ، در هوس
سر به صحراها نهادند و سریع از پشت سر
گرگ ها بردند شان در قلب ِ دریای خطر
هر چه چوپان داد و فریاد و صدا میزد به دشت
یا که با سنگ و عصا مانع شد امّا می گذشت
یک به یک آن گوسفندان از جلویِ چشم او
می گریختند و نمی آمد به کار این خشم او
گوسفندان، گرگ ها را یار خود پنداشتند
گرگ ها تخم خیانت را به دل ها کاشتند
عاقبت آن گله در نیمه شبِ سخت و سیاه
در جلوی گرگ ها رفتند امّا بی پناه
شب، شب ِ آزادی آن گلّه بود و آن طرف
شام جشن گرگ ها بود و شبِ سنتور و دف
ناگهان آزادی ِ آن گوسفندان شد عزا
زیرِ دندان هایِ تیزِ گرگ هایِ بی حیا
استخوان های همهْ آن گوسفندان شد خمیر
گله شد در بطن آن دَرّنده ها دائم اسیر
چون که چوپان سر رسید از گلّه چیزی را نیافت
شاعر امّا نثر خواند و قِصّه را با شعر بافت
آدمی را گرگ ها هستند آری در کمین
گرگ ها در قلب انسانند ، گاهی خائنین
گرگ ها گاهی بُوَند آدم نماهایی عجیب
بد به احوالِ دلِ آن گوسفندانِ غریب
#عباس_بهمنی
#مثنوی_بهمنی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
🌹🌸🌻✧❁﷽❁✧🌻🌸🌹
برقی که از چشمانِ تو بر جان من زد
آتش به قلب و مذهب و ایمان من زد
تاوانِ آن پلک است که با جَذْبه یِ تو
ناغافل از چشمانِ سرگردان من زد
#عباس_بهمنی
🌹•┈┈••✾❀∞🌸∞❀✾••┈┈•🌹
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
بی خبر، از دل جامانده خبر میدهی از رفتن خویش
رحم کن، ای که سفر کرده ای آنجا که ملک گریه کند
#عباس_بهمنی
#اربعین
━━━━💠🌸💠━━━━
✍هوالکریم
.........................................................................
دلِ جامانده به دنبال مشرّف شدگان راه افتاد
از شلمچه به نجف رفت، به قلبِ حرمِ شاه افتاد
کاروان برد دلم را پس از آن سهله و کوفه، زآن پس
این دلِ خسته به بین الحرمین در بغلِ ماه افتاد
تا گرفت اِذنِ دخول از لبِ سردارِ حسین ، دل ، دل شد
رفت و چشم دل شیدام ، به شش گوشه اش آنگاه افتاد
نینوا در وسط ِقافله مشغول طواف است این دل
نظرش در حرم عشق ، به صد روضه ی جانکاه افتاد
کاروان کرد وِداع آه وِداع آه وِداع آه از دل
وقت برگشتن زوّار شد و راه ، به اِکراه افتاد
#عباس_بهمنی
#شعر_حسینی
#اربعین
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم
.........................................................................
در کدامین موکب آب و نان به زائر می دهی
در مشـایـه جـان تـازه بـر شعـائـــر می دهی
می رسد نـزد عمـود چندم عطـرت بـر مشام
در کجـای اربعیـن، خلعت به شـاعر می دهی
.......................
در کـدامیـن منـزل آقـا استـراحـت می کنی
قلبِ زائـر را کجـا خوب از جـراحت می کنی
در نجـف یـا کـربــلا و کـوفـه و سهـله ، کـجا
صحبـت از جدّ شهیـدت با صراحت می کنی
.....................
در کجـاهـا روضـه می خـوانی بـرای زائـرین
می زنی بـوسـه به لـب های کدام از خادمین
کی بگیـرد دست و بـازوی تـو را در بیـن راه
وقتـی از داغ اسیـران بـا سـر افتــادی زمین
................
آب از دسـتِ چـه سقّـایـی کنی آقا طلـب
آب اصـلا میـزنـی در ایـن مسیــر آیـا بـه لـب
ای زبــانــم لال امّـــا پــرسـشی دارم حـزیـن
مـی دهـی آیـا کسی را وصـف سقّـایــی لقب
#عباس_بهمنی
#شعر_حسینی
#شعرمهدوی
#اربعین
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
یا غریب مدینه:
هـَوای تــو دارد ، دل بـی قــــــرارم
بیـــا ای امیــــدم ، بیـــا ای بهـــارم
هـَوس کردم اینک ، زِ هجرت بگریَم
شــود بینـم آیــا ، تــو را در کنــارم
از اَفسونِ چشمت ، دلم پر زِ خون است
نِگر خـود به قلـب و به احـوالِ زارم
به سوزِ نگاهت ، نگاهم جنون است
بیــا ای فــروغِ دو چشــم خمــــارم
بهاران بدونِ تو همچون خزان است
بهــــارم ، قـــرارم ، بیـــا ای نگـــارم
سِیه شد شب و روزِ من تو کجـایی
تـو ای مــاه تـابـانِ شب هــای تـارم
به جانـم شــرر زد ، فِـراق رخِ تــو
نگــارا بیــا بیــن ، تو جســمِ نزارم
به خـوابـم گـذر کرده اسبِ سپیدی
سواره تو بودی ، تو ای تک سوارم
به بــاغِ خیالـم ، درخشیــده نـورت
بیا سَروِ بُستـانِ هشـت و چهـارم
اگر که وجودم ، پر از عیب و نقص است
بـه دل هـر زمــانی ، هـــوای تـــو دارم
به شوق وِصالـت ، نشستم بیــایی
بریـزم بـه پــایِ تــو دار و نـــدارم
همی ترسم از بخت و اِقبال بد یُمن
بیا از کرَم کن ، خودت رستـگارم
الهــی نبــاشــد ، جــدا گــردم از تــو
زِ کویَـت مَـرانـم ، که من بی تو خوارم
#عباس_بهمنی
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
کسانی که پادوی اهریمنند
همانان که آتش به پرچم زنند
همه دشمنانند و با دست جهل
به کوه دماوند، سنگ افکنند
#عباس_بهمنی
━━━━💠🌸💠━━━━
✍هوالکریم
.........................................................................
مرگا به من که تکّه تکّه ات کند دشمن
جان می دهم، برایت ای گرانبها میهن
ماندم چگونه تاب ، آورم به دل ، وقتی
آتش زند سلبریتیِ خائن این گلشن
در غرب و شرق، در جنوب، یا شمالت، آه
بر گو کجا به کار ، آیَدَت ، رگ ِ گردن
پرواز ، بر فرازِ آسمانت عشق است، عشق
هیهات، چون خزنده ای به لانه شب مردن
دردا به من، وطن، که تن دهم به ذلّت، نه
جان می دهم برایِ عزّتت ، یقیناً من
#عباس_بهمنی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم
.........................................................................
آن که بازیچه ی دست عنترک نشنال است
گاوِ سفیانی ، الاغ سرکشِ دجّال است
آن که بهتر ز خودش ، ندیده در پس کوه ها
وَهْمِ جادوگریش وَرای ِ این فوتبال است
وقت مرگ مَلَکه، جزع ، فزع، بنماید
تا که سردار وطن شَوَد شهید او لال است
در دفاع از وطن او به لانه اش بگریزد
فتنه چون رخ دهد عضو تیم استقبال است
آن که می گفت، عرب، نمی پرستد هرگز
در اِمارات، به کارِ نوکری فی الحال است
ای که طاغوت به خدمتت گرفت آگاهی ؟
عمرِ شیطانِ بزرگ، رو به اضمحلال است
#عباس_بهمنی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم
.........................................................................
تو را لخت و تو را عریان، تو را ارزان، می خواهند
کجا در هیبت انسان؟ تو را شیطان، می خواهند
برای ِ شخصیت، آنان، که قائل نِستند ارزش
تو را امّا برای نان، وَ یا پستان، می خواهند
عزیزِ میهنِ ایران ، به ذلّت ، تن ، نسپاری
برایِ شخص ِ بن سلمان، تو را آسان، می خواهند
تو شیرینی در این بستان، به فرهادت، عشق آموز
در آن لندن هوسرانان، تو را حیوان، می خواهند
نگاهی کن در این میدان، به همسایه، آه افغان
تو را بی کس، تو را حیران، تو را گریان، می خواهند
گلِ زیبایِ این سامان ، فدایت باد این جانم
تو را در خارج از گلدان، تو را بی جان، می خواهند
تو را از رشت، تا مهران، تو را از زابل، از قشم
تو را از شوش، تا کرمان، تو را ویران، می خواهند
#عباس_بهمنی
#حجاب
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════