﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
به دختر زندگی داده است احمد بعدِ مبعث
به زن آزادگی داده ، محمّد بعدِ مبعث
به نیکی یاد کرد از دختران ، در ربّنایش
و نَهی از قتلِ آنها نازل آمد بعدِ مبعث
#عباس_بهمنی
#شعر_نبوی
#مبعث
━━━━💠🌸💠━━━━
ربّنا آتنا فی الدّنیا حسنه
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم
.......................................................................
استخوانی در گلویِ گرگِ وحشی گیر کرد
زندگی را بر وجود ِ رذل و نحسش سیر کرد
جستجو می کرد تا پیدا کند، ناجی به دشت
لک لک ِ بیچاره و نادانی از آنچا گذشت
خواست از لک لک، به یاری آیدش آن گرگِ پست
تا دهد پاداشی او را ، گر که از این حال ، رست
لک لک ِ ساده برای یاری اش ، پرواز کرد
در کنارِ او نشست و زود ، حلقش باز کرد
برد منقارِ خودش را در دهانِ گرگ ِ دون
استخوان را از گلویِ او کشید آنی برون
کرد پاداشی که قولش داده بود از او طلب
گرگ تا آزاد شد ، انکار کرد و با غضب
گفت لک لک را ، همین که از دهانم شد سرت
در سلامت خارج، عالی است، از بَرَم کم کن شرت
شانس آوردی گلویم بسته بود و زخمی است
گر نه باید پاک می دادی وجودت را زِ دست
زود باش و از جلوی چشم من پرواز کن
میلِ مردن داری ، از پاداش ِ خود، لب باز کن
قِصّه ی پرغُصّه ای است،احسان، به این نا اَهل ها
کی شوند از نیکی، عاقل ، جاهل و بوجهل ها
نکته این باشد ، اگر خدمت به نالایق کنی
گر نزَد آسیب ، باید شکر، از خالق کنی
<<چون ندادت فحش، باید شکر از خالق کنی>>
#عباس_بهمنی
#مثنوی_بهمنی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
تلخی ِ دارو شرف دارد به زهرآگین رطب
تیغِ جرّاحان کجا و مرهم ِ نامحرمان
#عباس_بهمنی
━━━━💠🌸💠━━━━
✍هوالکریم
.....................................................................
نگرانم که فراموش کنی پاک مرا
نگرانم که بسوزند، چو تریاک مرا
سر به پایت نَپَرَد ، ساده به زنجیر شود
نگرانم که شبی حبس کند خاک مرا
خاک از چشمک ِ چشم تو شود دُرّ نجف
نگرانم که کند خشم تو خاشاک مرا
من گلِ باغِ تو هستم ، نکنم آجرِ قصر
نگرانم شِکَنَد تاجرِ املاک مرا
لب ِ خندان تو رقصانده هزار آینه را
نگرانم که کند اَخم ِ تو غمناک مرا
آنچنان با همه خوبی که همه لوس شدند
نگرانم که کند مهر تو شکّاک مرا
صبح آن قدر سخن از کرمت شیخ بگفت
نگرانم که کند لطف ِ تو بی باک مرا
#عباس_بهمنی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم
.........................................................................
دارد کمر خم میکند در زیر آوار آدمیزاد
فریاد از این آوار ظلم بی حساب ای داد و بیداد
مستکبران ، مستضعفان را زیر پاها خرد کردند
یک عالمه دارد صدا می آید از دنیا که امداد
طوفانِ غم دارد بشر را می برد در قعر درّه
غافل شدند اهل زمین از شهسوار و آمِر ِ باد
تحریم ِعشق است و محبّت در جهانِ سرد و تاریک
جسم زمان بیمار گشت و جانِ رنجور زمین حاد
ارز و طلا و سکّه شد سوهانِ روح این جماعت
بازارِ نان و قوُتِ مردم اینچنین از رونق افتاد
عشّاق ِعالم خسته و افسرده اند از دوریِ ِعشق
لیکن هوسبازانِ دنیا ظاهراً هستند ، دلشاد
گویا حیا و عفّت از شهر و خیابان، رخت بربست
اینجا اثر دیگر ندارد ناکسان را پند و ارشاد
قومی مثال سامری گوساله را ارباب ، خوانند
داده مدال سرخ و خونین شهیدان را به جلّاد
با کرکس و زاغ و زغن ، دارد محبّت میکند گرم
امّا کبوترهای عاشق را نشان کرده است ، صیّاد
شکر خدا آقا به عزم و همّت این پاسداران
شد آسمانِ این وطن ، امن از هزاران چشمِ پهپاد
ما از خودی ها، ناجوانمردانه ضربه خورده ایم آه
جایی که می افتد عقاب ِ دشمن از مرصاد و خرداد
یک آرزو دارد زمین آقا بیا تا گردد اینک
بیت المقدس از وجود نحس صهیونیست آزاد
قرآن شده مهجور و اسلام از تظاهرهای تکفیر
از هیبت افتاده بیا کن عزّتش را نور آباد
از شنبه تا آدینه ها دل بی قرارِ نور ِعشق است
ای آفتابِ دل بتاب از آسمان و برج میعاد
#عباس_بهمنی
#شعر_مهدوی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
غافل از هرچه به غیر از تو و حتّی خویشم
تا قلم میزنم از دل ، به تو می اندیشم
از من ِ زار نگیری نظرت را ای ماه
بی نگاه ِ تو پر از دلهره و تشویشم
#عباس_بهمنی
━━━━💠🌸💠━━━━
🌹🌸🌻✧❁﷽❁✧🌻🌸🌹
حسرت دیدنت آرامشم آرام گرفت
ای که آرامش جانی و جهان ادرکنی
#عباس_بهمنی
#شعر_مهدوی
🌹•┈┈••✾❀∞🌸∞❀✾••┈┈•🌹
✍هوالکریم
.........................................................................
در سلسله ی مویت ، بدجور دلم گیر است
بر گردن دل هر تار از زلف تو زنجیر است
دل را به اسارت برد آن غمزه ی چشمانت
این پیکر وامانده ، دلداده ولی پیر است
جسم من اگر دور است از خوان تو امّا دل
مهری که به تو دارد ، محکومِ به تقدیر است
من زاده ی اسفندم ، دلبسته ی فروردین
این عاشق دل خسته ، دل سوخته ی تیر است
از لطف تو میبارد ، بر دامن دل گوهر
لب بسته دلی تشنه ، بیچاره ی تقصیر است
من عاشق خورشیدم ، شب چنبره زد بر من
استاد سخن هستم ، شعرم خود ِتفسیر است
#عباس_بهمنی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم
.........................................................................
شبی با خاطرات کودکی بدجور خندیدم
نخندیدم فقط، آن شب، کمی از درد نالیدم
زمانی خاطرم آمد که توپی آرزویم بود
همین یک آرزو می شد بسی تمدید هر عیدم
شبی را یاد آوردم که آن شب بهترین شب بود
به آنی آرزویم شد اجابت ساده رقصیدم
پدر؛ جانم فدایش ، وعده داد اینبار بی تردید
بگیرم توپی و آسوده آن شب سیر خوابیدم
پدر رفت و به شهری کار کرد آنجا به دشواری
پس از چندی که برگشت از سفر، از توپ، پرسیدم
مرا با بغضِ در سیمای ِزیبایش به پاسخ گفت
خریدم منتها ، جا ماند ، در دکّان و فهمیدم
که دستش تنگ و رنجش بیشتر بود از تمنّایم
فقط میخواست با حرفش، نمیرد در دل امّیدم
چقدری توپِ من جا ماند ، در دکّانِ این و آن
چقدر از چشم های خسته ام هی اشک باریدم
چقدر او سنگ و آجر جابجا می کرد ، در هر شهر
چقدر این سنگ های بیشه را چون توپ می دیدم
مثالِ کوهِ گنجی بود آن سیمای ِ پر از رنج
چقدر آن شب به امّید پدر، بر خویش بالیدم
پدر امنیّت و آرامشم بود، آه امّا من
چقدری در نبودش با صدایِ گربه ترسیدم
برای ِ من معلم بود و حیف از نکته هایی که
به وقت درس پس دادن ، زمانه داد تجدیدم
پدر رفت و سفر کرد آن عزیز از پیش چشمانم
چقدر از درگذشتش در دلم آهسته رنجیدم
پدر چون آفتاب ِ آسمان بود از برایم ، وای
چگونه صبح شد آن شب، بدونِ رویِ خورشیدم
#عباس_بهمنی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم
.........................................................................
آن کس که به یاد تو نباشد ، نکنش یاد
دل را نده آن که به رقیبان تو دل داد
هرگز نخوری غصّه ی آنکس که غمش نیست
از اینکه تو غم داری و یا هست دلت شاد
دل را به خداوند، بکن عرضه و با عشق
از بند و قفس های هوس باره کن آزاد
در راهِ هدف، چند برابر دهدَت رنج
پیوسته اگر سمت مخالف بوَزد باد
دیروز ، سر ِ درس محبت به سحرگاه
یک نکته ای آموخت به من حضرت استاد
بلبل، به گلی داد دل آنگاه که فهمید
دل داده به گنجشک گل از چشم وی افتاد
کی ارزدَت این عمر ِگران پای کسی ریخت
تا از تو کند یاد ، به یک لحظه ی مازاد
آنکس که مرا یاد کند خاطرش آرام
آنکس که مرا شاد کند خانه اش آباد
#عباس_بهمنی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
...
✍هوالکریم
.........................................................................
با زبان روزه کردم یاد ، شاه ِ سر جدا را
ضعف و آب و تشنگی آورد، یادم کربلا را
آب و خرما، چایی و بامیه افطاری که خوردم
در سلامت سوختم ، فمهیدم آهِ مبتلا را
نیمه یِ ماهِ صیام است و کریمانه حسن داد
امشب از لطف_عیدیِ این شاعرِ یک لاقبا را
عاقلانِ عارف اهِل توصیه هستند ، امّا
میدهد اندرز، این دیوانه یِ نادان شما را
هم کرامت هم فضیلت داد، بر ایّامِ دیگر
ماهِ مهمانی و صوم و ماهِ قرآن و دعا را
با خدا، گویا وَر افتادند، برخی از سرِ جهل
روزه خوران ! نشکنید این حرمتِ ماهِ خدا را
روزیِ طاهر بگیرید از سرِ خانش، سحرگاه
رد کنید آن جو فروشِ مفلسِ گندم نما را
مثلِ عیدِ فطر ، دریابید،چون مولایِ عالم
روزه داران ! وقت افطار اَقربایِ بینوا را
او که باران بود و میبارید بر هرخار و هر گل
لااقل آبی دهید این لاله هایِ آشنا را
بر فقیران رحم آرید اهلِ ایمان در تجارت
واگذارید ای جماعت، در جهالت ، اغنیا را
بر شما خوانم خدا را در حقوق این یتیمان
بیوه هایِ بینوا و کودکانِ بی غذا را
او کریم است و کرَم ایمان ما را حکم دارد
ابتدا از خلق می پرسد، سپس حمد و ثنا را
#عباس_بهمنی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
#رمضانیه
✍هوالکریم
.........................................................................
در خیابان روبرو شد رفته گر با شهردار
این یکی جارو به دست و آن یکی هوندا سوار
رفته گر را گفت احمق این چه جارو کردن است
کوچه پر هست از زباله ، میکنی هی دست دست
زود باش و کن معابر را چون آیینه تمیز
عاجز از جارو زدن هستی اگر، عِرضم نریز
تسویه کن تا حسابت را بپردازیم زود
لنگ لنگان کار کردن نیست ما را هیچ سود
رفته گر گفت ای نمادِ کبر و تمثیل غرور
کن پیاده نفس خود را ، از الاغ مست و کور
لحظه ای جارو بزن تا کار آید دست تو
کن کمر را خم کمی تا غم بگیرد هست تو
نیست جارو چون قلم که میبری بر دفترت
گرد و خاکِ خستگی اش کی نشسته بر سرت
گر چه می دانی که می دانم تو هم جارو کشی
منتها جارو که نه بر پول ما پارو کشی
اسب دجّالی که زیر پایِ توست از آن ماست
مرغ بریانی که نوش جان کنی از نان ماست
من که جارو میزنم را پنج میلیون می دهی
پشت میزت با قلم خود را صد افزون می دهی
دفترت را واگذارش کن به من روزی فقط
تاببینی کمتر از تو نیستم در کارِ خط
زحمت من بیشتر باشد از این پولِ حلال
حقّت امّا کمتر است از این حرام آغشته مال
گر که نانم را تو میخواهی کنی آجر چه غم
سنگ ، از کوه آورم هم می دهندم بیش و کم
شکر حق چون تو حرام آورده در مالم نشد
حرف های ناپسندت رعشه بر حالم نشد
این تو و این جارو و این کوچه و این معبرت
حقّ من را هم بزن چون سابق اینک بر سرت
خشمگین شد شهردار و رفت سمت دفترش
رفته گر هم با خجالت رفت نزد همسرش
تلخیِ قصّه ولی آنجاست از ماشین او
حین رفتن هی زباله ریخت از موز و هلو
#عباس_بهمنی
#مثنوی_بهمنی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════
دور از جناب همه شهرداران خدوم و مخلص این سرزمین