eitaa logo
🍇چند دانه یاقوت🍇
175 دنبال‌کننده
422 عکس
22 ویدیو
2 فایل
❤﷽ اشعار عباس_بهمنی_"قائدی"🌹 #بختیاری🎹 تخلّص "بهمن" 💦من آن دانای نادانم که میدانم نمیدانم #نشر اشعار با ذکر منبع مجاز است✅ 🌺🌹 تقدیم به پیشگاه کریمهء اهلبیت" س" صلوات ❤❤ اظهار نظر در مورد اشعار @bahman133 👈 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
✍هوالکریم .............................................. 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 شیعیان بر سر زنید از سوگ صادق کشته گشت از جور کین قرآن ناطق شهر یثرب در غمش ماتم سرا شد درفراقش شد خزان دلهای عاشق آه و واویلا از این غم وای از این غم زد شرر در خانهء ماه مدینه ظالمی از روی غیظ و حقد و کینه بار دیگر شعله ور شد خانه وحی تازه شد داغ بتول و درد سینه آه و واویلا از این غم وای ازاین غم نانجیب ابن الرّبیع اندر دل شب بهر حبِّ سکّه ها و جاه ومنصب. سلسله زد گردن شیخ الائمه پابرهنه میکشاند از پشت مرکب آه و واویلا از این غم وای از این غم حضرت صادق گشوده ذکر یارب از نفس افتاده و در تاب و درتب تازیانه میزدند او را شبانه تازه شددرخاطرش غم های زینب آه و واویلا از این غم وای از این غم زهر کین را ناجوانمردانه منصور با دغل نوشانده بر آن معدن نور نانجیب اما به تزویر و به ظاهر ناله می زد خود ریاکارانه پرشور آه و واویلا از این غم وای از این غم از عطش پرپر زنان شد بر لبش جان فاطمه آمد ز جنّت مو پریشان آمده در قتلگاهش با دل خون با ملائک در عزایش کرده افغان آه و واویلا از این غم وای از این غم 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم .............................................. بگو واعظ ، که را بشناسی آیا بدتر از خویش چو از احوال خود داناتری تا حال هم کیش سزد با این همه خبط و خطا مغرور گردی چرا هی با زبانت میزنی بر دیگران نیش برو خود را بساز ای شاعر خوش قول و گفتار نصیحت کم کن و در آینه بنگر کم و بیش درونت را صفا ده ای بت خود بین و خودخواه به کیش ما کجا معیار باشد ظاهر و ریش اگر این ریش و پشم است آیت آیین اسلام فراوان دارد آن را در بدن بزغاله و میش محاسن را به رنگ آسمان هم گر نمایی کند اذهان مردم را درون تیره تشویش چو واعظ ، ظاهری زیبا و باطن زشت دارد گریزان میشود از دین حق دارا و درویش برو واعظ برو خود را نصیحت کن به خلوت که پرده از سر افتد عاقبت در راه در پیش 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم .............................................. چه را اِصلاح کردید ای جماعت اَلا ای عـامِـلان ایـن فِضــاحــت چه دارید از صَلاح و رستگاری کجا از دیـن حـق کـردیـد یـاری به جزء کنسرت و لابی در چه کارید به غیر از بی حجابی خود چه دارید چه دارید از وَفا جزء راه تسلیم چه آوردیـد از مغـرب بـه اقلیـم چه ها دادید و آورده چه دارید چـه بـایـد از گلستــان شــما چـــید چرا شد حزب تان یار ستمکار چرا خواندندِ تـان اصحـاب اشرار چرا اولادتان در لَس وِگاس اند برادرهـایـتان در اختــــلاس اند چه اصلاحی نمودید از قوانین چرا داریـد بسیــاری ســلاطین مگر سلطـان سـکّه از شمـا نیست سِرِ سلطان خودرو با شما چیست مزایـای نجـومی از کیـــانند چرا مردم همیشه در زیانند کجــا آزاد ، ایــن اهــل بیانند چـرا اهــل رسانه در فغــانند که خوانده بی هُویّت ناقدان را که خوانده بی سواد این مردمان را از آزادی چـــه داریــد از بهـــارش چه حظّی برده اید از این شعارش دهانِ منتــقد را از چــه بستـید چرا خود ناقضانِ قِصّه هستید چه گُل زد بـر سـرِ زیبـــای میـهن که در استادیوم رفت عدّه ای زن کجا شد آب و نان این بهرِ ملّت چرا فاسد نمودید عشق و عفّت چه کردید از برای این جوانان چه شد آن ازدواج سهل و آسان چه کردید ای جماعت با جماعت چه اصلاحی نمودید از صنــاعت چرا خودرو به قیمت ، تخته گاز است چرا تدبیرتان با رقص و ساز است چرا مَسکن شده هم قیمتِ کاخ وَ شاه از کاخ تان در آورَد شاخ دلار و سکّه از چه رقص کردند اجاق مردم از چه کور و سردند مگر مرغ و طلایش از اروپاست مگر ذرّت وَ یا گنــدم از آنهاست چه شد آن رونق اسباب مردم چرا یارانه شد در سفره ها گم چه دارید ای جماعت از شهامت کجـا سهــم شمــا بـوده شهــادت خدا را داده اید آن کدخداتان بمُرد آن کدخدا پس کو خداتان امید از کدخدا تا کی بخواهید مریدانش در این میهن شمایید چه کرد آن کدخدا با مردمِ خود چه میخواهید از آنکه خوار و دون شد چه را در چَنته دارید از جنابش چه خواهیدش دهید اندر جوابش چه دیگر بهرِ دادن وعده کردید اگر امنیت است اَشباهِ مَردید چرا بازیچهء دست عدویید اسیرِ نقشه ها و مکر اویید چرا فتنه از این خط بر بخیزد چرا پاتان هی از مـرکـز گریزد چرا از انقلاب آزرده هستید چرا جام ولایت را شکستید شهیدان را کجا یاری نمودید بدون این شهیدان گو که بودید 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم .............................................. کبوتر هم نیَم تا اینکه مهمان تو باشم نگشتم لایق کویت ، که دربان تو باشم من از نالایقی دورم ، از این دوری پریشان چه می شد قطرهء اشکی به چشمان تو باشم بگفتم اشک و سخت است از برایم اشک چشمت چه می شد خالِ بر لب های خندان تو باشم چه خوب است از تو بودن ، با تو بودن تا نهایت چه می شد دانه ای از صفّ مژگان تو باشم ببخش آقا ، زیاده خواه و طمّاعم ولیکن چه می شد زینتی بر روی دستان تو باشم سر ِگلدسته و گنبد طلا می ارزد امّا چه می شد ذرّه یِ خاک شبستان تو باشم درِ دارالشّفایت را ملائک میپرستند چه می شد چون مریضی تحتِ درمان تو باشم رمیده این دلم چون آهویی از تیر صیاد پناهم ده که تا محشر به دامان تو باشم الا ای عالم آل محمد ، جان فدایت خوشم چون کودکی در این دبستان تو باشم 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم .............................................. تـو از تبـارِ نـوری ، نورِ امـید میدهی تو افتخارِ عشقی ، بویِ شهید میدهی من از تبارِ خاکم ، مهرِ تو هست جانِ من تو بیقرارِ مِهری ، از او نوید میدهی 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم .............................................. زن و فرزند مردم را بکشتند آن سه حیوان از آن وَحشی گری ها شاد گشته حـزب شیطان ولی وقت تقـاصِ بـی شــرف هـای منـافـق بـریـزد اشـک تمسـاح ایـن سلبریتیِ نـادان 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم ............................................. در ره مشهد برفت عباس شاه همــره او عــالـمانی در سپــاه عالمانی فاضل و آوزاه دار فاضلانی مخلص و والا تبا‌ر معتمد در نزد شاه و مردمان لایق تکریم شاه و همرهان سیّدِ داماد و یا شیخ بها هر دو از زندان نفس خود رها از قضا سلطان نمودی امتحان در سفر از خلق و خوی عالمان همرهان را شَه بگفتـا با شعف دِینِ هر دو را بگیرم در هدف بنگرید اینک به ایمان دو تن اینچنین ضایع شود با کید من دید آن شیخ بها سبقت گرفت لشکر شه در پیِ او خط گرفت سیّدِ داماد لیکن مانده بود گوئیا خود این سپه را خوانده بود شاه ایران نزد او خود را رساند گَرد روی شانهء چپ را تکاند باتمسخر گفت او ، شیخا ببین اِشکم اسبی تپیده بر زمین میر داماد از چه رو بی عرضه است گوئیا اسبش ندارد پا و دست مرکبش دائم بماند پشت سر راکبی سنگین و مرکب در به در ای خوش آن عالم که نرم ونازک است اسب او سر حال و چست و چابک است گفت ای شَه ، نقد و فرمایش متین نیست لکن آنچه را گفتی چنین میر داماد عین کوه دانش است کوه علمی در حد یک رانش است کوه همچون تکّه ای از ابر نیست مرکب او را به غیر از صبر چیست این عظمّت را کشش نتواند اسب جز به اندک طاقتی کو کرده کسب شَه بماند از این جواب دلپذیر هَی بکرد و آمدش تا نزد میر با تبسم گفت کای کوه سواد بنگر آن اسبی که با خود برده باد شیخ ادب اندر حضور ما نکرد اسب او تازد به زیرش هچو گَرد دائما سبقت بگیرد از سپاه گوئیا هرگز ندید آیین شاه ای خوشا آنکه حجیم است و درشت مرکبش داند کسی دارد به پشت گفت سلطان را سلامت بایدش آنچه گوید را علامت بایدش این جسارت را دلیلی دیگر است تُوسَنِ او را هوایی در سر است در سپاهت عالمی چون شیخ نیست ذوق وشوق مرکبش دانم ز چیست اسب او داند که را دارد به پشت رقص موزون رفته با گام درشت این عظمت را چودیدش پر گرفت ناز خود را با شعف در سر گرفت باز هم سلطان بماند از این جواب هردو عالم را بدید اندر صواب بر بگشت و همرهان را جمله گفت دیده ام یک جان ولی در جسم جفت هر دو اینان مخلص و وارسته اند هر دو افسار هوس را بسته اند جان ایشان از تکبر خالی است دین هر دو بی نظیر و عالی است رسم و آیین رفاقت خوانده اند دیو و شیطان را ز تن ها رانده اند آبروی دیگران را میخرند گوئیا در خلقت از یک گوهرند شه ارادت داشت امّا شد فزون بَد به اَحوال سخن چینان دون اینک اما در ادارات و نهاد بانک و استانداری یا اینکه جهاد حوزه و ارشاد و بنیاد علوم در شفاخانه وَ در بزم عموم در سپاه و ارتش و اُرگانِ پُست ای بسا همره که گویی خصم توست آبروی دیگران را میبرند روی جسم هر رقیبی میپرند نردبان از زیر پای هم کشند طعم اخراج رقیبان را چشند این یکی با آن یکی بدکرده است با رقیبش ظلم بی حد کرده است میزند زیر آب همکاران خود یاکه تهمت ها به این یاران خود غافل از اینکه شود در محکمه اندر آن غوغا و شور و همهمه کردهء خود را ببیند نزد حق پیش یاران عاجز افتد بی رمق ای بدا بر حال قوم خودپسند در فلاکت جان دهند و بی کسند 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم ............................................. خطا از آدمی ، تکرار آن کار خران است گهی خر هم نگاهش بهتر از یک خرچران است 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم ............................................. ای خوش آن روزی کـه آیـد مـژدهء دیـدار یـار ای خوش آن صبحی که از ره می وَزد بویِ نگار خرّم آن گاهی که سَر آید دگر عهدِ خزان بَه چه حالی دارد آن عطر دل انگیز بهار بوی عشق و زندگی می پیچد از هرسوی دشت تا که عاشق بیند آن محبوب خود را در کنار ماهِ زیبا ، چون بِتابد بر شب تاریکِ دل دل به نازِ رویِ ماه از خستگی گیرد قرار دل به دلبر میرسد ، دلبر به دل جان میدهد گُل به رقص آید ، از آوازِ طربناک هَزار یاس و نرگس،رازقی،مریم،شقایق، رُز ، سَرَخس می شوند عاشق همه گلها زِ بویِ گلعُذار بر لبِ گلبرگ ها شبنم دِرفشانی کند آب و جارو میزنند این غنچه ها در هر گذار دل به دریا میزند نازک دلِ لرزانِ شهر میشود هشیار، هر دلداهء مست و خمار آنقَدر زیبا بوَد خود را نمایاندن به عشق میشود مثمِر گمانم خَتمی و بید و چنار کودکی را گرگ اگر بیند غریب و بی کس است دامنش را پُر کند از گِردو و سیب و انار آهویی دیگر نمی ترسد به عشق آرد پناه چونکه بَبری دل نمی بندد به آهنگ شکار هر چه داند لذّت تکلیف خود را در زمان با رضایت مینماید ، آهویی جان را نثار لطف و مِهر و همدلی،عشق و صفا مُد میشود کِی ، کجا ، بیند بتِ عاشق کشی بی بند و بار نِفرت و کینه ، حسد ، شر ، رخت بربندد زِ دل میشود ظلم و ستم با عاملانش تار و مار مرزهای جهل و ُسستی جمع میگردد به عقل مَه رُخی تنها تَواند بگذرد در شام تار خانه ای را غم نباشد از نبود آب و نان هیچ کس تنها نمی ماند دگر آن روزگار عاشقان ای عاشقان ای عاشقانِ خسته دل اندکی دیگر کشید عید فرج را انتظار ای خوشا صبحی که آید مِهر ِعالمتاب عشق ای خوشا روزی که از ره میرسد با ذوالفقار واژه هایم ناقصند و جان ابیاتم ضعیف ای خوشا روزی که من هم میشوم چون شهریار 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم ............................................. تشنه لب بود و زمین ریخت عدو آب سبو یادش افتاد ، فرات و لب عطشان عمو در شرر بود و از این زهرِ ستم در تب و تاب روضه میخواند از آن بوسه به رگهای گلو همسرش هلهله گر ، رقص کنان، وای عجب ماه زهراست که درحجره ای افتاده به رو این جواد است غریبانه که در خانهء خود ماه و خورشید و ستاره شده شرمندهء او در هیاهوی کنیزان و دَف و سوت و غنا مادری آمـده بـا سـوگ و پریشـانیِ مو 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم ............................................. مجلسِ عقدی به پا گشته به عرشِ بی کران رِیسه بستند این ملائک در همه هفت آسمان وَصلت شمس و قمر ، بَه بَه چه زیبا وصلتی کاتب احمد ،عاقدش یزدان و شاهد، عرشیان مژده آمد، با وصالِ کوثر و حیدر، خدا عشق را معنا نمودش تا ابد در این جهان جُفت و همتایی نبود از بهرِ زهرا بی علی بَه چه لطفی کرده با شمس وقمر بر اِنس و جان میدهد از یُمن این وَصلت امان از دوزخش بر شما بادا مبارک این عروسی ، عاشقان 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم ............................................. مبـادا بشکنی قلــبی و هشـدار که روزی بشکند قلبت به اجبار مبادا بشکنـی جــــانــــا ، دلی را اگر دل هم شکستی ، دل به دست آر اگر بشکستی و جبران نکردی دلـت را می کنند آوار ، بسیـار وَگر بشکستی و آگاهی از آن مَکن در مَحکمه آن را تو اِنکار اگـر انکـار کــــردی مطمـئن بـاش که روزی میکنی حتما خود اقرار اگر بیگانه ای را دل شکستی فُرو ریـزد دلـت بـا خنجر یار وَگر تهمت زدی بر بی گناهی ببینی افتـرا روزی بـه نـاچار اگر شُسـتی گنـاهِ دیگـــری را کنی جرم همان بیچاره تکرار به بَند آری اگـــر آزاده ای را همانگونه شوی روزی گرفتار اگر آزرده کردی یک فُرو دست ببینی از فَـرا دستی خــود آزار به ناحق گر قـلم بُردی به اسمی برون اُفتی خود از میدانِ پرگار زدی زخم ِ زبانی گَر به فردی ببینی زخمی از مفهومِ گفتار اگر بـا دشمـنت هم در نبـــردی سزاوار است انصافت به پیکار دل ای دل ، دل شکستن که هنر نیست مبادت بشکنی قلبی از اَبرار هرآنکس بشکند قلبی به ناحق شود در زُمرهء طاغوت و اَشرار محال است بشکند قلب کسی را به غیر از آنکه دارد قلـب بیــمار بَدا بر حـالِ آن که بشکند دل از اَبـرار و از اَحـرار و علـمدار 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════