eitaa logo
🍇چند دانه یاقوت🍇
175 دنبال‌کننده
422 عکس
22 ویدیو
2 فایل
❤﷽ اشعار عباس_بهمنی_"قائدی"🌹 #بختیاری🎹 تخلّص "بهمن" 💦من آن دانای نادانم که میدانم نمیدانم #نشر اشعار با ذکر منبع مجاز است✅ 🌺🌹 تقدیم به پیشگاه کریمهء اهلبیت" س" صلوات ❤❤ اظهار نظر در مورد اشعار @bahman133 👈 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
✍هوالکریم .............................................. زن و فرزند مردم را بکشتند آن سه حیوان از آن وَحشی گری ها شاد گشته حـزب شیطان ولی وقت تقـاصِ بـی شــرف هـای منـافـق بـریـزد اشـک تمسـاح ایـن سلبریتیِ نـادان 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم ............................................. در ره مشهد برفت عباس شاه همــره او عــالـمانی در سپــاه عالمانی فاضل و آوزاه دار فاضلانی مخلص و والا تبا‌ر معتمد در نزد شاه و مردمان لایق تکریم شاه و همرهان سیّدِ داماد و یا شیخ بها هر دو از زندان نفس خود رها از قضا سلطان نمودی امتحان در سفر از خلق و خوی عالمان همرهان را شَه بگفتـا با شعف دِینِ هر دو را بگیرم در هدف بنگرید اینک به ایمان دو تن اینچنین ضایع شود با کید من دید آن شیخ بها سبقت گرفت لشکر شه در پیِ او خط گرفت سیّدِ داماد لیکن مانده بود گوئیا خود این سپه را خوانده بود شاه ایران نزد او خود را رساند گَرد روی شانهء چپ را تکاند باتمسخر گفت او ، شیخا ببین اِشکم اسبی تپیده بر زمین میر داماد از چه رو بی عرضه است گوئیا اسبش ندارد پا و دست مرکبش دائم بماند پشت سر راکبی سنگین و مرکب در به در ای خوش آن عالم که نرم ونازک است اسب او سر حال و چست و چابک است گفت ای شَه ، نقد و فرمایش متین نیست لکن آنچه را گفتی چنین میر داماد عین کوه دانش است کوه علمی در حد یک رانش است کوه همچون تکّه ای از ابر نیست مرکب او را به غیر از صبر چیست این عظمّت را کشش نتواند اسب جز به اندک طاقتی کو کرده کسب شَه بماند از این جواب دلپذیر هَی بکرد و آمدش تا نزد میر با تبسم گفت کای کوه سواد بنگر آن اسبی که با خود برده باد شیخ ادب اندر حضور ما نکرد اسب او تازد به زیرش هچو گَرد دائما سبقت بگیرد از سپاه گوئیا هرگز ندید آیین شاه ای خوشا آنکه حجیم است و درشت مرکبش داند کسی دارد به پشت گفت سلطان را سلامت بایدش آنچه گوید را علامت بایدش این جسارت را دلیلی دیگر است تُوسَنِ او را هوایی در سر است در سپاهت عالمی چون شیخ نیست ذوق وشوق مرکبش دانم ز چیست اسب او داند که را دارد به پشت رقص موزون رفته با گام درشت این عظمت را چودیدش پر گرفت ناز خود را با شعف در سر گرفت باز هم سلطان بماند از این جواب هردو عالم را بدید اندر صواب بر بگشت و همرهان را جمله گفت دیده ام یک جان ولی در جسم جفت هر دو اینان مخلص و وارسته اند هر دو افسار هوس را بسته اند جان ایشان از تکبر خالی است دین هر دو بی نظیر و عالی است رسم و آیین رفاقت خوانده اند دیو و شیطان را ز تن ها رانده اند آبروی دیگران را میخرند گوئیا در خلقت از یک گوهرند شه ارادت داشت امّا شد فزون بَد به اَحوال سخن چینان دون اینک اما در ادارات و نهاد بانک و استانداری یا اینکه جهاد حوزه و ارشاد و بنیاد علوم در شفاخانه وَ در بزم عموم در سپاه و ارتش و اُرگانِ پُست ای بسا همره که گویی خصم توست آبروی دیگران را میبرند روی جسم هر رقیبی میپرند نردبان از زیر پای هم کشند طعم اخراج رقیبان را چشند این یکی با آن یکی بدکرده است با رقیبش ظلم بی حد کرده است میزند زیر آب همکاران خود یاکه تهمت ها به این یاران خود غافل از اینکه شود در محکمه اندر آن غوغا و شور و همهمه کردهء خود را ببیند نزد حق پیش یاران عاجز افتد بی رمق ای بدا بر حال قوم خودپسند در فلاکت جان دهند و بی کسند 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم ............................................. خطا از آدمی ، تکرار آن کار خران است گهی خر هم نگاهش بهتر از یک خرچران است 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم ............................................. ای خوش آن روزی کـه آیـد مـژدهء دیـدار یـار ای خوش آن صبحی که از ره می وَزد بویِ نگار خرّم آن گاهی که سَر آید دگر عهدِ خزان بَه چه حالی دارد آن عطر دل انگیز بهار بوی عشق و زندگی می پیچد از هرسوی دشت تا که عاشق بیند آن محبوب خود را در کنار ماهِ زیبا ، چون بِتابد بر شب تاریکِ دل دل به نازِ رویِ ماه از خستگی گیرد قرار دل به دلبر میرسد ، دلبر به دل جان میدهد گُل به رقص آید ، از آوازِ طربناک هَزار یاس و نرگس،رازقی،مریم،شقایق، رُز ، سَرَخس می شوند عاشق همه گلها زِ بویِ گلعُذار بر لبِ گلبرگ ها شبنم دِرفشانی کند آب و جارو میزنند این غنچه ها در هر گذار دل به دریا میزند نازک دلِ لرزانِ شهر میشود هشیار، هر دلداهء مست و خمار آنقَدر زیبا بوَد خود را نمایاندن به عشق میشود مثمِر گمانم خَتمی و بید و چنار کودکی را گرگ اگر بیند غریب و بی کس است دامنش را پُر کند از گِردو و سیب و انار آهویی دیگر نمی ترسد به عشق آرد پناه چونکه بَبری دل نمی بندد به آهنگ شکار هر چه داند لذّت تکلیف خود را در زمان با رضایت مینماید ، آهویی جان را نثار لطف و مِهر و همدلی،عشق و صفا مُد میشود کِی ، کجا ، بیند بتِ عاشق کشی بی بند و بار نِفرت و کینه ، حسد ، شر ، رخت بربندد زِ دل میشود ظلم و ستم با عاملانش تار و مار مرزهای جهل و ُسستی جمع میگردد به عقل مَه رُخی تنها تَواند بگذرد در شام تار خانه ای را غم نباشد از نبود آب و نان هیچ کس تنها نمی ماند دگر آن روزگار عاشقان ای عاشقان ای عاشقانِ خسته دل اندکی دیگر کشید عید فرج را انتظار ای خوشا صبحی که آید مِهر ِعالمتاب عشق ای خوشا روزی که از ره میرسد با ذوالفقار واژه هایم ناقصند و جان ابیاتم ضعیف ای خوشا روزی که من هم میشوم چون شهریار 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم ............................................. تشنه لب بود و زمین ریخت عدو آب سبو یادش افتاد ، فرات و لب عطشان عمو در شرر بود و از این زهرِ ستم در تب و تاب روضه میخواند از آن بوسه به رگهای گلو همسرش هلهله گر ، رقص کنان، وای عجب ماه زهراست که درحجره ای افتاده به رو این جواد است غریبانه که در خانهء خود ماه و خورشید و ستاره شده شرمندهء او در هیاهوی کنیزان و دَف و سوت و غنا مادری آمـده بـا سـوگ و پریشـانیِ مو 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم ............................................. مجلسِ عقدی به پا گشته به عرشِ بی کران رِیسه بستند این ملائک در همه هفت آسمان وَصلت شمس و قمر ، بَه بَه چه زیبا وصلتی کاتب احمد ،عاقدش یزدان و شاهد، عرشیان مژده آمد، با وصالِ کوثر و حیدر، خدا عشق را معنا نمودش تا ابد در این جهان جُفت و همتایی نبود از بهرِ زهرا بی علی بَه چه لطفی کرده با شمس وقمر بر اِنس و جان میدهد از یُمن این وَصلت امان از دوزخش بر شما بادا مبارک این عروسی ، عاشقان 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم ............................................. مبـادا بشکنی قلــبی و هشـدار که روزی بشکند قلبت به اجبار مبادا بشکنـی جــــانــــا ، دلی را اگر دل هم شکستی ، دل به دست آر اگر بشکستی و جبران نکردی دلـت را می کنند آوار ، بسیـار وَگر بشکستی و آگاهی از آن مَکن در مَحکمه آن را تو اِنکار اگـر انکـار کــــردی مطمـئن بـاش که روزی میکنی حتما خود اقرار اگر بیگانه ای را دل شکستی فُرو ریـزد دلـت بـا خنجر یار وَگر تهمت زدی بر بی گناهی ببینی افتـرا روزی بـه نـاچار اگر شُسـتی گنـاهِ دیگـــری را کنی جرم همان بیچاره تکرار به بَند آری اگـــر آزاده ای را همانگونه شوی روزی گرفتار اگر آزرده کردی یک فُرو دست ببینی از فَـرا دستی خــود آزار به ناحق گر قـلم بُردی به اسمی برون اُفتی خود از میدانِ پرگار زدی زخم ِ زبانی گَر به فردی ببینی زخمی از مفهومِ گفتار اگر بـا دشمـنت هم در نبـــردی سزاوار است انصافت به پیکار دل ای دل ، دل شکستن که هنر نیست مبادت بشکنی قلبی از اَبرار هرآنکس بشکند قلبی به ناحق شود در زُمرهء طاغوت و اَشرار محال است بشکند قلب کسی را به غیر از آنکه دارد قلـب بیــمار بَدا بر حـالِ آن که بشکند دل از اَبـرار و از اَحـرار و علـمدار 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم ............................................. ای که سدّ معبر از پرواز ماهان کرده ای این اهانت در خط ایران و لبنان کرده ای ای شریر سرشکسته در دل عین الاسد عنقریب از جان بلرزی که چرا آن کرده ای 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم ............................................. طاووس ، از زیبایی ات در دل حسادت میکند مهتاب ، هر شب محضرت، عرضِ ارادت میکند ای کعبهء آمالِ هر عاشق دلِ عاشق تبار خورشید هم سمت رُخت دائم عبادت میکند خوبان شهادت را طلب کردند و من نازِ تو را یک گوشه از چشمان تو کار شهادت میکند آن نادمِ بیچاره ام ، اَفکنده چکمه گردنم بیچاره را لبخند تو اهلِ سعادت میکند بیمار چشمانت منم بر من ترحم کن دَمی بیمار کاهل را گهی مشفِق عیادت میکند آقا بیا و تازه کن حال و هوای شهر ، را دارد دلم از غیبتت بدجور عادت میکند گویند من را صبر کن ،طفلِ صبور اما که دید این دوری از درمانگر آن دردم زیادت میکند 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم ............................................. من پنجمین آلالهء باغ ولایم من یادگارِ تشنه کامِ کربلایم فرزند زین العابدینِ بی قرینم من شاهدآن صحنهء تشت طلایم ......................................... من داغدارِ لاله هایِ تشنه هستم من سوگوارِ ساقیِ بی چشم و دستم همچون رباب و زینب و بابای خوبم من هم به روی ناقهء عریان نشستم ........................................ داغی به دل ازخیمه هایِ سوخته دیدم من رنجِ سخت تشنه کامی را کشیدم با دیدن لب هایِ سرخ شیرخواره من طعمِ تلخ خجلت از وی را چشیدم 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم ............................................. بارالها جان به من دادی و من سر میدهم چشم و قلب و دل به من دادی ، من اکبر میدهم عشق و مِهر و عاطفه بخشیده ای من را عزیز در جواب این همه اَلطافت اصغر میدهم تکیه گاه و حامی ام بودی به هر وحشتکده در حمایت از کتابت من برادر میدهم در قِبالِ رحمتِ گسترده ات بر عبدِ خود سمبلِ عشق و وفا سردارِ لشکر میدهم پروراندی بنده ات را در دل شمس و قمر اَخترانی بهرِ دینت شبهِ مادر میدهم روحِ من را یارَبَ از نورِ ولایت ، داده ای این امانت را کنون با نورِ حیدر میدهم عزّت و غیرت به من دادی و اَصلابِ شرف از برای شکر آن ، دُردانه دختر میدهم ذات من را پاک کردی از دلِ آیات وحی دختری از سورهء زیبای کوثر میدهم یارب ای آنکه به من نیکی فروان کرده ای بهر قربانی برایت عون و جعفر میدهم از برای قدر دانی از همه احسان تو شهد شیرین عسل ، شهزاده دلبر میدهم در میان صحنه های امتحان بندگی نقشِ والایِ اسارت را به خواهر میدهم جان اگر شیرین و نوشین است اما محضرت آنچه از جان باشدم نزد تو ، بهتر میدهم بارالها عشقِ تو ، دل را به وجد آورده است در دلِ موجِ بلا ، سر را به خنجر میدهم 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍ هوالکریم ............................................. فتنه افتاد به کار پسری با پدرش امر آمد که بگیرد سر و جان از پسرش عشق آمد به میان عشقِ به همدیگر و حق عشق را کِی نَتواند که ببیند هنرش عشق غالب شده بر عشق ، ولی عشقِ خدا برتری یافته بر عشقِ دگر با خطرش هردو دلبستهء دلداده سپردند به عشق سر و دل را به خدا ، جلب کنند آن نظرش چون پذیرفت از آن دو نیتِ خالصشان خنجر از کار بینداخت ، نیفتد اثرش تا که بگرفت سر از عشقِ پسر در دل خویش هدیه ای داد خدا تا که بگردد سپرش جان به قربان امامی که در امواج بلا سر و جان داد پس از طفل و جوان و قمرش 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════