🔶سرگذشت استعمار جلد اول🔶
⬅️سفر به آن سوی دریاها
🌕قسمت اول
حدود پانصد سال پیش آنچه در جهان کشف شده بود
آسیا و اروپا و شمال آفریقا بود
و هنوز قاره آمریکا و اقیانوسیه کشف نشده بود
در این دوران آسیا و اروپا برای وسعت بخشی در جنگ بودند و هرگاه آتش جنگ خاموش میشد بازار تجارت به شدت گرم میشد
برای اروپایی ها و غربی ها جذابیت های فراوانی در شرق وجود داشت از انواع فلزات وگرفته تا اشکال مختلف منسوجات
اما جذابترین تجارت برای آنها
ادویه و ابریشم بود
ابریشم برای تولید انواع لباس ها برای تجار و ثروتمندان
ادویه برای طعم غذای اغنیا و حفظ گوشت و خوراکی ها در دوره بی یخچالی
بالاخره تجار ونیزی و اهل جنوا که مرکز ثروتمندان اروپا بود به این چیزها علاقه داشتند
وقتی ترک های عثمانی توانستند قسطنطنیه را از اروپایی ها بگیرند رسما راه زمینی آسیا به اروپا مثل جاده ابریشم قطع شد و حالا شرقی ها دنبال راه جدید برای احیاء تجارت ابریشم و ادویه و فلزات و علم و....... و در نیازمندی های جدید به دنبال طلا در شرق بودند
آنها تصور میکردند در شرق شهری است به نام الدورادو که کوه های طلا دارد با خانه های زرین و جاده هایی که از طلا ، طلایی رنگ شده
اولین کسی که فکر دور زدن آفریقا از راه اقیانوس را داشت ، پرتغالی ها به رهبری هنری دوم بودند که عاشق دریانوردی و جغرافیا و ستاره شناسی و... بود
او گروهی را برای کشف راه جدید از حنوب آفریقا به سمت شرق کرد که به علت عدم شناخت از آفریقا و اقیانوس هایش آنها آرام ارام از کنار ساحل حرکت میکردند و هرروز کشوری جدید کشف میکردند و ان را به نام محصولی که در انجا فراوان بود و به نام حکومت پرتغال نامگذاری و ضبط میکردند ، ساحل عاج از ایننمونه است که به خاطر تجارت عاج های فیلش به این نام معروف شد
هنری خود از راه زمینی ره سپار جنوب آفریقا شد ، سنگال را مملو از طلا یافت و به نامپرتغال فتح کرد اما عمرش به دنیا نبود
پس از او برادرزاده اش با نقشه های او موفق شد به جنوب آفریقا برسد و از پس طوفان های سهمگین اقیانوس اطلس برسد و نام آن را دماغه طوفان ها نامید که بعدها توسط پادشاه پرتغال به دماغه امید نیک نامگذاری شد و حالا واسکو دوگاما مامور عبور از دماغه امید نیک و اطلس و رسیدن به اقیانوس هند و کشور هند شد
او در ساحل موزامبیک به امید پیدا کردن راه رسیدن به اقیانوس هند به خشکی رفت اما هرچه کرد تجار مسلمان و عرب آن منطقه راه اقیانوس هند را به او نگفتند
هرشب در کشتی مهمانی و مجلس شراب میگرفت تا در مستی از زیر زبان آنها راه اقیانوس هند را پیدا کند اما تجار و دریانوردان مسلمان لب به شراب نمیزدند
تا اینکه بالاخره تاجر مسلمان اما بی قید و بندی را یافت و او در مستی جشن شراب ها با سری داغ شده از بد مستی
داغ بر سینه هند و تجار مسلمان گذاشت و راه اقیانوس هند را لو داد
او کسی نبود جز احمدبن ماجد کخ به خاطر مستی از شراب راه استعمار بر هند و مسلمانان را هموار کرد
✍️سیدکمیل
#شنیدار
#سرگذشت_استعمار
#سفربه_آن_سوی_دریاها
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
به کانال کمیل بپیوندید
@chanel_komeil
🔶سرگذشت استعمار جلد اول🔶
⬅️سفر به آن سوی دریاها
🌕قسمت دوم
گاما با اطلاعاتی که از مسلمان مست بی قید احمدبن ماجد گرفته بود به شهر کالیکوت در هند رسید
او شهر را مملو از تاجران عرب و مسلمان دید با شاهزاده ای عاشق طلا و جواهر و البته با اندوخته ای فراوان از ادویه و جواهرات
گاما بعد از صحبت با شاهزاده و برقراری قرار بر سر معاملات خواست که از کالیکوت خارج شود اما برای فرار از تعرفه ی مالیات هندی ها ، در کشتی خود تجار و اغنیا هندی را گروگان گرفت و این امتیاز را با ندادن مالیات به هندی ها معاوضه کرد و برگشت البته او امتیاز دیگری هم پیدا کرد و آن نامه درخواست شاهزاده هندی برای مراوده تجاری با پرتغالی ها بود
حالا طعم تصرفات در هند زیر زبان پرتغالی ها مزه کرده بود و کشتی های نظامی و تجاری فراوان با کاپیتانی کابرال راهی هندوستان کردند ، او اما از ترس برخورد نکردن کشتی هایش با سواحل آفریقا آنقدر به سمت میانه ی اقیانوس اطلس حرکت کرد که برزیل در آمریکای جنوبی را کشف و آن را هم به نام پرتغال کرد و پس از آن راهی هند شد
اما برای پیروزی در مذاکرات تجاری با آنها خوی وحشیگری غربی ها را به کار گرفت
او کشتی حامل ۳۸۰۰ نفر از حاجیان هندو که از مکه برمیگشتند را ابتدا تصرف کرد ، سپس اموال آنان را مصادره کرد و پس از آن از همه مسافران دوازده هزار دوکا (واحدپول پرتغال) باج گرفتت و در نهایت حیوانیت ، کشتی و تمام ساکنینش را آتش زد
او به این جنایت بسنده کرده و برای تسلط به شهر کالیکوت از شاهزاده خواست تمام مسلمانان را اخراج کند و خود نیز ورود تمام کشتی ها به بنادر را ممنوع کرد اما شاهزاده نپذیرفت او هم شهر را به توپ بست و پس از آن به شهر کناری یعنی کوشن رفت و از اختلاف بین دو شاهزاده همجوار و همسایه بهره برد و با راجه کوشن وارد معاملات گسترده شد
اما به او هم وفا نکرد ، از او خواست که موافقت کند تا پرتغالی ها در کوشن قلعه بسازند و بمانند و هرقدر ادویه میخواهند با هر قیمتی که پرتغالی ها تهیه کنند بگیرند و بروند و بعد از این همه سلطه گری باز هم در کنار کوشنی ها نماندند و وقتی کالیکوت ها به آنها حمله کردند ، پرتغالی ها رفتند و کوشنی ها را تنها گذاشتند و راجه کوشن هم مغلوب شد و از مملکت خود گریخت
اما پرتغالی ها و به خصوص پادشاه آن مانوئل دست از شرق برنمیداشتند
او کشتی های مختلف روانه هندوستان کرد در آنجا حکومتی وابسته به پرتغال را در کوشن ایجاد کرد و علاوه بر حملات متعدد به شاهزاده کالیکوت در اقیانوس. هند با مصری ها هم که از کشتار وحشیانه حجاج خشمگین بودند میجنگید اما رویای دیگر مانوئل که حالا معروف به مانوئل خوشبخت شده بود حکومت بر پرتغال و اسپانیا بود و تنها راه را در ازدواج با دختر پادشاه اسپانیا میدید
او برای فرمانروایی بر شبهه جزیره ایبری{اسپانیا و پرتغال} با دختر پادشاه ازدواج کرد اما این دختر بد صورت و خشکه مقدس و بد اخلاق باعث دردسر او شد و او را دائم مقابل مسلمانان قرار داد البته در نهایت از دنیا رفت و مانوئل دوباره متوجه اقیانوس هند و آفریقا شد
پرتغالی ها رویه عجیبی برای تصاحب سرزمین ها داشتند ، انبارهایی به بهانه انبار کالا میساختند ، بعد از مدتی آن را مملو از سلاح میکردند و با اختلاف افکنی بین خوانین و شاهزاده ها ، کاری میکردند که یکی از دو طرف دعوا از آنها کمک بخواهد، سپس به او با همان سلاح ها کمک میکردند وقتی پیروز میشد و مستقر میگشت دیگر یک شاهزاده وابسته به پرتغال بود
اما نفر جدیدی که مانوئل برای کار در هند فرستاد بسیار خوش اشتها تر بود
آلفونسو دآلبوکرک خلیج عدن و تنکه هرمز را فتح کرد و تا حدود صد سال آنجا ماندگار شد، او دست از ژاپن و اندونزی و مالزی هم نکشید و آن مواطن را هم اشغال کرد، از شمال تا قلب آفریقا پادگان نظامی ساخت و تصمیم گرفت مسیر رو خانه نیل را عوض کند تا تجارت مصر و مسلمانان را نابود سازد
اما مانوئل که به خاطر شدت هزینه سازی های مالی آلبوکرک به او بدبین شده بود نامه ای سراسر توهین و تحقیر برای او نوشت اما
عمر آلفرد به دنیا نبود تا پاسخ بدهد و از دنیا رفت
✍️سیدکمیل
#شنیدار
#سرگذشت_استعمار
#سفربه_آن_سوی_دریاها
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
به کانال کمیل بپیوندید
@chanel_komeil