💰 من ثروتمندم 💰
💠 #زندگینامه #شهدا : (43) ا💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 ا🍃🌺🍂 ا🌿🍂 ا🌸. ⚪️🔹 ◎﷽◎ 🔹⚪️ 💠بِسـم ِ ربـــــِ
💠 #زندگینامه #شهدا : (44)
ا💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
ا🍃🌺🍂
ا🌿🍂
ا🌸. ⚪️🔹 ◎﷽◎ 🔹⚪️
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
🌹🍃ارزش زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست🍃🌹
☀️«"مقام معظم رهبری"»☀️
🌷🌷 #سالروز_شهادت:👇
💠 #شهيد_حميد_باكري(شهيد دفاع مقدس )
💠 #زندگی_نامه : آذرماه سال 1334 رو به اتمام است. ..سرما تمامی شهر ارومیه را فرا گرفته است. صدای زمزمه می آید، صدای زندگی... حمید که به دنیا آمد، تولدش مقارن بود با تولد شعله های انقلاب. ..چند ماهی از یک سالگی حمید گذشته بود که مادرش تصادف کرد و به رحمت خدا رفت و برادرش مهدی، از کودکی یار و استاد او بود.
حمید پس از پایان خدمت سربازی به تبریز رفته، با مهدی و دوستش کاظم هم خانه شد و هر سه به تکثیر و پخش اعلامیه ها و سخنان حضرت امام(ره) پرداختند. چندی بعد، حمید مصمم به ادامه تحصیل شد، پس به ترکیه و از آنجا به آلمان سفر کرد و در دانشگاه شهر آخن مشغول تحصیل گشت... با هجرت امام خمینی(ره) به پاریس، او نیز به آن شهر رفت و سپس عازم سوریه و لبنان شد تا دوره های آموزش نظامی، جنگ های شهری، چریکی و... را بیاموزد. او همچنین ساختن بمب های دستی را آموخت و به وسیله دوستان، وارد کردن اسلحه را به ایران تجربه کرد و در این راه، برادرش مهدی یاور بزرگ او بود. بهمن سال 1357 انقلاب پیروز شد و وقتی حمید این خبر مسرت بخش را در مرز ایران شنید، به میهن بازگشت و برای بازسازی شهرها و روستاها کمر همت بست.
... به عضویت شورای فرماندهی سپاه پاسداران ارومیه درآمد، جهاد سازندگی محفل دیگری بود که حمید همگام با سپاه در آن حضور داشت. ... در سال 1358 با فاطمه پیمان همسری، همدلی و همسنگری بست و پس از صدور پیام امام(ره) برای تشکیل بسیج، از کردستان به ارومیه آمد تا همراه با او(فاطمه)، بسیج خواهران و برادران ارومیه را سازماندهی کند. چندی بعد آیت الله خامنه ای در نماز جمعه گفتند: «بچه های سپاه باید سنندج را آزاد کنند.» پس حمید همراه 150 نفر از سپاهیان به سنندج رفته، پس از 22 روز جهاد و شهادت، چند هزار دشمن متجاوز را از منطقه بیرون راندند. وقتی به ارومیه بازگشت، با یاری مهدی و دیگر دوستان به سامان دادن شهرداری مشغول گشت و تا سال 1359 آنجا ماند. ...جنگ آغاز شد و حمید دیگر ماندن را تاب نیاورد، پس به آبادان رفت و خط پدافندی «ذوالفقاریه-بهشهر» را طراحی نمود و تا اسفند سال 1362 در عملیات های بسیاری در مقابل دشمن بعثی، ایستادگی کرد.
عملیات خیبر آغاز شد و حمید به عنوان معاون اول لشگر 31 عاشورا، به جزایر مجنون قدم نهاد و همانجا سفیر پیام «ارجعی الی ربک» یار را در آغوش کشید و در سن 28 سالگي و بر اثر ترکش خمپاره به گمشدگان مجنون پیوست. (برگرفته از سايت صبح)
💠 #کلام_شهدا : یقین بدانید تنها اعمال شما كه مورد رضایت خداوند متعال قرار خواهد گرفت اعمالی است كه تحت ولایت الهی و رسولش و امامش باشد بنابراین در هر زمان و هر موقعیت همت به اعمالی بگمارید كه مورد تائید رهبری و امامت باشد .... در زندگیتان همواره آزاده باشید و هیچ چیز غیر از خدا و آنچه خدائی است دل نبندید و بدانید كه دنیا زودگذر و فانی است ، فریب زرق و برق دنیا را نخورید ... برحذر باشید از وسوسه های نفس و مدام به یاد خدا باشید تا از شر نفس و شیطان در امان باشید .(برگرفته از سايت تبيان )
💠 #خاطره : در اولین ساعت عملیات خیبر، 900 نفر به اسارت در آمدند .
در بین این اسیران ، یک سرتیپ عراقی هم که فرماندهی نیروها را به عهده داشت بود.
حمید خطاب به آنها گفت : مواظب خودتان باشید ، اگر قصد فرار یا کار دیگری را در سر داشته باشید ، همه تان را به رگبار می بندیم .
سرتیپ عراقی پرسید : شما چطور به این جا آمدید؟
حمید شوخی ، جدی به او گفت : ما اردن را دور زدیم و از طرف بصره به این جا آمده ایم.
سرتیپ عراقی مجددا"" پرسید: پس آن نیروهایی که از روبرو می آیند از کجا آمده اند؟
حمید با دست به زمین اشاره کرد و گفت: از زمین روئیده اند!
این جا بود که چشم های فرمانده عراقی داشت از حدقه بیرون می زد....!!(برگرفته از سايت ابر و باد )
❤️ #شهادت:
3/12/62 جزيره مجنون
مزار شهید:نامعلوم/شهيد گمنام
شادی روح شهید 3 #صلوات
.•°°•.💞.•°°•.
💛 💚
`•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج 💖
🔰 #کاملترین_دعا 🔰 °•.¸¸.•🌺
📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚
@zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده
@charkhfalak500 آرشیوقرانومفاتیح
@charkhfalak110 مطالب صلواتی
@zekrabab نهجالبلاغه روان)صلواتی)