💰 من ثروتمندم 💰
💠 #زندگینامه #شهدا : (37) ا💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 ا🍃🌺🍂 ا🌿🍂 ا🌸. ⚪️🔹 ◎﷽◎ 🔹⚪️ 💠بِسـم ِ ربـــــِ
💠 #زندگینامه #شهدا : (38)
ا💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
ا🍃🌺🍂
ا🌿🍂
ا🌸. ⚪️🔹 ◎﷽◎ 🔹⚪️
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
🌹🍃ارزش زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست🍃🌹
☀️«"مقام معظم رهبری"»☀️
🌷🌷 #سالروز_شهادت:👇
💠 #شهيد_مصطفي_شمسا(شهيد دفاع مقدس)
🔶 #زندگی_نامه : شهید مصطفی شمسا، بیست و نهم شهریورماه ۱۳۴۴ش در بوشهر چشم به جهان هستی گشود. کودکی پاک و وارسته که در سایهسار نگاه خسته پدر و دستان نوازشگر مادر بزرگ شد. آموختن علم را از دبستان باقری زادگاهش آغاز کرد و بعد به مدرسه راهنمایی شهید پاسدار راه یافت. بهدنبال پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، به پاسداری و نگهبانی شبانه از مناطق حساس پرداخت و به عضویت جمعیت فدائیان اسلام نیز درآمد. مصطفی برای اولینبار در سال ۱۳۶۰ش بهعنوان نیروی جنگهای نامنظم شهید چمران به جبهه اعزام شد و در عملیات بیتالمقدس حضور یافت و طی عملیات والفجر ۲ از ناحیه پا مجروح گردید بار دیگر در جزیره مجنون از ناحیه کمر مجروح شد. شمسا حدوداً یازده مرتبه به جبهههای پیکار حق علیه باطل اعزام گردید و بارها زخم عشق را به جان خرید. آخرینبار در تاریخ ۱۸ آذرماه ۱۳۶۴ش به سوی جبهههای نور شتافت تا اینکه سرانجام در تاریخ بیست و نهم بهمنماه سال ۱۳۶۴ هجری شمسی طی عملیات والفجر ۸ با سمت فرمانده دسته عاشقانه به سوی دوست پر کشید و در سن بیست سالگی از فاو به آسمان بیکران شهادت پرواز کرد. پیکر پاک شهید مصطفی شمسا - همانطور که آرزو داشت - همانند مولایش حسین (ع) روی خاکهای تفتیده جنوب ماند و ده سال بعد در بوشهر به خاک سپرده شد. (راسخون)
💠 #کلام_شهدا : و اما برادران عـزیز سخنـی با شما دارم ، این انقلاب دارد سیل وار حرکت می کند مبادا عقب بمانید زیرا اگر عقب ماندیم یک جا جمع می شویم و بعد از مدتی می گندیم ، برادران شهداء رفتند و ما از کاروان شهدا عقب ماندیم ، بیائیم تا دیر نشده خود را به قافله برسانیم ، بیائیم تا فرصت داریم استفاده کنیم تا مرگ ما را فرا نگرفته و از دنیا جدا نشده ایم خود را بسازیم . برادر و خواهر عزیز عمر ما سریعتر از نور حرکت می کند و ما داریم به قبرستان نزدیک می شویم . همین حالا که دارید وصیت نامه من را می خوانید به طرف گورستان حرکت می کنید ولی این مسیر حرکت را شما نمی بینید و وقتی می بینید که مرگ شما را فرا می گیرد و در پیشگاه حق تعالی حاضر می شوید .(وبلگ شهداي جنوب )
💠 #خاطره : خاطره اي از همرزم شهيد : در مقر بوديم؛ شكلات هايي به نام شكلات جنگي براي بچه ها آوردند. شهيد مصطفي شمسا به برادران گفت كه هر كس شكلاتش را به من بدهد، برايش قرآن مي خوانم. من نمي دانستم كه قضيه از چه قرار است. نزديك من آمد و گفت: شكلاتت را به من مي دهي؟ گفتم: مي دهم به شرط اين كه برايم سوره ي «ياسين» بخواني.
شهيد شمسا نيز قبول كرد. اكثر شكلات هاي بچه ها را جمع كرد هر چه به او گفتيم كه اين همه شكلات را براي چه مي خواهي؟ چيزي نمي گفت. خيلي به او اصرار كردم تا حقيقت را بگويد. سرانجام گفت كه وقتي به بوشهر رفتم مي داني.
گذشت و ما به بوشهر آمديم. با هم به نزديكي از خانواده هاي شهداي اداره ي بندر رفتيم. آن شهيد 4 تا 5 بچه ي كوچك داشت. وضع مالي شهيد شمسا طوري نبود كه بتواند براي آنها چيزي بخرد. شكلات ها را بيرون آورد و به آن بچه هاي شهيد داد. آن موقع فهميدم شكلات ها را براي چه مي خواسته است. شرمنده شدم كه به او گفته بودم در عوض گرفتن شكلات ها برايم سوره ي «ياسين» بخواند.
شهيد شمسا در بين بچه ها محبوبيت خاصي داشت. كارهاي عجيبي مي كرد. گاهي اوقات تخمه هاي هندوانه را روي بخاري يا گاز بو مي داد و به بچه ها مي داد. او با كارهايش بچه ها را به شوق مي آورد. به بچه هايي كه غيبت مي كرد، فلفل مي خوراند. البته شهيد قصد اذيت نداشت؛ مي خواست كه كساني كه غيبت مي كنند، ديگر اين عمل را تكرار نكنند. (سايت نسيم جنوب)
❤️ #شهادت:
29/11/64 فاو
شادی روح شهید👆 3 #صلوات
.•°°•.💞.•°°•.
💛 💚
`•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج 💖
🔰 #کاملترین_دعا 🔰 °•.¸¸.•🌺
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚
@zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده
@charkhfalak500 آرشیوقرانومفاتیح
@charkhfalak110 مطالب صلواتی
📘 هرروزه مطالب، مذهبي، فرهنگي، خبري، آموزشی، تربیتی و........ :👆👆👆
❤️اگر فکر میکنید با عضویت در این کانال وقت خود را هدر ندادهاید، لطفاً آن را بدوستانتان معرفی کنید🙏