eitaa logo
💰من ثروتمندم 💰
2هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
474 فایل
سلام eitaa.com/joinchat/2088960693C29f247e100 گروه‌دورهمی‌وشکرگزاری👆🏼 جهت تبلیغات👇🏿 @e_trust_Be_win ایدی استاد جهت خرید کدتصویری، سابلیمینال، کدکیهانی، کدسفیدامضا، ذکرنام، پکیچ کدها، وووو☝ https://eitaa.com/joinchat/3544187851Cddc831a899 کانال نتایج
مشاهده در ایتا
دانلود
💰من ثروتمندم 💰
. . ⚪️🔹 ◎﷽◎ 🔹⚪️ ☀️🕊🕋 #داستان_ظهور 🕋🕊☀️ #قسمت9⃣ مى دانيد "بَيْدا" كجا است
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸. ⚪️🔹 ◎﷽◎ 🔹⚪️ ☀️🕊🕋 🕋🕊☀️ ⃣1⃣ مردم مكّه بعد از اينكه خبر نابودى سپاه سفيانى را مى شنوند خيلى مى ترسند و براى همين شهر آرام مى شود و ديگر كسى به فكر دشمنى با امام نيست. پايتخت حكومت جهانى امام، شهر كوفه است و من منتظر هستم تا همراه او به سوى كوفه حركت كنم. خيلى دوست دارم بدانم امام چه موقع به سوى كوفه حركت خواهد كرد، نزد يكى از ياران امام مى روم و از او مى پرسم: چرا امام به سوى كوفه حركت نمى كند؟ او در جواب مى گويد: امام منتظر است تا همه افراد لشكرش به مكّه بيايند. آرى، از وقتى كه جبرئيل ندا داد و مردم را به سوى امام فرا خواند، عدّه زيادى حركت كرده اند. آنان به مكّه دعوت شده اند و مأموريت دارند كه به امام بپيوندند.76 آيا تا به حال ديده اى كه پرندگان چگونه به سوى لانه هاى خود پناه مى برند؟ اين افراد هم اين گونه به مكّه پناه مى آورند و در خدمت امام به آرامش واقعى مى رسند.77 اراده خداوند اين است كه خروج امام از مكّه با همراهى اين لشكر ده هزار نفرى باشد.78 اگر به خارج از مكّه بروى مى بينى كه شيعيان با چه اشتياقى به سوى مكّه مى شتابند! مثل اينكه يك مسابقه برگزار شده است، مسابقه اى براى هر چه زودتر رسيدن به مكّه براى يارى امام!79 اين شوقى است كه خداوند در دل شيعيان قرار داده است و آنان را اين چنين بيقرار نموده است.80 آنان با عشقى مقدّس، بيابان ها را پشت سر مى گذارند و تمام سختى ها را در راه يارى امام تحمّل مى كنند.81 و تو خود مى دانى كه سيصد و سيزده يار به گونه اى ديگر به مكّه آمدند. آنان با "طىّ الارض" و در شب قبل از ظهور به مكّه آمده اند. آنها در واقع، فرماندهان لشكر امام هستند و در آينده اى نزديك، هر كدام از طرف امام، حاكم قسمتى از دنيا خواهند شد.82 ولى اين ده هزار نفرى كه در راه مكّه هستند سربازان لشكر امام مى باشند، آنها مى آيند تا قائم آل محمد(عليهم السلام) را یاری کنند. كم كم لشكر ده هزار نفرى كامل مى شود. آنها با يكديگر بسيار مهربان هستند گويى كه همه با هم برادرند.83 همسفرم! آيا اجازه مى دهى من در مورد ويژگى افراد اين لشكر سخن بگويم؟ آنان در مقابل دستور امام تسليم هستند و سخنان امام را با گوش جان مى پذيرند.84 افرادى شجاع و دليرى كه ذرّه اى ترس در دل ندارند. آرى، امام يارانى شجاع و با يقين كامل مى خواهد، افراد ترسو و سست عقيده چه كمكى به اين حركت عظيم مى توانند بكنند؟ لشكريان امام چنان در عقيده و ايمان خود استوارند كه شيطان هرگز نمى تواند آنها را وسوسه كند. اينان شيران بيشه ايمان و ياوران راستين حق و حقيقت هستند.85 اگر شب ها به كنارشان بروى، مى بينى كه مشغول عبادت هستند و صداى گريه و مناجات آنها شنيده مى شود. و در روز چون شيران دلير به ميدان مى آيند و از هيچ چيز واهمه و ترس ندارند. براى شهادت دعا مى كنند، آرزويشان اين است كه در ركاب امام به فيض شهادت برسند. به راستى كه چه سعادتى بالاتر از اينكه انسان جان خويش را فداى مولاى خود كند!86 آيا در اين دنياى فانى، آرزويى زيباتر از اين سراغ دارى؟ خوشا به حال كسانى كه چنين آرزوى زيبايى دارند ! و واقعاً كه زندگى انسان با داشتن اين چنين آرمانى، چقدر لذت بخش مى شود. به هر حال، ياران امام همواره دور امام حلقه زده و در شرايط سخت، يار و ياور او هستند.87 كافى است امام به آنان دستورى بدهد، آن وقت مى بينى كه چگونه براى انجام آن دستور سر از پا نمى شناسند.88 خداوند نيروى جسمى بسيار زيادى به آنها داده است تا بتوانند به خوبى از امام دفاع كنند.89 وقتى كه آنها از زمينى عبور مى كنند آن زمين به سرزمين هاى ديگر فخر مى فروشد و از اينكه يكى از ياران امام زمان از روى او گذاشته است به خود مباهات مى كند.90 .... 📚 : دکتر مهدی خدامیان 📚 این کانال به دنبال طلایی کردن زندگی شما براساس قرآن و عترت، می باشد آرشیوقران‌ومفاتیح‌الجنان..جدید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2579628042C1d6e2ab9ee ✍هر انچه بخواهید دارد👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/365035524Cae91b421db 🔴کپی با ذکر صلوات🔴
💰من ثروتمندم 💰
. #داستان_ظهور 19 ا🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽ ا﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽ ا🌺﷽🌺﷽🌺﷽ ا﷽🌺﷽ ا🌺 ☀️🕊🕋 #داستان_ظهور 19🕋🕊☀️ #قسمت9⃣1⃣
. ☀️🕊🕋 🕋🕊☀️ ⃣2⃣ بعد از كشته شدن سفيانى و نابود شدن لشكر او، امام تصميم مى گيرد تا لشكريانى را به سرتاسر جهان بفرستد. فرماندهى هر لشكر به يكى از سيصد و سيزده نفر واگذار و دستورات لازم به آنان داده مى شود. امام از آنان مى خواهد كه هر جا مسأله تازه اى براى آنها پيش آمد كه راه حلّ آن را نمى دانستند به كف دست خود نگاه كنند; زيرا اين گونه مى توانند جواب سؤال خود را بيابند.147 اكنون موقع خداحافظى است ! اين سيصد و سيزده يار باوفا مى خواهند از امام جدا شوند. اينجاست كه امام تك تك آنها را به نزد خود فرا مى خواند و دست خود را به سينه آنها مى كشد.148 آيا مى دانى علّت اين كار امام چيست؟ اين سيصد وسيزده نفر نمايندگان امام زمان در سرتاسر جهان هستند و آنها بايد نماينده همه خوبى ها باشند. امام با كشيدن دست به سينه آنان، آمادگى آنها را براى اين مأموريّت مهم زيادتر مى كند. همه ياران همراه با گروهى از نيروهاى خود به سوى كشورهاى مختلف حركت مى كنند تا هر چه زودتر حكومت جهانى مهدوى تشكيل شود.149 ياران امام قدرت عجيبى دارند و حتّى مى توانند از روى آب عبور كنند، براى همين براى پيمودن درياها، نيازى به كشتى ندارند.150 امام كسى را به فلسطين نمى فرستد. تو تعجّب مى كنى و علت را مى پرسى. نگاه كن! امام خودش مى خواهد به فلسطين برود، زيرا آنجا حوادث مهمّى روى خواهد داد و بايد امام آنجا باشد. بنابراين امام زمان با گروهى از ياران خود به سوى قُدس حركت مى كند. مدّتى مى گذرد... امام به قُدس مى رسد و چند روز در آن شهر اقامت مى كند تا روز جمعه فرا برسد. و تو نمى دانى كه آن روز جمعه چقدر سرنوشت ساز است! در آن روز، عدّه زيادى از مسيحيان در اين شهر جمع خواهند شد. قرار است اتّفاق مهمّى روى بدهد. روز جمعه فرا مى رسد. چه اجتماع باشكوهى!! همه منتظر هستند. آنجا را نگاه كن ! بالاى سرت را مى گويم، آسمان را ببين ! آيا آن ابر سفيد را مى بينى؟ آن جوان كيست كه بر فراز آن ابر قرار گرفته است؟ آيا آن دو فرشته را مى بينى كه در كنار او ايستاده اند؟151 آن ابر به سوى زمين مى آيد. در بيت المقدس غوغايى برپا شده است ! شورى در ميان مسيحيان برپا مى شود. شايد آن جوان، عيسى(ع) باشد ! آرى، درست حدس زدم، او عيسى(ع) است. آن ابر سفيد، كنار قُدس قرار مى گيرد و عيسى(ع) از آن پياده مى شود. مسيحيان كه از شادى در پوست خود نمى گنجند به طرف او مى روند و مى گويند كه ما همه ياران و انصار تو هستيم. شما فكر مى كنيد كه عيسى(ع) چه جوابى به آنها مى دهد؟ عيسى(ع) مى فرمايد: "شما ياران من نيستيد".152 همه مسيحيان تعجّب مى كنند. عيسى(ع)، بدون توجّه به آنان، حركت مى كند. او به كجا مى رود؟ آن طرف را نگاه كن ! امام زمان در محراب "مسجد الأقصى" ايستاده و همه يارانش پشت سر او به صف نشسته اند و منتظرند تا وقت نماز شود. عيسى(ع) به سوى محراب مى رود . او به امام نزديك مى شود و به امام سلام مى كند و با او دست مى دهد. امام زمان به او رو كرده و مى فرمايد: "اى عيسى! جلو بايست و امامِ جماعت ما باش".153 عيسى(ع) مى گويد: "من به زمين آمده ام تا وزير تو باشم، نيامده ام تا فرمانده باشم، من نماز خود را پشت سر شما مى خوانم".154 نماز بر پا مى شود، همه مسيحيان با تعجّب نگاه مى كنند. عيسى(ع) در صف نماز مسلمانان حاضر شده و با آنها نماز مى خواند. اينجاست كه بسيارى از آنها مسلمان شده و به جمع ياران امام زمان مى پيوندند. همسفرم! امام برنامه ديگرى هم در اينجا دارد و آن ماجراى "صندوق مقدّس" است. آيا مى دانى "صندوق مقدّس" چيست؟ حتماً شنيده اى كه چون موسى(ع) به دنيا آمد، مادرش، او را در ميان صندوقى نهاد و آن را به دريا انداخت. اكنون آن صندوق نزد امام است و او اين صندوق را همراه خود به اينجا آورده است، شايد كه اين صندوق وسيله هدايت يهوديان بشود! آيا مى دانى كه اين صندوق، نزد يهوديان، بسيار مقدّس است؟ آيا خبر دارى كه اين صندوق، بزرگ ترين نماد مذهبى يهوديان مى باشد. موسى(ع)، قبل از مرگ خود، تورات اصلى را (كه بر لوح هاى گِل نوشته شده بود) در ميان همين صندوق قرار داد و به جانشين خود "يوشع" سپرد. تا زمانى كه اين صندوق ميان يهوديان بود، آنان عزيز بودند; امّا از آن زمانى كه آن صندوق از ميان آنها رفت عزّت آنها هم رفت. آرى، آنان حرمت آن صندوق را نگاه نداشتند و خداوند آن صندوق را از آنها گرفت.155 .... 📚 : دکتر مهدی خدامیان 🌺 ﷽🌺﷽ 🌺﷽🌺﷽🌺﷽ ﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽ 🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽ آرشیوقران‌ومفاتیح‌الجنان..جدید👇 http://eitaa.com/joinchat/2579628042C1d6e2ab9ee ✍هر انچه بخواهید دارد👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/365035524Cae91b421db 🔴کپی با ذکر صلوات🔴
💰من ثروتمندم 💰
قسمت (9) ا💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 ا🍃🌺🍂 ا🌿🍂 ا🌸. ⚪️🔹 ◎﷽◎ 🔹⚪️ 🌴🌹#حوادت_فاطمیه 🌹🌴 #قسمت9️⃣ 49
قسمت (10) ا💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 ا🍃🌺🍂 ا🌿🍂 ا🌸. ⚪️🔹 ◎﷽◎ 🔹⚪️ 🌴🌹 🌹🌴 ️⃣1️⃣ روزهاى روشن گرى، روز ششم ربيع الأول تا روز آخر ربيع الثانى سال 11 هجرى قمرى 56 ـ مبارزه اقتصادى فاطمه(عليها السلام) فاطمه(س) از يك طرف داغدار پدر است، هنوز مصيبت او را فراموش نكرده است، از طرف ديگر مظلوميّت على(ع)، قلب او را به درد آورده است. اگر چه فاطمه(س) بيمار شده است، امّا هنوز به فكر يارى امام خود است. فاطمه(س)كسى است كه ساليانه هفتاد هزار دينار سرخ درآمد دارد. آيا مى دانى اين مقدار يعنى چقدر پول؟ بيش از سيصد كيلو طلاى سرخ!102 57 ـ تصميم براى غصب فدك در گوشه اى از مدينه جلسه اى تشكيل شده است. در اين جلسه خليفه همراه با عُمَر و جمع ديگرى حضور دارند. عُمَر مشغول سخن گفتن با خليفه است: ــ اى خليفه! تو مى دانى كه مردم بنده دنيا هستند و همه به پول علاقه دارند، تو بايد فدك را از فاطمه بگيرى تا مردم به اين خاندان علاقمند نشوند.103 ــ امّا فدك از آنِ فاطمه است، همه مردم اين را مى دانند، سه سال است كه فدك در دست اوست. ــ من فكر همه چيز را كرده ام، فقط كافى است نماينده و كارگزار فاطمه را از فدك بيرون كنى. ابوبكر سخن عُمَر را قبول مى كند، عدّه اى را مأمور مى كند تا به فدك بروند و كارگزار فاطمه(س) را از آنجا بيرون كنند. 58 ـ اعتراض على(عليه السلام) به غصب فدك على(ع) به ابوبكر اين نامه را مى نويسد: "به خدا قسم، اگر اجازه داشتم با شما جنگ مى كردم و با شمشير خود همه شما را به سزاى كارهايتان مى رساندم...من همان كسى هستم كه در جنگ ها به استقبال مرگ مى رفتم، آيا يادتان هست چگونه به قلبِ دشمن، حمله مى كردم؟ امّا من امروز در مقابل همه سختى ها صبر مى كنم". 59 ـ ترس شديد ابوبكر ابوبكر دستور مى دهد تا مردم در مسجد جمع شوند، او مى خواهد براى مردم سخنرانى كند. ابوبكر چنين مى گويد: "اى مردم! من مى خواستم پولِ فدك را صرف تقويت سپاه اسلام بنمايم، امّا على با اين نظر مخالفت كرده و مرا تهديد كرده است، گويا او با اصل خلافت من مخالف است. من از همان روز اوّل، از درگير شدن با على مى ترسيدم و از جنگ با او گريزان بودم".104 60 ـ عُمَر، خليفه را دلدارى مى دهد عُمَر برمى خيزد و چنين مى گويد: "خليفه! چرا اين قدر ترسو و ضعيف هستى؟ من چقدر زحمت كشيدم تا اين خلافت را براى تو آماده كردم، امّا تو حاضر نيستى از آن بهره مند بشوى. من بودم كه نيروهاى شايسته و كاردان را گرد تو جمع كردم و دشمنانت را آرام كردم. اگر من با تو نبودم على، استخوان هاى تو را در هم شكسته بود... از تهديد على وحشت نكن". چه بسا كه سخنان ابوبكر و عمر، چيزى جز عوام فريبى نباشد، آنان قبلاً با هم هماهنگ كرده بودند و اين سخنان را گفتند تا مردم را فريب بدهند.105 61 ـ نقشه ترور على(عليه السلام) جلسه اى در خانه ابوبكر با حضور عده اى برگزار مى شود، در اين جلسه خالدبنوليد هم حضور دارد، آنها از خالد مى خواهند كه فردا صبح، هنگام نماز، على(ع) را به قتل برساند.106 اسماء بنت عُمَيس، همسر ابوبكر است، امّا اين زن با شوهرش از زمين تا آسمان تفاوت دارد، اين زن از شيعيان على(ع)است.107 اسماء كنيز خود را صدا مى زند و به او مى گويد: ــ همين الآن به خانه على(ع) برو، و سلام مرا به او برسان و اين آيه قرآن را بخوان و برگرد. ــ كدام آيه؟ ــ آيه 20 سوره قصص، آنجا كه خدا از زبان دوست حضرت موسى(ع)مى گويد: "اى موسى، مردم مى خواهند تو را بكشند پس هر چه زودتر از اين شهر خارج شو". كنيز به درِ خانه فاطمه(س) رسيده است، او در مى زند، على(ع)در را باز مى كند، كنيز آيه قرآن را مى خواند. على(ع) در جواب مى گويد: "سلام مرا به اسماء برسان و بگو خداوند نگهبان على است". كنيز خداحافظى مى كند و به خانه برمى گردد.108 ..... .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ 💖 🔰 🔰 °•.¸¸.•🌺 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده @charkhfalak500 آرشیوقران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی