eitaa logo
💰من ثروتمندم 💰
1.7هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
463 فایل
سلام eitaa.com/joinchat/2088960693C29f247e100 گروه‌دورهمی‌وشکرگزاری👆🏼 جهت رزرو تبلیغات کلیک کنید👇🏿 @e_trust_Be_win ایدی استاد جهت تهیه هر نوع کد شخصی کلیک کنید👆
مشاهده در ایتا
دانلود
. ⚪️🔹 ◎﷽◎ 🔹⚪️ ☀️🕊🕋 🕋🕊☀️ ⃣ چرا اين كتاب را در دست گرفته اى و با چه انگيزه اى اين كتاب را مطالعه مى كنى؟ هيچ مى دانى من مى خواهم تو را به سفرى دور و دراز ببرم؟ همسفر خوب من ! از تو مى خواهم تا همراه من به آينده بيايى ! آينده اى كه ديدنش آرزوى همه است. من تو را به روزگارى مى برم كه قرار است امام زمان در آن ظهور كند; آرى، سخن من در مورد روزگار ظهور است. من مى خواهم حوادث آن روزگار را برايت بگويم. آيا آماده هستى؟ حتماً بارها شنيده اى كه وعده خدا بسيار نزديك است. پس برخيز و همراه من به مكّه بيا... امروز، بيستم "ذى الحجّه" است . من و تو الآن در شهر مكّه، كنار كعبه هستيم . بيست روز ديگر تا ظهور باقى مانده است. امام زمان روز دهم "مُحرّم" كنار كعبه ظهور مى كند.1 نگاه كن! ببين كه كعبه چقدر زيبا، جلوه نمايى مى كند ! آيا موافقى با هم طوافى گرد كعبه بنماييم؟ به راستى چرا "مسجدالحرام" اين قدر خلوت است؟ ! شنيده بودم كه خانه خدا بسيار شلوغ است و هيچ وقت دور خانه خدا خلوت نمى شود. چرا امروز اينجا اين قدر خلوت است؟ آيا عشق و علاقه مردم به كعبه كم شده است؟ مكّه حرم امن خدا است; امّا امروز سپاهيان "سُفيانى" اين شهر را محاصره كرده اند و به همين علّت است كه شهر اين قدر خلوت است.2 همسفرم! آيا "سُفيانى" را مى شناسى؟ آيا مى خواهى كمى درباره او برايت سخن بگويم؟ "سفيانى" يكى از دشمنان امام زمان است و قيام او از علامت هاى ظهور معرّفى شده است.3 تقريباً پنج ماه قبل، او در سوريه دست به كودتاى نظامى زد و حكومت اين كشور را به دست گرفت، سپس به عراق حمله كرد و شهر كوفه را به تصرّف خود درآورد ودر اين شهر جنايات زيادى انجام داد و تعداد زيادى از شيعيان اين شهر را قتل عام كرد.4 سفيانى سپاهى را به مدينه فرستاد و توانست اين شهر را هم تصرّف كند. اكنون، سفيانى در انديشه تصرّف شهر مكّه است; زيرا شنيده است امام زمان در اين شهر ظهور مى كند. او دستور داده تا تعدادى از سربازانش به مكّه بروند و اين شهر را محاصره كنند. اكنون شهر مكّه در تصرّف سپاهيان سفيانى است. سؤالى ذهن مرا به خود مشغول كرده است: امام زمان و ياران او چگونه اين حلقه محاصره را خواهند شكست؟ سپاهيان سفيانى با دقّت همه راه هاى ورودى شهر را كنترل مى كنند. آماده شو ! ما بايد به بيرون شهر برويم، همان جايى كه قرار است جوانى ماه رو وارد شهر شود. آنجا را نگاه كن ! آيا آن جوان سى ساله را مى بينى كه به شكل و شمايل يك چوپان است؟ او در دست خود يك چوب دستى دارد و آرام آرام از ميان سپاه سفيانى عبور مى كند. خيلى عجيب است ! سپاه سفيانى كه نمى گذارند هيچ كس وارد شهر شود، چرا مانع ورود اين جوان نمى شوند؟ نمى دانم او را شناختى يا نه؟ ! اين جوان، همان مولاى من و توست كه به امر خدا به شكل يك چوپان، وارد شهر مى شود.5 او از راه دورى آمده است. او از "يَمَن" به "مدينه" رفته و مدّتى در شهر پيامبر منزل كرده است و با حمله سپاه سفيانى به مدينه، از آنجا خارج شده و اكنون به مكّه رسيده است.6 صورت نورانيش چون ماه شب چهارده مى درخشد.7 به گونه راستش نگاه كن ! آن خال زيبا را مى بينى كه چون ستاره اى مى درخشد؟8 اين جوان، فرزند پيامبر است و مى آيد تا دين جَدّش را زنده كند...9 امام زمان وارد شهر مى شود، ودر كنار كوه هاى اين شهر منزل مى كند. شهر مكّه، شهر خدا و كعبه، محور خداپرستى است و چون هدف امام، ريشه كن كردن كفر است، حركت خود را از مكّه شروع مى كند. هنوز تا زمان ظهور، فرصت باقى است. امام زودتر به مكّه آمده است تا براى انجام كارهاى مقدماتى رسيدگى كند. .... 📚 : دکتر مهدی خدامیان ✨🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤✨ آرشیوقران‌ومفاتیح‌الجنان..جدید👇 http://eitaa.com/joinchat/2579628042C1d6e2ab9ee ✍هر انچه بخواهید دارد👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/365035524Cae91b421db 🔴کپی با ذکر صلوات🔴
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸. ⚪️🔹 ◎﷽◎ 🔹⚪️ ☀️🕊🕋 🕋🕊☀️ ⃣1⃣ اكنون همه سربازان و ياران امام در مكّه جمع شده اند. آنها آمده اند تا جان خود را فداى امام كنند. امام لباس رزم بر تن كرده و آماده حركت به سوى مدينه شده است. آيا مى دانى كه لباس رزم امام، همان پيراهن يوسف(ع) است؟ به راستى چرا امام اين لباس را به تن كرده است؟ آيا مى دانى لباس امام، لباسى معمولى نيست، بلكه لباسى ضدّ آتش است.91 تعجّب نكن، بگذار تاريخ آن را برايت بگويم. پيراهن يوسف(ع) در اصل از ابراهيم(ع) بود. هنگامى كه نمرود مى خواست ابراهيم(ع) را به جرم خداپرستى در آتش اندازد، جبرئيل به زمين آمد تا بزرگ پرچمدار توحيد را يارى كند. او همراه خود لباسى از بهشت آورد. به خاطرِ همين لباس، ابراهيم(ع) در آتش نسوخت.92 پس از ابراهيم(ع)، اين لباس به فرزندان او به ارث رسيد تا اينكه لباس يوسف(ع) شد و باعث روشنى چشمان يعقوب! اين لباس نسل به نسل گشت تا پيامبر اسلام و بعد از او امامان معصوم(عليهم السلام)، يكى بعد از ديگرى به ارث بردند.93 و اكنون روشن شد كه چرا خداوند اين پيراهن را براى امام زمان نگه داشته است؟ همسفرم! مگر آتش نمرود بزرگترين آتش آن روزگار نبود؟ يك بيابان آتش كه شعله هاى آن به آسمان مى رسيد ! نمرود با امكاناتى كه در اختيار داشت آتشى به آن بزرگى ايجاد كرد و ابراهيم(ع) را در ميان آن آتش انداخت; امّا خدا، پيامبر خود را با آن پيراهن يارى كرد و امروز همان پيراهن در تن امام زمان است. امام آماده حركت شده است، من دقّت مى كنم تا ببينم امام با چه اسلحه اى مى خواهد به جنگ دشمنان برود. امام به جاى اسلحه، يك چوب دستى دارد! با خود مى گويم كه چرا فرمانده اين لشكر، اين چوب را با خود برداشته است؟ آخر ما مى خواهيم به جنگ توپ و تانك و موشك برويم. هر چه فكر مى كنم جوابى براى خود نمى يابم; براى همين از يكى از ياران امام سؤال مى كنم كه چرا امام به جاى اسلحه اين چوب دستى را با خود برداشته است؟ او برايم مى گويد: اين چوبى كه در دست امام قرار دارد، همان عصاى موسى(ع) است.94 با اين كه چوب اين عصا هزاران سال پيش، از درخت بريده شده است; امّا هنوز تر و تازه است، مثل اينكه همين الآن آن را، از درخت قطع كرده اى.95 در زمان موسى(ع)، بشر در سحر و جادو پيشرفت زيادى كرده بود و به اصطلاح، فن آورى بشر آن روز، سحر و جادو بود; امّا وقتى موسى(ع)عصاى خود را به زمين زد، ناگهان آن عصا به اژدهايى تبديل شد كه همه آن سحر و جادوها را در يك چشم به هم زدن بلعيد. امروز هم بشر هر چه پيشرفت كرده و هر فناورى جديدى داشته باشد بايد بداند كه امام زمان با همين عصا به مقابله با دشمنان خواهد رفت. اين عصا، يك عصاى شگفت انگيز است كه هر دستورى را كه امام به آن بدهد، انجام مى دهد.96 تازه حالا فهميده ام كه اين چوب، يك عصاى سخن گو هم هست و با امام سخن مى گويد!97 آرى، آنچه كه بشر به دست خود ساخته است توسط اين عصا بلعيده مى شود، تانك باشد يا هواپيما يا موشك، چه فرق مى كند، كافى است امام به عصا امر كند. قرآن در مورد عصاى موسى(ع) سخن گفته است. آن عصا يك بيابان سحر و جادو را بلعيد، اين نكته را قبول مى كنى چون قرآن اين را مى گويد. پس دور از ذهن نخواهد بود كه اين عصا بتواند هواپيما و موشك را هم ببلعد.98 هنر بشر آن روز سحر و جادو بود، هنر بشر امروز هر چه مى خواهد باشد. اين عصا به اذن خدا مى تواند مقابل آن بايستد. آيا مى دانى وقتى امام، اين عصا را بر زمين بزند، آن عصا تبديل به چه چيزى مى شود؟ من نمى دانم از چه لفظى استفاده كنم؟ آيا مى توانم بگويم تبديل به اژدهايى بزرگ مى شود؟ مى ترسم بگويى كه اين نويسنده چه حرف هاى عجيب و غريبى مى زند. واقعاً نمى دانم چه بگويم؟ هيچ چيز بهتر از اين نيست كه سخن امام باقر(ع) را برايت بگويم. تو كه ديگر سخن آن حضرت را قبول دارى كه فرمود: "چون قائم ما، عصاى خود را به زمين بزند، آن عصا، شكاف بر مى دارد، شكافى به اندازه فاصله زمين تا آسمان ! و آن عصا هر چه را كه مقابلش باشد، مى بلعد".99 .... 📚 : دکتر مهدی خدامیان ✨🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤✨ 📚 این کانال به دنبال طلایی کردن زندگی شما براساس قرآن و عترت، می باشد آرشیوقران‌ومفاتیح‌الجنان..جدید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2579628042C1d6e2ab9ee ✍هر انچه بخواهید دارد👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/365035524Cae91b421db 🔴کپی با ذکر صلوات🔴
ا💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 ا🍃🌺🍂 ا🌿🍂 ا🌸. ⚪️🔹 ◎﷽◎ 🔹⚪️ 🌴🌹 🌹🌴 ️⃣ هفته اشك و فتنه، 22 صفر تا 28 صفر سال 11 هجرى قمرى 1 ـ شدت يافتن بيمارى پيامبر (صلى الله عليه وآله): روز 22 ماه صفر، سه شنبه صداى اذان مغرب به گوش مى رسد و مردم در مسجد منتظر آمدن پيامبر هستند تا نماز را با آن حضرت بخوانند. امّا هر چه صبر مى كنند از پيامبر خبرى نمى شود، گويا حال پيامبر بدتر شده است. على(ع) به مسجد مى آيد و در محراب مى ايستد و مردم پشت سر او نماز مى خوانند.1 2 ـ نقشه و نقش عايشه: روز 22 ماه صفر، سه شنبه ابوبكر و عُمَر در اردوگاه اُسامه هستند، وقتى كه ابوبكر مى خواست از مدينه برود نزد دختر خود، عايشه رفت و به او گفت: "من به دستور پيامبر به جهاد مى روم، اگر يك وقت ديدى كه بيمارى پيامبر بدتر از اين شد به من خبر بده تا من بيايم و يك بار ديگر پيامبر را ببينم". اكنون، عايشه پيكى را به سوى اردوگاه اُسامه مى فرستد تا به پدرش خبر دهد كه هر چه زودتر به مدينه بازگردد چرا كه بيمارى پيامبر سخت شده است. هوا تاريك است و اسب سوارى از مدينه به سوى اردوگاه اُسامه به پيش مى رود. وقتى او به اردوگاه مى رسد سراغ خيمه ابوبكر را مى گيرد. (عمر هم كنار ابوبكر است)، او به ابوبكر مى گويد: "من از مدينه مى آيم، عايشه مرا فرستاده تا به تو هم خبر دهم كه ديگر اميدى به شفاى پيامبر نيست و او براى نماز مغرب به مسجد نيامده است، هر چه زودتر خود را به مدينه برسان!". عُمَر تا اين سخن را مى شنود از جا برخاسته و رو به ابوبكر مى كند و مى گويد: "برخيز، ما بايد هر چه سريعتر خود را به مدينه برسانيم". عُمَر و ابوبكر در اين نيمه شب به سوى مدينه حركت مى كنند.2 3 ـ ديدار از قبرستان بقيع: روز 22 ماه صفر، سه شنبه پيامبر از خواب بيدار مى شوند، او دستور مى دهد تا چند نفر از يارانش نزد او بيايند، على(ع) و چند نفر ديگر حاضر مى شوند، پيامبر به آنان مى گويد: "خدا از من خواسته است كه به ديدار اهل بقيع بروم".3 پيامبر دست در دست على(ع) گذاشته و آرام آرام به سوى بقيع مى رود، وقتى او به بقيع مى رسد چنين مى گويد: "آگاه باشيد فتنه ها همچون شب هاى تاريك به سوى شما مى آيند".4 4 ـ تخلّف از لشكر اسامه: روز 23 ماه صفر، چهارشنبه اين صداى اذان بلال است كه در شهر مدينه طنين انداخته است، مردم، كم كم به سوى مسجد مى شتابند تا نماز صبح را پشت سر پيامبر بخوانند. آمدن پيامبر به طول مى كشد، به راستى آيا پيامبر براى خواندن نماز خواهد آمد؟ امّا گويا تب پيامبر بسيار شديد شده است، او نمى تواند به مسجد بيايد.5 ناگهان ابوبكر وارد مسجد مى شود، او مى خواهد به سوى محراب برود و امامِ جماعت بشود، همه تعجّب مى كنند كه او در اينجا چه مى كند؟ خبر به گوش پيامبر مى رسد، او مى گويد: "مرا بلند كنيد و به مسجد ببريد". پيامبر دستمالى را بر سر خود مى بندد و با كمك على(ع) و فضل بن عبّاس به سوى مسجد مى رود، پيامبر از ابوبكر مى خواهد از محراب بيرون بيايد. پيامبر نمى تواند روى پاى خود بايستد، براى همين مى نشيند و نماز را به صورت نشسته مى خواند.6 بعد از نماز، پيامبر رو به ابوبكر مى كند و مى فرمايد: "مگر من به شما نگفته بودم كه به سپاه اُسامه بپيونديد؟ چرا از دستور من سرپيچى كرديد و به مدينه بازگشتيد؟". ابوبكر در جواب مى گويد: "من به اردوگاه اُسامه رفته بودم امّا چون شنيدم حال شما بدتر شده است با خود گفتم بيايم و يك بار ديگر شما را ببينم". پيامبر رو به آنها مى كند و مى فرمايد: "هر چه سريعتر به سپاه اُسامه ملحق شويد و به سوى روم حركت كنيد، بار خدايا! هر كس كه از سپاه اُسامه تخلّف كند، لعنت كن".7 5 ـ ماجراى قلم و دوات: روز 24 ماه صفر، پنج شنبه حدود سى نفر از مسلمانان در خانه پيامبر جمع شده اند.8 آنها براى عيادت پيامبر آمده اند، خيلى از آنها اشك حسرت مى ريزند و از اين كه قدر اين پيامبر مهربانى ها را ندانستند، غصّه مى خورند. پيامبر رو به ياران خود مى كند و مى فرمايد: "براى من قلم و دوات بياوريد تا براى شما مطلبى بنويسم كه هرگز گمراه نشويد". يك نفر بلند مى شود تا قلم و كاغذى بياورد كه ناگهان صدايى همه را حيران مى كند: "بنشين! اين مرد هذيان مى گويد، قرآن ما را بس است". سخن او ادامه پيدا مى كند: "بيمارى بر اين مرد غلبه كرده است، مگر شما قرآن نداريد؟ ديگر براى چه مى خواهيد پيامبر برايتان چيزى بنويسد؟". او عُمَر است كه چنين سخن مى گويد.9 ..... .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ 💖 🔰 🔰 °•.¸¸.•🌺 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده @charkhfalak500 آرشیوقران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی
(11) ا💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 ا🍃🌺🍂 ا🌿🍂 ا🌸. ⚪️🔹 ◎﷽◎ 🔹⚪️ 🌴🌹 🌹🌴 ️⃣1️⃣ 62 ـ نماز صبح و پشيمانى ابوبكر مردم آماده مى شوند تا نماز خود را با ابوبكر بخوانند، على(عليه السلام) در گوشه اى از مسجد، نمازِ خودش را مى خواند، خالد در مكان مناسبى قرار مى گيرد. نماز برپا مى شود، طرفداران ابوبكر به او اقتدا مى كنند، آخرِ نماز است، ابوبكر تشهد مى خواند. الآن وقت آن است كه ابوبكر سلام نماز را بخواند. امّا چرا او سكوت كرده است؟ گويا او نمى داند چه كند. سلام نماز را بدهد يا نه؟ اگر سلام بدهد خالد شمشير خواهد كشيد. ابوبكر قبل از سلام مى گويد: يا خالد! لاتَفْعَلَنَّ ما أَمَرْتُكَ: اى خالد! آنچه گفتم انجام نده! و سپس سلام مى دهد. اكنون على(ع) از جاى خود برمى خيزد، و رو به خالد مى كند: ــ اى خالد، خليفه به تو چه دستورى داده بود؟ ــ به من گفته بود كه گردن تو را بزنم. در اين هنگام، على(ع) دست مى برد و با يك حركت، خالد را بر زمين مى اندازد و گلوى او را مى گيرد. خالد فرياد مى زند و مردم را به كمك مى طلبد، عباس عموى پيامبر جلو مى آيد و از على(ع) مى خواهد خالد را رها كند.109 63 _خطبه فاطمه ( علیهاالسلام) وقتی فاطمه (س) متوجه می شود که خلیفه برای کشتن علی (ع) نقشه ريخته است بسيار ناراحت مى شود. آنها حقّ على(ع) را گرفتند، فدك را غصب كردند، اكنون مى خواهند على(ع)را هم از فاطمه(س) بگيرند. ديگر نمى توان سكوت كرد، وقت فرياد است. فاطمه(س) مى داند كه امروز تمام حقّ در قامت على(ع) جلوه كرده است و او براى يارى على(ع)به مسجد مى آيد. فاطمه(س) در گوشه اى از مسجد مى نشيند، در همان جا پرده اى مى زنند. سكوت بر فضاى مسجد، سايه افكنده است.110 64 ـ سخنان آتشين فاطمه(عليها السلام) فاطمه(س) سخن خود را آغاز مى كند: "من خداى بزرگ را براى همه آن نعمت هايى كه به ما داده است شكر مى كنم، من گواهى مى دهم كه پدرم، محمّد فرستاده اوست...". او سخن خويش را اين گونه ادامه مى دهد: "شما سخن پيامبر خود را در مورد على رها كرديد و به دنبال هوس هاى خود رفتيد، شما به خاندان پيامبر خود خيانت كرديد". سپس رو به انصار (مردم مدينه) مى كند و مى گويد: "اى كسانى كه دين پدرم را يارى كرديد! چرا به دادخواهى من جواب نمى دهيد؟...".111 65 ـ پاسخ ابوبكر ابوبكر با صداى بلند به فاطمه(س)مى گويد: "...من خدا را شاهد مى گيرم كه از پيامبر شنيدم كه فرمود: "ما پيامبران، هيچ ثروتى از خود به ارث نمى گذاريم، ما فقط، علم و حكمت به ارث مى گذاريم،و هر چه از ما باقى بماند براى همه مردم است".112 66 ـ پاسخ فاطمه(عليها السلام) به ابوبكر صداى فاطمه(س) در فضاى مسجد مى پيچد: "اى ابوبكر! قرآن مى گويد كه سليمان از داوود ارث برد، مگر داوود پيامبر نبود، پس چگونه شد كه سليمان از او ارث برد؟...".113 67 ـ نجواى فاطمه(عليها السلام) با قبر پدر اكنون، فاطمه(س) رو به قبر پيامبر مى كند و چنين مى گويد: "تا زمانى كه تو زنده بودى همه مردم به من احترام مى گذاشتند و من پيش همه عزيز بودم، ولى اكنون كه تو از ميان ما رفته اى، در حقّ من ستم مى كنند و من هر لحظه در فراق تو اشك مى ريزم".114 مسجد سراسر اشك و گريه مى شود، سر و صداها بلند مى شود، هياهويى بر پا مى گردد.115 68 ـ نگرانى ابوبكر از عذاب يك روز از خطبه فاطمه(س) مى گذرد، خليفه براى فريب افكار عمومى، به تكاپو مى افتد. او به عُمَر چنين مى گويد: ــ ديدى كه فاطمه چگونه مرا از عذاب فرداى قيامت ترساند. ــ تو نماز بخوان، دين خدا را به پا دار، به مردم احسان و نيكى كن، ديگر نگران نباش، مگر قرآن نخوانده اى؟ ــ چطور؟ ــ قرآن در سوره هود در آيه 114 مى گويد: "كارهاى خوب، گناهان را پاك مى كند"، تو فاطمه را ناراحت كرده اى امّا اين يك گناه است وقتى تو كارهاى خوب زيادى انجام دهى مى توانى آن گناه را از بين ببرى. ــ اى عُمَر، تو چقدر غصّه و غم هاى مرا بر طرف ساختى، خدا تو را براى من نگه دارد.116 البته مشخص است كه ناراحتى ابوبكر، سياست او بود، اگر او واقعاً پيشمان بود بايد حكومت را به على(ع) تحويل مى داد. 69 ـ توهين ابوبكر به خاندان عصمت! مسجد پر از جمعيّت شده است، ابوبكر بالاى منبر مى رود و چنين مى گويد: "او روباهى است كه شاهدش دم اوست. او همانند امّ طِحال است، همان زنى كه دوست داشت نزديكان او دامن آلوده باشند. ببينيد او چگونه فتنه انگيزى مى كند. نگاه كنيد او چگونه دیگران را به یاری خود دعوت می کند". 117 ..... .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ 💖 🔰 🔰 °•.¸¸.•🌺 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده @charkhfalak500 آرشیوقران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸. ⚪️🔹 ◎﷽◎ 🔹⚪️ ✅ بحث علمى پيرامون ، حقوق و شخصيّت و موقعيّت اجتماعى او از نظر اسلام و ديگر ملل و مذاهب 💠 از آنجايى كه قانونگذار قوانين اسلام، «خداى تعالى» است، همه مى دانيم كه اساس قوانينش (مانند قوانين بشرى) بر پايه تجربه نيست، كه قانونى را وضع كند و بعد از مدتى به نواقص آن پى برده و ناگزير لغوش كند؛ بلكه اساس آن، مصالح و مفاسد بشر است، چون خدا به آن مصالح و مفاسد آگاه است. ليكن به حكم «تُعرَفُ الأشياءُ بِأضدادِها = یعنی هر چیزی را خواستی ببینی چقدر ارزش دارد، با مخالفش آنرا بشناس» ما براى درك ارزش قوانين الهى چه بسا نيازمند باشيم به اينكه در احكام و قوانين و رسوم دائر در ميان امّتهاى گذشته و حاضر، تأمّل و دقّت كنيم. 💠 و از سوى ديگر پيرامون سعادت انسانى بحث كنيم، و به دست آوريم كه به راستى سعادت واقعى بشر در چيست، و آن گاه نتيجه اين دو بررسى را با يكديگر تطبيق كنيم تا ارزش قوانين اسلام و مذاهب و مسلك هاى اقوام و ملّتهاى ديگر را به دست آوريم، و آن را در بين ارواح آن قوانين متمايز ببينيم. و اصلاً مراجعه به تواريخ ملل و سير در آنها و بررسى خصوصیات و مذاهب مللِ عصر حاضر براى همين است كه به قدر و منزلت اسلام پى ببريم، نه اينكه احتمال مى دهيم در اقوال گذشته و معاصر، قانون بهتر و كاملترى هست و مى خواهيم به جستجوى آن برخيزيم. و به همين منظور، مسأله را از چند نقطه نظر مورد بحث قرار مى دهيم : 1- اينكه زن در اسلام چه هويّتى دارد؟ و هويّت زن را با هويّت مرد مقايسه كنيم. 2- زن در نظر اسلام چه ارزش و موقعيّتى در اجتماع دارد، تا معلوم كنيم تأثير زن در زندگى بشريّت تا چه حدّ است؟ 3- اينكه: در اسلام چه حقوق و احكامى براى زن تشريع شده است؟ 4- تشريع آن احكام و قوانين بر چه پايه اى بوده است؟ 💠 و همانطور كه گفتيم براى روشن تر شدن بحث، ناچاریم آنچه را كه تاريخ از زندگى در قبل از اسلام ضبط كرده پيش بكشيم و در آن نظرى بكنيم، ببينيم اقوام قبل از اسلام و اقوام غير مسلمانِ بعد از اسلام تا عصر حاضر (چه اقوام متمدّن و چه عقب افتاده) با زن چه معامله اى مى كردند؟ و معلوم است كه بررسى تاريخى اين مسأله بطور كامل از گنجايش اين كتاب (المیزان) بيرون است، پس ناگزير گوشه اى از تاريخ را از نظر مى گذرانيم و مى گذريم. ادامه دارد... 📚 جلد 2، ص 393 ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ @zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی ) @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ )صلواتی ) @charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی ) @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران )صلواتی ) 🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴 🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞 ✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید ❣ با مدیریت
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸. ⚪️🔹 ◎﷽◎ 🔹⚪️ ❇️ برده گيرى و اسباب آن ❇️ 💠 تا آنجا كه تاريخ بشريّت نشان مى دهد : از زمانهاى قديم تا حدود هفتاد سال قبل ( =یعنی حدود سال 1260هجری شمسی از زمان ما) مسأله بَرده گيرى و خريد و فروش افرادى از جنس بشر به نام «غلام» و «كنيز»، مسأله اى دائر و معروف در بين بوده و شايد امروزه هم در بين بعضى از قبائل دور افتاده و عقب مانده آفريقا و آسيا معمول باشد. و اين مسأله همانطور كه گفتيم آن قدر سابقه دار و قديمى است كه نمى توان ابتدايى تاريخى براى آن پيدا كرد، ولى تاريخ اين معنا را نشان مى دهد كه مسأله بَردگى داراى نظام مخصوصى در ميان ملّتها بوده و مقرّرات مخصوصى داشته است. 💠 و معناى اصلى آن اين بوده كه در تحت شرائط مخصوصى آزاديش سلب شده و بصورت کالایی كه قابل مِلكيّت است (مانند ساير اجناس و کالاهایی كه به مالكيّت درمى آيد از قبيل حيوانات و نباتات و جمادات) در آيد. و معلوم است كه اگر انسانى مملوك شد ديگر اختيارى از خود ندارد، چون أعمال و آثار او نيز به غیر درآمده و آن غير، هر طورى كه بخواهد مى تواند در اعمال و آثار او تصرّف كند. 💠 اين آن سنّتى بوده كه گفتيم ملّتها در بَردگان اجرا می كرده اند. چيزى كه هست بايد گفت مسأله بَرده گيرى متّكى به اراده «على الاطلاق و جزاف و بدون هيچ قيد و شرطى» هم نبوده، و خلاصه اينطور هم نبوده كه هر كس هر كه را كه دوست مى داشته بَرده خود می كرده و يا هر كه را كه دلش مى خواسته مى فروخته و يا مى بخشيده (گر چه در بين قوانينى كه در نظام بردگى اجرا مى شده امور جزاف زيادى به حسب اختلاف آراء و عقايد اقوام و سنن آنها ديده مى شود) بلكه و بَرده گیری مبتنى بر نوعى غلبه و تسلّط بوده است، مانند غلبه در كه مجوّز اين مى شده كه فرد غالب و فاتح نسبت به فرد مغلوب هر كارى كه مى خواهد بكند؛ بكُشد، اسير كند، از او پولى گرفته و رهايش سازد. 💠 و مانند غلبه به ،كه رئيس در حوزه رياستش هر چه مى خواسته می كرده، و همچنين مانند غلبه و قهرى كه نسبت به فرزند داشته، و پدر را از نظر اينكه فرزند را توليد كرده ولىّ امر او دانسته و به وى حقّ مى داده كه نسبت به طفلِ ضعيف خود هر كارى كه دلش بخواهد بكند حتى او را بفروشد و يا به ديگران ببخشد و يا با فرزندان ديگران مبادله كند و يا به طور موقّت عاريه اش دهد و يا بلاى ديگرى بر سرش آورد. ادامه دارد... 📚 جلد 6 ص 491 ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ @zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی ) @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ )صلواتی ) @charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی ) @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران )صلواتی ) 🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴 🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞 ✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید ❣ با مدیریت
1 ا💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 ا🍃🌺🍂 ا🌿🍂 ا🌸. ⚪️🔹 ◎﷽◎ 🔹⚪️ ♣️⛈♣️ 1 ✅ بسیار مهم و کاربردی حتما این مجموعه را بخونید و عمل کنید👇 🔸بسم الله الرحمن الرحیم ان شاء الله قصد داریم بحث بسیار مهم رو مطرح کنم که بخش مهم بحث از زبان قران و ائمه اطهار (ع) و بخشی مهم دیگر از بیانات استاد پناهیان است. کنترل ذهن به انسان خیلی میتونه کمک کنه که در زمینه‌های مختلف بسیار خوب و بازدهی بالا عمل کنه از کارهای عبادی مثل نماز و دعا و قرآن گرفته تا مسائل موفقيت ، شغلی ، سلامتی ، اعتماد به نفس ، عزت نفس ، خانوادگی ، وووووووو ... 🔸قدرت بالا در کنترل ذهن باعث قدرت روحی بالا ، اراده قوی ، موفقیت و لذت بردن بیشتر از زندگی میشه. 🔸همان‌طور که برای تقویت عضلات بدن، باید ورزش و تمرین کنیم، برای رسیدن به قدرت روحی هم باید «ورزش ذهنی» انجام دهیم؛ تمرین ذهنی، راه رسیدن به قدرت روحی است. 🔸ورزش ذهنی در واقع همان تمرین «کنترل ذهن» است، یعنی تمرین کنم که «ذهن من هرجایی نرود؛ آن‌جایی برود که من به او دستور می‌دهم!» 🔸قدرت کنترل ذهن یعنی «بتوانی به آن موضوعی که می‌خواهی عمیقاً بیاندیشی و کسی توجّه تو را به چیزی که نمی‌خواهی جلب نکند و هروقت اراده کردی، بتوانی توجّه خودت را از آن منصرف کنی. 🔺ادامه دارد.... 👈 👇🏼 💸من ثروتمند هستم💸 💰@charkhfalak110💰 ╰━⊰⊱━╯╰━━⊰⊱━╯ 🌞 کپی با صلوات 🌞 ❣ با مدیریت
☑️راز اعداد 369 و نحوۀ استفاده از 3 6 9 در زندگی ☯معمولاً در مراحل اولیۀ کار با قانون جذب احساس ناامیدی می‌کنید. شاید صرف‌نظر از کاری که انجام می‌دهید، ظاهر نشوید، یا در هر مرحله احساس می‌کنید که لبریز از امور منفی شده‌اید. ❌مهم نیست که چه نوع مانعی بین شما و تجلی وجود دارد، یک رویکرد در کل فرایند وجود دارد که سابقه اثبات شده‌ای دارد که عبارتست از: روش 3 6 9. 👨🏻‍⚕براساس روش‌شناسی اعداد مقدس، این استراتژی تجلی راه جدیدی را برای تبدیل بزرگترین رویاهای شما به واقعیت روزانه ارائه می‌دهد.این راهنمای مقدماتی روش تجلی 369 تمام حقایق اساسی را که باید برای شروع بدانید، به شما ارائه می‌دهد. ✨👌پس از توضیح اثربخشی و تاریخچه روش، به چهار مرحله آسان و موثر که می‌توانید برای شروع استفاده از این روش در زندگی روزمره خود بردارید، می‌پردازیم. 💠در نهایت، نگاهی به رویکردهای بیشتری خواهیم انداخت که می‌توانند پتانسیل تجلی شما را بیش از حد افزایش دهند. 💥 👇🏼 💸من ثروتمند هستم💸 💰@charkhfalak110💰 ╰━⊰⊱━╯╰━━⊰⊱━╯ سهم شما از مطالب رایگان..! کــــــــــــانــــال 💸 💸 نشر آگاهی است، فوروارد از کانال ، کارمای مثبت شماست،
☑️ روشنیدگی یا مرگ کامل ایگو، تجربه ی نابی است که در آن «خود» محو میگردد و هر چه باقی میماند، پیوند و یکی بودن با کل است. این حالت نام های زیادی دارد: وحدت، موکشا، بوداهود، اشراق و غیره. چنین حالتی میتواند خود بخود و یا با سالها مطالعه و شاگردی در زمینه معنویت رخ دهد. اما در هر دو صورت، بیداری کلی هدیه ای بسیار زیباست که با حسهای این دنیای فیزیکی نمی‌توان آن را توصیف کرد. هنگام روشنیدگی، تجربه همزمان همه چیز و هیچ چیز بودن رخ میدهد. ایگو یا نفس در نهایت دیده و فهمیده میشود و غلبه بر آن صورت میگیرد. و تمام آنچه باقی میماند آگاهی خالص، عشق و حقیقت است. با نشر آگاهی انرژی و کارمای خوب به زندگی خود شما نیز جذب خواهد شد!❤️   🪅💥 ادامه دارد.... 👇🏼 💸من ثروتمند هستم💸 💰@charkhfalak110💰 ╰━⊰⊱━╯╰━━⊰⊱━╯ سهم شما از مطالب رایگان..! کــــــــــــانــــال 💸 💸 نشر آگاهی است، فوروارد از کانال ، کارمای مثبت شماست،
💰باورهای محدود کننده درباره پول 💶💶💶💶💶💶 1- پول ریشه همه شرهاست (جمله اصلی این بوده که دوست داشتن پول ریشه همه شرهاست ) 2- اگر موفق بشم مردم ازم متنفر میشن 3-اگه یک میلیون دلار در بیارم ممکنه از دستش بدم و اون وقت برای همیشه احساس حماقت میکنم و از خودم بدم میاد 4- پول به اندازه کافی برای همه وجود نداره 5-اگه کمی بیشتر از نیازم داشته باشم یکی دیگه باید بی پول بمونه ادامه دارد ....... 👇🏼 💸من ثروتمند هستم💸 💰@charkhfalak110💰 ╰━⊰⊱━╯╰━━⊰⊱━╯ سهم شما از مطالب صلواتی..! کــــــــــــانــــال . اگه کانال رو دوست دارید. و براتون زحمتی نداره. کـنید. مـمــــــــنـون.