⛔ هوس/online ⛔
•●❥ ❥●• #قسمت_نهم نشستم روی کاناپه و زار زار گریه کردم. همش به این فکر میکردم که چی شد به اینجا
•●❥ ❥●•
#قسمت_دهم
با اینکه همه چتا رو پاک کرده بودم و دیگه خبری از صفحه های مجازی توی گوشیم نبود،اما باز میترسیدم و تو دلم خدا خدا میکردم کیوان چیزی از ارتباط غلطم نفهمیده باشه...
ادامه داد..
_دوسش داری؟
+متعجب زده از سوالش،گفتم چی؟!
_چی نه کی!
+خب کی؟واضح حرف بزن..
_واضح نیست سوالم؟
+نه!
_افشین خانت!!!
انگار آب یخ ریخته باشن روی سرم!
لال شده بودم،نمیتونستم چیزی بگم
کیوان از کجا فهمیده بود!!
من که همیشه چت ها رو پاک میکردم..
خودم رو زدم به اون راه..
با صدای لرزون گفتم افشین خان دیگه کیه!؟
_از من میپرسی!!!؟؟
هه هه...
کیوان قهقه ای سر داد و گفت:
_میشه دیگه برام نقش بازی نکنی
من همه چی رو میدونم!!
+چی رو میدونی؟!
چرا درست حرف نمیزنی منم بفهمم؟!
_خودتو به خریت نزن فرشته ..
دو هفته ست فهمیدم چه بلایی سر من و زندگیم آوردی
همون روزی که افشین خانت بهت گفته بود دوستت داره!!!
همون روز دستت برام رو شد!
چرا سکوت کردی؟؟؟
میگفتی دوسش داری دیگه..
میگفتی اشغال...!😡
فک کردی میتونی راحت خیانت کنی و منو بپیجونی!؟
کار خدا بود که دقیقا همون روزی که اون مرتیکه کثافت به زن من..!!
به ناموس من ابراز علاقه میکرد و میخواست دل ببره و دلبری کنه..
یادت بره گند کاریاتو پاک کنی و منم نصف شب وسوسه بشم و گوشیتو چک کنم..
دنیا روی سرم خراب شده بود..
اشک از چشمام جاری شد و روی گونه هام غلتید،نمیدونستم چی باید بگم!
لعنت به من..
کاش همه چیز رو زودتر از اینا تموم کرده بودم
قبل از اولین گفتن دوست دارم افشین..
قبل از اینکه لو برم..
قبل از اینکه بدبخت بشم..
کاش...
ادامه دارد...
#فاطمه_قاف
#دایرکتی_ها
#کپی_تنها_با_نام_نویسنده_جایز_است
📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛
✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛
پلی میسازیم ب نام #تجربه؛برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته 💚👇👇
eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
هدایت شده از ⛔ هوس/online ⛔
دوستان #یه_نکته🔴
داستان #دایرکتی_ها رو حتمااا دنبال کنید.
چون قراره آخرش ازشما یه نتیجه گیری بخواییم ! ...
و صرفا جهت ایجاد انگیزه 😄 اینم بگیم که کسی که بهترین نتیجه گیری رو از داستان دایرکتی ها برای ما بفرسته میتونه تا سقف ۳۰۰/۰۰۰ ریال از فروشگاه کانال دختران چادری #رایگان خرید کنه😍😊👇
eitaa.com/joinchat/3057516544C4d0b1d8abb
✉️ #ارسالی_شما 👇👇
سلام علیکم
تو خاطراتی که برخی خانمها از تجربه تلخ ارتباط با نامحرم تو فضای مجازی بیان کردند که بعد به ناکجاها رسید...
دو نکته نظرم رو جلب کرد و برام عجیب بود!!!
اول اینکه تو همه این موارد خانمها از همسرانشون از همه لحاظ تقریبا راضی بودن و فقط یه نقطه ضعف وجود داشت واونم بخاطر حجم کار زیاد، کمتر فرصت ابراز محبت و... رو داشتن!
ولی هیچکدوم نه معتاد بودن نه مشکل اخلاقی داشتن و اهل خیانت بودن نه افراد عصبی و دست بزن و بد دهن و... هم نبودن یا افراد بیکار و فقیر و ندار نبودن که مشکلات و سختی های زندگی اونها رو به این سمت کشونده باشه!!!
ینی میخوام بگم انگار یجوری خوشی میزنه زیر دل این خانمها که صرف کم توجهی به این سمت میرن و این خیلی جای تعجب و تامل داره!!!
و به زعم من این یک ناشکری هست که انسان بخاطر یک ضعف ارتباطی که اغلب ناشی از حجم کار یا روحیه درونگرایی همسرش باشه به خودش اجازه بده حالا خواسته یا ناخواسته سمت ارتباط با نامحرم و خیانت به همسرش بره!
در حالیکه باید از راه صحیح به سراغ حل مشکل رفت نه از بیراهه
یه نکته جالب دیگه برام اینه که ما به نقش خودمون در کمرنگ شدن ارتباط همسرمون بی توجهیم !!!!
اون مطلبی که یکی از خانمها نقل کردند خانمی با یه خط دیگه با همسرخودش ارتباط گرفته و شیرین زبونی کرده و همسرش هر لحظه مشتاق دیدنش هست و..!!
واقعا این مساله جای تامل داره که ما چقدر دلبری بلدیم و چقد برای همسرمون خرجش می کنیم؟!
من به دوستانم میگم ما در ارتباط با همسرمون بیایم فک کنیم زن دومیم !! زن دوم برای اینکه جا پا باز کنه و جای پاش رو حفظ کنه همیشه به همسرش محبت میکنه و زبون میریزه و استقبال و بدرقه و قربون صدقه و...
ولی ما متاسفانه یادمون میره نقش زن بودن رو در استحکام رابطمون واینکه زنیت یک هنره واگر خوب یاد بگیریم و بدون توقع و از صمیم قلبمون محبت کنیم حتمن قلب همسرمون رو تسخیر خواهیم کرد و زبونش رو برای ابراز عشق و محبت باز خواهیم کرد
پس بجای مقصر دونستن همسرمون و حق به جانب بودن خودمون؛ بیایم یه جور دیگه به قضیه بنگریم و رفتارمون رو اصلاح
کنیم
ممنونم از کانال خوبتون واقعا جای خالی همچین کانالی در فضای مجازی محسوس بود🌹
موفق باشید
📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛
✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛
پلی میسازیم ب نام #تجربه؛برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته 💚👇👇
eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
✉️ #ارسالی_شما👇👇
سلام وخداقوت
اول از همه ازگروه خوبتون ممنونم انشالله به خیر دنیا وآخرت برسید
بزرگی میگفت دو فرد نامحرم مثل دوقطب آهنربا میمونن که همدیگرو جذب میکنن وباید بینشون حریمهایی باشه وگرنه خواه ناخواه به حسب طبیعتشون جذب هم میشن
بنده زندگیم برای کسایی که از بی مهری همسرانشون رنج میبرن شاید تجربه مفیدی باشه
من که ساکن قم بودم در یک تصادفی همسرم را از دست دادم و بعدازمدتی با فرد دیگه ای ازدواج کردیم ولی متاسفانه بعداز مدت کوتاهی بی مهری ها وبی توجه ها همسر دومم شروع شد،🙁
دلِ شکسته ام خیلی رنجورتر شد ،هرچی هم که صحبت میکردم وتلاش میکردم فایده نداشت وبالاخره به این نتیجه رسیدم که اصلا ایشون به من علاقه ای نداره ،
البته در این مدت ما بچه دار هم شده بودیم ،اونقدر همسرم با بی مهری وبی توجهی با من برخوردمیکرد که تمام دوران بارداری رو با گریه میگذروندم وحتی بعدازتولدبچه هم فرق چندانی نکرد،😞
یادم نمیره روزایی که با گریه به بچم شیرمیدادم ،حتی خیلی وقتا پیش اومد که به جدایی فکرکردم ،تو این مدت تو شبکه های مجازی هم فعالیت داشتم ولی اگه تو گروهی عضو میشدم که مختلط بود از همون اول لفت میدادم با اینکه همسرم تو ابن گروها عضو بود ولی من ازآسیب این گروها میترسیدم واصلا به سمتش نرفتم
همیشه با خدای خودم خلوت میکردم واز خودش کمک میگرفتم
این رو هم بگم که اطرافیان همسرم دراین مساله ای که ببن ما بودمقصر بودندچون راهنمایی درستی نمیکردن وبا بعصی حرفا مساله رو تشدیدمیکردن
یه روز یک اتفاق زندگیم را زیروروکرد ،همراه فامیل همسرم رفته بودیم پارک،اونجا در حضورخواهروبرادرش با من خیلی بد برخورد کرد و باهام درگیر شد خلیی اذیت شدم ودیگه صبرم لبریز شد ،بعداز اینکه اومدیم خونه رفتم تو اتاق تا نیمه های شب فقط گریه کردم و تواین مدت حتی یک لحظه هم به روی خودش نیاوورد،از اتاق بیرون اومدم وبهش گفتم تو منو نمیخواستی چرابدبختم کردی واون فقط سکوت کرد بهش گفتم دیگه تموم شد ومن فردا تمومش میکنم
صبح فردا به قصدرفتن به دادگاه از خونه اومدم بیرون ولی حالم خیلی خیلی خراب بود داغون داغون ،تو تاکسی هم نمیتونستم جلو اشکامو بگیرم همه چیز رو تمام شده میدیدم این دومین شکستم بود،
ولی به جای دادگاه خودم رو تو حرم حضرت معصومه س دیدم از ته دلم ازخانم کمک خواستم به دلم افتاد که برم مشاوره حرم،اونجا بعد از پیگیری واصراربه وقت فوری آخرین روزنه امیدم روامتحان کردم،هماهنگی ها انجام شد و ما بالاخره با یک مشاورمومن وتحصیل کرده دیدارکردیم
من مختصری صحبت کردم وشایدیک ساعتی بعدازمن ایشون با همسرم صحبت کردن ،نمیدانم بینشون چی گذشت ولی هرچی بودهمونجا تموم شد😊
بعداز اینکه از اتاق مشاوربیرون اومددستم رو محکم گرفت واز پله ها پایین اومدیم و...
الان بعد از گذشت یکسال وخوردی از اون جریان هردوعاشق هم والحمدلله خیلی حالمون خوبه و روزی نیست که ازته دلش قربون صدقه نره بهم محبت نکنه
همسرمن شیوه محبت وابرازعلاقه رو بلدنبود،البته دراون سالها زیربارفشارها خودم بهش میگفتم که چکارکنه وچی بگه ولی فایده نداشت انگار باید از یک نفرکارشناس وهمجنس خودش میشنید و صدالبته که همه را عنابت خداوحضرت معصومه میدانم
حالا اگه در اون روزگار سخت به جای خدا بنده خدا که خودسرتاپا اشکال بود همدمم میشد حالا از زندگیم راضی بودم؟!!🙁
این را باورکنیم که کس بی کسان فقط خداست!!
📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛
✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛
پلی میسازیم ب نام #تجربه؛برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته 💚👇👇
eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
⛔ هوس/online ⛔
•●❥ ❥●• #قسمت_دهم با اینکه همه چتا رو پاک کرده بودم و دیگه خبری از صفحه های مجازی توی گوشیم نب
•●❥ ❥●•
#قسمت_یازدهم
غلط کردم کیوان..
غلط کردم..تروخدا منو ببخش😭
همه چی تموم شده...من سرم به سنگ خورده..
تروخدا منو ببخش کیوان..
[کیوان]
ببخشم!!؟؟چیکار کردی با من..؟
چیکار کردی با خودت؟
چی کم داشتی ها!!!
گیرم که کم داشتی،باید با اون مرتیکه چت میکردی؟!
دردی داشتی به خودم میگفتی
چرا به یه نامحرم آخه!!!چراااا..
هر چی من گریه و عذر خواهی میکردم بی فایده بود،به پاش افتادم...
همه چی رو براش توضیح دادم
اما کیوان عصبی بود و گوشش به این حرفا بدهکار نبود!
چشماش آماده باریدن بود،اما غرور مردونه اش اجازه باریدن نمی داد..
کتشو برداشت رفت سمت در..
گفتم نرو کیوان..
یه چیزی بگو.. اصلا بزن درگوشم..
چرا هیچی نمیگی..تنهام نذار کیوان..
برگشت زل زد تو چشمام
چشماش کاسه ی خون شده بود
گفت فرشته سقوط کردی،بدجوری ام سقوط کردی
از چشمم افتادی..حیف اسم فرشته که رو تو گذاشتن،دیگه فرشته نیستی!!!
در کوبید و رفت...
تو چشماش نفرت رو دیدم...
تو چشماش غرور له شده شو دیدم..
نشستم پشت در و زانوی غم بغل کردم
و های های گریه کردم
کیوان 3شب تموم خونه نیومد!!!
تو این چند سال سابقه نداشت یه شبم تنهام بذاره
اما سه شبانه روز تنهام گذاشت
گوشیشم خاموش بود
از ترس آبروریزی نمیتونستم ازخانواده و دوست و آشنا سراغش رو بگیرم
سه شبانه روز اشک ریختم و اشک..
دریغ از یه لحظه آروم گرفتن..
بلند شدم وضو گرفتم دو رکعت نماز خوندم،از خدا خواستم منو ببخشه و آبرومو حفظ کنه..
انقدر با خدا حرف زدم و گریه کردم که نفهمیدم کی سر سجاده خوابم برد...
شب بالاخره کیوان به خونه برگشت
داغون داغون...انگار عزیزی رو از دست داده باشه!!!
کیوان شکسته شده بود و من مسبب این بدبختی بودم..
ادامه دارد...
#فاطمه_قاف
#دایرکتی_ها
#کپی_تنها_با_نام_نویسنده_جایز_است
📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛
✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛
پلی میسازیم ب نام #تجربه؛برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته 💚👇👇
eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
⛔ هوس/online ⛔
⛔️ هَــوَس/online ⛔️ 🔴 برای اولین بار در فضای مجازی 🔴 انتشار #تلخ_ترین #تجربیات شما در ز
دوستان فعالیت این کانال در واقع یه نذر فرهنگی هست و اگه شما هم دوست دارین در این نذر فرهنگی شریک باشین میتونین با معرفی کانال به دیگران اینکارو بکنین😊
میتونین بنر بالا رو به مخاطبین خودتون در ایتا و تمام گروههایی که عضو هستید بفرستید و شما هم بشید واسطه نجات حتی یک نفر ! 😍
#ومن_احیاها_فکانما_احیا_الناس_جمیعا
#باقیات_صالحات
#نذر_فرهنگی
#آتش_به_اختیار
📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛
✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛
پلی میسازیم ب نام #تجربه؛برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته 💚👇👇
eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772