eitaa logo
⛔ هوس/online ⛔
4هزار دنبال‌کننده
521 عکس
141 ویدیو
14 فایل
کاری از کانال #دختران_چادری #بزرگترین کانال #حجاب در ایـران '@clad_girls' ⊹ ⊹ ⊹ ❖ بر روی‌ خرابه‌هایِ‌خاطراتــ‌ تلخ‌ شما؛ پلی میسازیم به نام #تجربه؛ برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته↻✨ ارسال سوال و ارتباط با ما↓ @clad_girls14
مشاهده در ایتا
دانلود
✉️ 👇👇 سلام بنده دانشجوی یکی از دانشگاه های دولتی هستم ۵ سال پیش لیسانسم روو گرفته و امسال قصد ادامه تحصیل کردم و الان ارشد می خونم واقعا شرمم میاد توی اینطور دانشگاهی با وسعت و دم و دستگاه عظیم درس بخونم 😥 ساپورت پوشیدن حتی توی جای علمی عادی شده واقعا جای تعجبه !! مانتو جلو باز که انگار ن انگار ی تیپ شخصیتی شده 🙁 پسرا هم داخل محوطه دستش روو گذاشته روی دوس دختر خانم و باور کنید هدفشون فقط ارضای هوای نفسشون هست 😰 اخر سر طبق چیزی که از یکی از خانمایی که قبلا چنین رابطه و حتی در حد اندکش شنیدم میگفت الان هیچ حسی نسبت به زندگی ندارم و همه احساساتم روو خرج کردم الان موندم چکار کنم واقعا خانما اقایون بیایید ی خورده فک کنیم به اینده خودمون لااقل نمیدونم خانمین یا اقا ولی دوس دارم منتقل کنیم لااقل شاید ی جایی به درد بخوره ی دوستی دارم توی درمانگاه تامین اجتماعی کار میکنه میگه ی خانم دکتر که متخصص و ازدواج کرده و اتفاقا شوهرش هم ی متخصص هست و ادم خوبی به نظر میاد ی اقایی که رانند این خانم هست میگه بعد از صحبت و دلبری خانم دکتره چراغ قرمز نشون میده و هر روز ارتباط😐 دارن این دوستم میگه این خانم قبل از ازدواج رابطه دوستیش با نامحرم زیاد بوده و باعث شده تنوع گرا باشه و به یک نفر بسنده نکنه کاش اقایون و خانما حدود هم روو رعایت می کردند چ مجازی و چ واقعی 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
سلام استاد گرامی خواستم بدونم در دوران نامزدی دختر پسر میتونن از کلمات مانند عزیزم و ... استفاده کنن اصلا چطوری باید صحبت کنن که اشکال شرعی نداشته باشه و نامزدیه معنوی و پاکی داشته باشن و پر از الطاف الهی باشه من الان ۵ ماهه نامزد کردم و خیلی مراعات میکنم وسخت گیری میکنم به نامزدم خیلی ابراز احساسات نمیکنم به ایشون ولی ایشون زیاد ابراز احساسات میکنن و ناراحت از این موضوع که بنده ابراز احساسات نمیکنم به ایشون خواستم راهنمایین کنین باتشکر 🌹🍃 همانند گل است ...🍃🌹👇 💓 @hamsaranekhoob 🍃🌸 سایت رسمی استاد پوراحمد 👇 💓 www.hamsaranekhoob.com
303.6K
⛔ هوس/online ⛔
🔴این صوت 👆👆رو حتما گوش کنید. ♨️ یه نکته ی مهم که برای خیلیا لازمه‼️ توی صحبت های کارشناس محترم ،یه نکته ای درباره ی وابستگی هایی که به وجود میاد بین جنس مخالف هست .که باید بهش دقت کنیم‼️ ⚠️ :وقتی نامحرم هستید ،ابراز علاقه کردن های شما ،باعث میشه چشم و گوشتون بسته بشه😑 نمیتونید دیگه تصمیم رو بگیرین!! مخصوصا خانما زود احساساتشون غالب میشه به منطق شون🙁 📛 از اون طرف هم دسترسی بهم ندارین یه شدت و عطش خاصی توی شما به وجود میاد که نمیتونید تصمیم درست رو بگیرین! http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
آقایی با همسرش♀️♂️ مشکلی داره! و این آقا ♂️مشکلش رو با یک خانمی تو محل کار مطرح می کنه... می ره با یک خانمی در محل تحصیل صحبت می کنه... با یک خانمی از طریق فضای مجازی ارتباط برقرار میکنه و مشکلاتش رو در میون میذاره... 👈 این کارها رو انجام می ده تا از طریق همدلی و مشورت مشکلاتش رو حل کنه... خانوم هم راهکارهای خوبی برای بهبود رابطه ی این دو نفر می ده ولی🤔مگه می شه از یک رابطه ناسالم یک نتیجه درست گرفت! 😶بین اون خانوم و آقا به واسطه همدلیِ ایجاد شده رابطه ی احساسی ایجاد می شه و دیگه همسرِ اون آقا براش جذابیتِ قبل رو نداره و یک ضربه ی بسیار بزرگ به زندگیش می خوره و در بسیاری از موارد کار به طلاق کشیده می شه و حالا این آقا می ره با اون خانم که قرار بود مشکلش رو حل کنه ازدواج می کنه و البته ادامه ماجرا که همین زندگی خودش چقدر مشکل و بی اعتمادی داره و چقدر شکست ها منتظر زندگی هست... و البته این قضیه ممکنه برعکس هم باشه که یک خانمی بره با یک مرد دیگه مشکلاتش رو برطرف کنه... کمی برگردیم عقب تر↪️... اصلا مشکل اصلی یک اختلافی بین یک زن و شوهر بود که یکیشون خواستند با یک رابطه نادرست حلش کنند که گرفتار یک رابطه ی ناسالم و عاقبت بد شدند که البته به گوشه ای از اون اشاره شد... 🚫 موردی که مثال زده شد فقط یک نمونه از رفتارهایی است که افراد می خواهند از یک مسیر نادرست مشکل خود را حل کنند، موارد بسیار زیادی از این خطاها در زندگی وجود دارد که خیلی راحت اگر از همان ابتدای مسیر درست اقدام شود از عاقبت بد می توان در امان بود 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
🔴 ایـن "دنیـ📱ـای مجــازی" دنیـــای واقعـ🌍ــی خیلیــارو خراب کــرد... 📛 ‼️ http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
؟؟ خودش دندش میخارید خودش دلش میخواست خودش بهم خط داد من طرفش نرفتم اون خودش اومد شوهرش نمیتونه براش مردونگی کنه اونم اومده سمت من😐 خیلی به دلم نشسته طرف زن شوهر دار نریم این اوج حقارت و پستیه 🔴🔴 ‼️ 📛 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d062477
Panahian-Clip-HamsaramGhadramRoNmidone.mp3
1.7M
🎵همسرم قدرم رو نمیدونه! چیکار کنم؟ (۴) @Panahian_ir 🆔 @chat_tory
🔴 سلام یه چند وقتی هست کانال فعالیتش کم شده ولی هستیم هنوزم😊 یه کم سرمون شلوغه. عذرخواهی میکنم جداااا امشب رسیدم یه مقداری به پیاما رسیدگی کنم یه چیزی بگم؟ خیلی تکراریه ولی خیلی خیلی مهمه! تو رو خدا گروه های مختلط نرین. تو رو خدا گروه های مختلط نرین تو رووو خدااااا گروه های مختلط نریییین😭😭 به هرررر بهانه ای.....😭😭 گروه ختم قرآنه...گروه بسیجه....همشون مقیدن....فقط درسیه.... بترسید از عاقبتش😔 🔴میشه اینو برسونید به همه👆👆👆 🔴بفرستین به گروهاتون😔
🔴مواظب رفتارمون باشیم‼️ http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d062477
⚠️ ‼️👇 🙄زود تموم میشه. .. دستاش میلرزید ...میترسید دستاشو محکم گرفته بودو میگفت چیزی نمیشه عزیزم باید انجامش بدیم تا بیشتر عاشقِ هم بشیم , زود تموم میشه.. آخه. . اِ اِ اِ دیگه آخه نداره زود باش دختر ترسیده بود ولی ترسِ از دست دادنش بیشتر اذیتش میکرد با خودش میگفت منو میگیره شوهرمه اشکال نداره تازه اینجوری بیشتر عاشقم میشه راضی شد و. . .😱😢 تمام شد ... همون طور که پسر میگفت زود هم تموم شد... ولی همه چیز! هرچیزی که بینشون بود🙁 دختر عاشق تر شده بود ولی پسر. . . پاشو پاشو جم کن خودتو رفت لبِ پنجره و یه نخ سیگار روشن کرد میبینی شهرو؟ پر از امثالِ تو شده........!! مگه من چِمه عشقم.. عشقم؟؟ هِه بدو باو عشقمِ عشقم... تو اگر پاک بودی من خودمم میکشتم تن به این کار نمیدادی! پس تنت میخاره دیگه! من یه همچین کسی رو به عنوانِ عشق قبول ندارم!. . . دختر که دیگه بدنش نمیلرزید آروم زیرِ لب زمزمه کرد راست میگفت زود تموم میشه زود تموم شد. . . 💠 یَّا اءَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَ تِ الشَّیْطَ نِ وَمَن یَتَّبِعْ خُطُوَ تِ الشَّیْطَ نِ فَإِنَّهُ یَاءْمُرُ بِالْفَحْشَآءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَی مِنكُم مِّنْ اءَحَدٍاءَبَدَاً وَلَكِنَّ اللّهَ یُزَكِّی مَن یَشَآءُ وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ای كسانی كه ایمان آورده اید! گام های شیطان را پیروی نكنید و هر كس پیرو گام های شیطان شود پس به درستی كه او به فحشا و منكر فرمان می دهد و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، هرگز هیچ یك از شما پاك نمی شد ولی خداوند هر كس را بخواهد پاك می سازد و خداوند شنوا و داناست . 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
💌 👇👇 ✴️ یه کم بلنده توی چندتا پست قرار میدم... 📨سلام... من نازنین هستم یه دختری که تو یه خانواده نسبتا مذهبی زندگی میکنه داستان من از اونجایی شروع میشه که به مهمونی دوستانه دعوت میشیم یه شب یکی از اقوامای دورما زنگ میزنن که امشب خونه ما دعوتین بابام گفتن چشم حتما وبه اون مهمونی رفتیم ،من اون موقع دختری بودم چادری ،اهل نماز وروزه، بسیجی،درکل میشه گفت مذهبی بودم....... اون شب که به مهمونی دعوت شدیم رفتیم اونجا من اونجا با دخترشون اشناشدم اسم دختره فاطمه بود اون شب خیلی باهم حرف زدیم و خندیدم ولی باز زیاد بهم خوش نگذشت چون زیاد راحت نبودم ولی درکل بدم نبود فاطمه اون شب شماره موبایل منو خواست من رو دوتا چیز خیلی حساس بودم یکی شمارم یکی عکسم ولی دیدم به ظاهر دختر خوبی به نظر میاد منم گفتم اشکال نداره دختره شماره مو میدم باهم اشنا میشیم من شمارمو دادم و خدافظی کردیم واومدیم خونه. داشتم لباس عوض میکردم دیدم از تلگرام چند تا پی ام از طرف فاطمه برام اومده باز کردم پیامو دیدم نوشته سلام چطوری خوبی ،منم گفتم مرسی تو چطوری خلاصه یکم احوال پرسی کرد منم احوال پرسی کردم ،من اون موقع تازه تلگرام نصب کرده بودم زیاد سردرنمیاوردم زیادم با دنیای مجازی جورنبودم بیشتر کتاب میخوندم وبا دوستای بسیجیم مینشستیم و صحبت میکردیم خب داشتم میگفتم فاطمه پی ام داد گفت که گروه داری؟ گفتم نه حقیقتش من زیاد با مجازی جور نیستم . گفتن من لینک میدم حالا تو بیا ضرر نداره خوشت نیومد لفت بده من اون موقع ۱۴،۱۵‌سال سن داشتم فاطمه از من بزرگ تر بود اون ۱۸،۱۹سال سن داشت ،من به فاطمه گفتم که ببخشید میشه بگید لینک چیه لفت چیه🙁 تازه اومده بودم مجازی چیز بیش نمی دونستم گفت که ازطریق لینک میتونی بیای گروه لفت هم هرموقع دوست داشتی میتونی گروهو ترک کنی منم گفتم باشه گفت اگه بلد نیستی خودم عضوت کنم گفتم حقیقتش بلد نیستم خودت عضوم کن ،اون شب منو دعوت داد تو یه گروه ۳۰۰نفر عضو داشت گروه مختلط بود دخترو پسر قاتی😱 اولش یکم مخالفت کردم خوشم نمیومد از همچین جایی گفتم فاطمه میشه بگید چجوری لفت بدم فاطمه گفت که چرا میخوای لفت بدی حالا یکم دیگه بمون اگه خوشت نیومد اون موقع لفت بده فاطمه تو گروه منو صدا میزد و هی بامن چت میکرد که منم کشوند وسط چت کردن من عادت نداشتم شبا دیر بخوابم یعنی خانواده م کلا اینجوری بودن ولی برعکس هرشب من اون شب تا ساعت ۳،۴بیداربودم وچت میکردم تو گروه ،من اونجا موندگار شدم تا چند ماه تو اون گروه بودم دیگه داشتم وابسته میشدم کارم کلاشده بود گوشی درس و مشق وهمه رو کنار گذاشتم رابطه منو فاطمه هی بیشتر میشد هر روز چت هر روز زنگ باهم میرفتیم بیرون،و.... فاطمه اوایلش فک میکردم دختر خوبیه ولی از رو ظاهر بود فقط البته ناگفته نمونه اینا فقط اون شب اول اینحوری درموردش فک میکردم ولی کم کم دیدم انگار یه جورایی رفتار میکنه طرز لباس پوشیدنش به من نمیخوره ولی یه روز فاطمه زنگ زد به من گفت که بیا بریم بیرون گفتم باش اگه مامانم اجازه داد میام ،من هرجوری شد مامانمو راضی کردم ورفتیم قرار ما این بود که کنارایستگاه همو ببینیم چون خونه من تا اونا یکم دور بود اون روز رفتم همو دیدیم روبوسی کردیم و گفت بیا بریم پاساژ میخوام لباس بگیرم .حقیقتش وقتی فاطمه رو دیدم با اون قیافه خیلی تعجب کردم بابا این کجا من کجا ،فاطمه یه مانتو تنگ ،بایه شال که نصف بیشتر موهاش پیدا بود با یه ساپورت عینک دودی هم زده بود یه جورایی از این دختر .......شده بود اون روزم بعداز کلی خرید وگشتن با پایان رسید البته یکم هوا تاریک شده بود مامانم یکم باهام بحث کرد که چرا دیر اومدی منم معذرت خواهی کردم و گفتم فاطمه می خواست لباس بگیره یکم دیر شد وقتی اومدم خونه زود لباس عوض کردم وشام خوردم و باز گوشی رو برداشتم کل زندگیم شده بود گوشی طوری که وقتی که مهمونم برامون میومد من گوشیم دستم بود ،مامانم و دوستام میگفتن نازنین خیلی عوض شدی معلومه داری چیکار میکنی ، من از همه لحاظ عوض شده بودم طوری که چادر پوشیدنم جوری شد که هر وقت دوس داشتم سرم میکردم قران خوندنو کامل گذاشتم کنار نمازم گاهی وقتا میخوندم اونم از ترس پدرو مادرم چون سادات بودیم بابام تآکیدش رو نماز خیلی زیاد بود منم بیشتر وقتا بهونه میاوردم یا همش منت میزاشتم اون واسه نمازی که همیشه اخروقت خونده میشد تازه بیشتر وقتاهم کلا فراموش میشد واقعا نازنینی که اون موقع بودم دیگه نبودم کلا عوض شده بودم از همه لحاظ مسجد و بسیج رو کلا کنار گذاشته بودم فقط گوشی خوانوادم تا چند هفته گوشیمو ازم گرفتن ولی اینقد شلوغ میکردم و جنگ و دعوا تو خونه راه مینداختم که بابام تعجب میکرد میگفت این چش شده هر جور شد گوشیمو گرفتم ازش . یه سالی از دوستی منو فاطمه میگذشت که به یکی از خاستگارام جواب مثبت دادم البته من ندادم بابام داد 😕😒 ....🙁