✨﷽✨
✅فایده صلوات ما بر اهلبیت
✍️مرحوم علامه طباطبایی فرمودند: نخست اینکه ما با صلوات چیزی از خود اهدا نمیکنیم، بلکه به خدا عرض میکنیم و از او میخواهیم که بر پیامبر و خاندانش رحمت ویژه بفرستد. اینکه گرچه این خاندان به صلوات ما احتیاجی ندارند؛ ولی به خدای سبحان نیازمند هستند و فیض الهی باید به صورت دائم بر آنها نازل شود.
ما با این صلوات، در واقع خود را به این خاندان نزدیک کردهایم. مثال: اگر باغبانی در باغی که همه گلها و میوههایش مِلک صاحب باغ است، کار می کند و از صاحب باغ حقوق میگیرد، روز عید دستهای از گلهای باغ تهیه کند و به حضور صاحب باغ ببرد، آیا عمل او موجب نزدیکی به صاحب باغ نمیشود؟ این عمل نشانه ادب باغبان است.
صلوات هم ادب ما را ثابت میکند، در غیر این صورت ما از خود چیزی نداریم، بلکه از خدای سبحان مسالت میکنیم که بر مراتب و درجات این بزرگواران بیافزاید که همین عرض ادب موجب تقرب ما میشود.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
∞♥∞
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
💫کاش در این رمضان
💫لایق دیدار شویم
💫سحرى با نظر
💫لطف تو بیدار شویم
💫کاش منت گذارى
💫به سرم مهـدى جان
💫تا که همسفره تو
💫لحظه افطـار شویم
❣ #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ ❣
❣#لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک ❣
❣#اللّٰھـُـم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ❣
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنان پند آموز
🌹 🍃🍂
✅کانال استاد دانشمند
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منجی ما ، آقا جان..
سرانجام یکی از همین سپیده دمان های نزدیک ، به ناگاه از کرانه ی آسمان غیبت ، طلوع می کنی : بلندبالا و استوار ، مهربان و صمیمی ، دلربا و پرصلابت ، آشنا و صبور ...
می آیی و ما با گلبانگ تکبیرهایمان سکوت سرد زمین را خواهیم شکست ..
اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
الهی آمین به حق الزینب(س)
#سلام_امام_مهربانم
#امام_زمان 💚
حجـاب بـه معـنای
چـادر نیسـت؛
حجـاب بـه معنـای
پـوشــیدن سـالم است (:
نـه پوشـیدگـی کـه
از نپـوشــیدن بهـتر اسـت..! ):
#حجاب❤️
8.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠بیحجابی و بدحجابی در ملأ عام یک گناهه(مثل مشروبخواری)، و باید جلوش گرفته بشه
6.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عشق جانم دنیا بدون تو معنایی نداره😔
🌴💎🌹💎🌴
🌺داستان کوتاه
در حال خرید بودم که صدای پیرمرد دوره گردی به گوشم رسید؛
_آقا این بسته نون چند؟
فروشنده با بی حوصله گفت: هزار و پونصد تومن!
پیرمرد با نگاهی پر از حسرت رو به فروشنده گفت:
نمیشه کمتر حساب کنی؟!!
توی اون لحظات توقع شنیدن هر جوابی رو از فروشنده داشتم جز این که شنیدم!؛
_نه، نمیشه!!
دوره گرد پیر، مظلومانه با غروری که صدای شکستنش گوشمو کر کرده بود بسته ی نون رو سر جاش گذاشت و از مغازه خارج شد!
درونم چیزی فروریخت...هاج و واج از برخورد فروشنده به دوستم چشم دوخته بودم.
از نگاه غمگینش فهمیدم اونم به چیزی فکر میکنه که من فکر میکنم!
یه لحظه به خودم اومدم، باید کاری میکردم.
این مبلغ بینهایت ناچیز بود اما برای اون پیرمرد انگار تمام دنیا بود!
به دوستم گفتم تا دور نشده این بسته نون رو بهش برسون!
پولش رو حساب کردم و از مغازه خارج شدم.
پیرمرد بینوا به قدری از دیدن یه بسته نون خوشحال شده بود که انگار همه ی دنیا توی دستاشه!
چه حس قشنگی بود...
.
اون روز گذشت...
شب پشت چراغ قرمز یه دختر بچه ی هفت، هشت ساله
با یه لبخند دلنشین به سمتم اومد؛
ازم فال میخری؟
با لبخند لپشو گرفتمو گفتم چند؟
_فالی دو هزار تومن!
داخل کیفمو نگاه کردم اما دریغ از حتی یه هزار تومنی!
با ناراحتی نگاش کردمو گفتم عزیزم اصلا پول خرد ندارم!
و با جوابی که ازش شنیدم درون خودم غرق شدم...
_اشکال نداره، یه فال مهمون من باشید!!
بی اختیار این جمله چند بار توی ذهنم تکرار شد؛
_یه فال مهمون من باش!!
از اینهمه تفاوت بین آدمها به ستوه اومدم!
صبح رو به خاطر آوردم، یه فروشنده ی بالغ و به ظاهر عاقل
که صاحب یه مغازه ی لوکس توو بهترین نقطه ی شهر تهران بود
از هزار و پونصد تومن ناقابل نگذشت ...
اما،
یه دختر بچه ی هفت، هشت ساله ی فال فروش دوست داشت یه فال مهمونش باشم و از دو هزار تومنش گذشت...
.
همین تلنگرای کوچیک باعث میشه ما آدما بهمون ثابت بشه که
"مرام و معرفت" نه به سنه، نه به داراییه، نه به سطح سواد آدما!
معرفت یه گوهر نابه که نصیب هر کسی نمیشه ...
"الهی كه صاحب قلبهای بزرگ دستاشون هیچوقت خالی نباشه تا بتونن با قلب پاک و بخشندشون دنیارو گلستون کنند