•|♥|•
#ازبابڪ_بگو♥️
میخواستیم #بابڪ و اذیت ڪنیم😆
هم تو غـذاش هم تو نوشابش و پـر فـلفل ڪردیم غذارو خورد دیـد تنده میـخواست تحمل ڪنه بـزور با نوشابه بخوره.
نمیدونست تونوشابش همفلفل داره نوشابه رو سرڪشید یهو ریخت بیرون قیافش دراون لحـظه خیلی خـنده دار شدهبودهمه ماترڪیدیم ازخنده خودشم میـخندید😁😂
و #بابڪ هیچوقت اینڪارمونو تلافی نڪرد
🌸🌸🌸
#شهیدبابڪ🕊🍃
#شهید_بابک_نوری
#خاطره_بازی🦋
•|♥|•
『پِلاٰڪـ♡ــ خٰـاڪےْ』
#خاطرات_شهید🌼🌈
📲زنگ زد گفت:"سبحان همین الان
وسایل تو جمع کن،دو روز بریم قــم.
گفتم: بابــک جان می شه چند روز
دیگه بریم؟ گفت: نــه همین الان!
با اصرارم که بود دوتایے راه افتادیم
از رشت رفتیم قــم.
❔اونجا ازش پرسیدم:"بابک این
همه عجله و اصرار براے چی بود؟
گفت:" برایفرار از گنــاه!
📌اگه می موندم رشت، دچار یه
گناه می شدم براے همین اومدم
به حضرت معصومه (س) پناه آوردم.
#شهید_بابک_نورے🕊
#تلنگر
•┈┈••✾•🌿🥀🌿•✾••┈┈•
یادت باشه
ڪه شهــداهمیشہدستتومیگیـرن
بہشرطاینڪه صداشـون ڪنی
#شهید_بابک_نوری