دل پدر که بشکنه هیچی نمیفهمی اما کمی دقت کنی شکسته شدن قامتش و پیرشدنش آتیشت میزنه پدرم وجودت بهم ثابت کرد که مردها هم میتونن فرشته باشن

✨﷽✨ ☀️امام علی علیه السلام : 🔴 خوش بینی اندوه را می کاهد و از افتادن در بند گناه می‌رهاند 📚 میزان الحکمه جلد ۲ صفحه ۵۴

گفتم خدایاچگونه آغازکنم؟؟؟ گفت به نام من گفتم خدایاچگونه آرام گیرم؟؟؟ گفت به یادمن گفتم خدایاخیلی تنهایم؟؟؟ گفت تنهاترازمن؟ گفتم خدایاهیچ کسی کنارم نمانده؟؟؟ گفت به جزمن گفتم خدایاازبعضی هادلگیرم گفت حتی ازمن؟ گفتم خدایاقلبم خالیست گفت پرکن ازعشق من گفتم دست نیازدارم گفت بگیردست من گفتم بااین همه مشکل چه کنم؟؟؟ گفت توکل کن به من گفتم احساس میکنم خیلی ازت دورم گفت نه،نزدیکترین به تو ،من گفتم برای ارزوهایم چه کنم؟؟؟ گفت تلاش و به امیدمن گفتم خدایاچرا اینقدر میگويی من؟؟؟ گفت چون من ازتوهستم وتوازمن..

با خراب بودن سیبی درون یک #جعبه تمام #سیب ها را دور نمی ریزند اگر در میان #آدمها یک نفر پیدا شد که قدر #خوبی هایت را ندانست خوبی هایت را برای دیگران قطع نکن، آن یک نفر را #کنار بگذار @Patoghedoostanha

شَـرمُ و حَيـٰاء🌸 آدمي را از کارهاي ناپسندباز مي‌دارد. آنکس که شرم🌱و حيایش✨کم باشد، اجتنابش از گناه🕳کم خواهدبود. @Patoghedoostanha

🎶 #آهنگ بیست‌ هزار آرزو #محسن‌_چاوشی @Patoghedoostanha

من عاشقِ... تو نیستم..من دوستت دارم... چرا ڪه عشق... بِسانِ داغے میماند ڪه دیر یا زود سرد می‌شود...اما دوست داشتن... همیشگے و دائمی‌ست ... دوست داشتن... جایگاهش از عشق...♡ بالاتر است چرا ڪه هر ڪسے... نمیتواند منڪر آن شود و بگوید... اتفاق است... پیش می‌آید...!! عشق ممڪن است.... پیشآمد باشد..ولے دوست داشتن اتفاقے نیست ...! عاشقم نباش لطفا.... مرا دوست داشته باش... هر چند ڪم اما همیشگے...

. لحظه ها می گذرند🍃🌸 گرم باشیم و پر از فکر و‌امید عشق باشیم و سراسر خورشید زندگی همهمه‌ی مبهمی از رد شدن خاطره هاست🍃🌸 بی خیال همه ی تلخی ها هر کجا می خندیم هر کجا خنداندیم زندگانی آنجاست🍃🌸 🍃🌸🌸🍃

🌸دعامیکنم 🍃دنیاپرشود 🌸از آدمهایی که نه زمان آنها را 🍃عوض کند نه زمین 🌸آدم هایی که هرچه 🍃کهنه‌تر باشند 🌸تنها یک نام دارند 🍃دوستان قدیمی 🌸تقدیم به دوستان خوبم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌ 🍃🌸ظهر دوشنبه تون گلبارون🍃🌸 ‌‌ 🍃🌸🌸🍃

🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼 معلمم گفت: زندگي را تعريف كن گفتم زندگي تعريف كردني نيست ناراحت شد و نمره ام را صفر داد سالها بعد كه او را ديدم، پير شده بود و عصا به دست راه مي رفت جلو رفتم و گفتم: زندگي را تعريف كن، آرام خنديد و گفت: نمره ات بيست زندگي را بايد زيست! 🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼