💠♥️💠
♥️💠
💠
.
#فراری
#part5
سرم را بلند میکنم،دو پسر،هم سن و سال خودم،جلوي در ایستاده
اند و مرا نگاه میکنند،شاید نمیدانند که من هم کلاسی شان هستم.
صداي کـــسی میآید:چرا نمیرین تو بچه ها؟
و پسر دیگري در چهارچوب در ظاهر میشود،قدبلند است و هیکل
ورزشکاري دارد. مرا که می بیند سرش را پائین می اندازد. نرمه مویی
صورتش را پوشانده.
بلند میشوم:سلام،من شاگرد جدید کلاس عربی ام.
دو پسر اولی،آهان میگویند و وارد میشوند و ردیف عقب مینشینند.
پسر قدبلند،هم چنان سر پایین داخل می شود و دو صندلی آن طرف
تر،در ردیف من مینشیند.کمی که میگذرد، دختري هم وارد کلاس
می شود و ردیف عقب مینشیند. با کتاب هایم خودم را مشغول
میکنم. ناخودآگاه نگاهم به پسرقدبلند میافتد،نگاهش مدام به در
است،انگار منتظر کسی است.
:_سلام بچه ها
استاد داخل کلاس میشود،به احترامش بلند می شویم و مینشینیم.
به همه نگاه میکند و نگاهش روي من متوقف می شود:شما خانم
نیایش هستین درسته؟
:_بله استاد
:_بچه ها خانم نیایش،مِن بعد همراه ما هستن،خب بهتره بریم سراغ..
صداي در،حرف استاد را قطع میکند.
:_بفرمایید
در باز میشود و دختر چادري با صورتی سبزه و چشم و ابرویی
مشکی،در چهارچــوب در ظاهر میشود.
اولین چیزي که نگاه را درگیر میکند،چهره ي معصوم و دوست
داشتنی اش است،که بدون آرایش،قشنگ و زیباست.
نفس نفس میزند،با حسرت به چادر روي سرش خیره می شوم.
:_ببخشید استاد
:_خانم زرین،بفرمایید،نزدیک بود درسو بدون شما شروع کنیم.
راستی خانم نیایش
با دستش مرا نشان میدهد
هم کلاسی
جدیدتون هستن.
دختر به طرفم میآید و وسایلش را روي صندلی کنار من میگذارد.
:_سلام،من فاطمه ام. فاطمه زرین
:_منم نیکی نیایش هستم.
هردو همزمان میگوییم:خوشبختم.
آرام میخندیم،چقـــدر جذاب و دوست داشتنی است
#ادامه_دارد
💠
♥️💠
💠♥️💠
💠♥️💠
♥️💠
💠
#فراری
#part6
استاد سرفه ي کوتاهی می کند و به طرف تخته برمیگردد و مشغول
نوشتن می شود. فاطمه آرام به طرف جلو خم می شود و سمت
راستمان جایی که آن پسر نشسته،نگاه میکند.
ناخودآگاه رد نگاهش را دنبال میکنم،همان پسر،دست چپش را بالا
میآورد،اخم روي ابروهایش دویده، با دست راست ساعتش را نشان
می دهد و چیزهایی زیرلب میگوید.
به طرف فاطمه برمیگردم،با شیطنت،چشمک میزند و می خندد.
پسر به سختی خنده اش را کنترل میکند، آرام سرش را پایین می
اندازد و ریز میخندد.
متحیرم،نه به چادرش،نه به این کارهایش.. نکند مثل آدم هایی باشد
که مامان همیشه میگوید؟... به خودم نهیب می زنم:قضاوت ممنوع
★
کلاس تمام شده،میخواهم از کلاس خارج شوم که فاطمه صدایم
میزند:نیکی جون
برمیگردم،دستش را به طرفم دراز می کند:دوستیم دیگه؟
نمیدانم چه بگویم،اول که دیدمش از ته دل آرزو کردم که دوستم
باشد اما....
ناچار دست می دهم:معلومه میخندد،لبخند،زیبایی اش را دوچندان میکند. شاید من اشتباه
کردم،شاید....شاید باید به او فرصت دهم،شاید او دوست خوبی برایم
شود،جایگزین این همه تنهایی.. کسی از پشت صدایش
میزند
:فاطمه؟
هر دو برمیگردیم،همان پسر است.
حس میکنم،مغزم منفجر می شود.
:_باز جزوه ات رو جا گذاشتی
و جزوه را به دست فاطمه می دهد.
فاطمه میخندد:من اگه تو رو نداشتم چی،کار میکردم؟
حس میکنم محتویات معده ام میخواهد از دهانم بیرون بزند،شرمم
میآید از این حجم وقاحت.به سرعت از آنها فاصله میگیرم
حرف هایمامان مثل پتکـــ بر سرم فـــرود میآید:
همه ي مذهبیا،مثل مان،فقط هرچی کــه دارن تو ظاهــــره
پله ها را با سرعت پایین میروم...
حرف هاي مامان،کاسه ي سرم را می ترکاند:تو فکـــر میکنی
همــه ي مذهبیا مریم مقدس ان؟ نهـ جونم،این همه چادري،همه
شون دوست پسر دارن..کاراي اونا همش ریاس...فقط واسه گول زدن
امثال توعه....
#ادامه_دارد
💠
♥️💠
💠♥️💠
تو میآیی و با سرانگشت تو
ورقمیخورد سرنوشتجهان
تو در باغ آدینه گل میکنی
بهار عدالت، امام زمان!
#رضااسماعیلی
#وجهانمنتظرمهدیماست
#حدیث قدسی
ای فرزند آدم !
اگر گناهان تو را به وسعت آسمانها باشد وسپس از من طلب بخشش نمایی،همانا تو را می آمرزم.
بهتر است به احساسات خود اعتماد کنید تا آن که بیش از حد به تصمیماتتان فکر کنید:
به بیان دیگر :به نداي قلب خود گوش فرا دهید .به جاي فکر بیش از حد به انتخابهایتان اجازه دهید احساساتتان، شما را به سمت درست هدایت کند. با این کار زندگی رضایتمندانه تري را تجربه خواهید کرد.
استر هیکس
@Patoghedoostanha
1_26112851.mp3
1.22M
🌹 دعای عهد
🎤 با صدای استاد فرهمند
اللهم ارنی الطلعه الرشیده❤️
❣پـــروردگـــارا
✨قرار دلهاے بیقرار ما باش ...
✨فراوانے را در زندگے ما جارے کن ...
✨حضورمان را پرمعنا کن ..
✨وجودمان را لبریز آرامش کن ...
✨ثروتمان را فزونے بخش ...
✨قلبهایمان را سرشار از عشق کن ...
✨کلاممان را لبریز محبت کن ...
✨انسانیت مارا کامل کن ...
✨ایمان مارا زیاد گردان...
✨ما را بندگان شاکر قرار ده نه شاکے ...
✨سد مشکلات را شکسته...
✨محبت ها رافزونے ...
✨دلهاے مارا پاک از آلودگے هابگردان
✨ای پروردگار مهربانم...
🌹آمین یا رب العالمین 🌹
#مناجات شعبانیه
ای خدا...
من قدرتی که از معصیت باز گردم ندارم...
مگر آنکه تو به عشق ومحبتت مرا بیدارگردانی!
✅بیاحترامی به مادر، باعث سلب همه درجات میشود.
✍ یکوقت هست که انسان ممکن است خود را اهل درجات و کمالات بداند و یک عملی را مرتکب شود که مادرش از او برنجد. ممکن است خود را هم ذیحق بداند و بگوید من بر حق هستم. تو اگر بر حق هستی که جلوی مادر شأن و مقام مادر را حفظ بکنی چرا عملی انجام دادی که سبب شد این مادر برنجد؟ تمام درجات معنوی انسان را میگیرند. یک قفلی به قلب انسان زده میشود و خدا نکند به آن حد برسد که خداوند بفرماید: «خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ ۖ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ»(بقره/٧). آنوقت دیگر هیچچیز نمیبیند و هیچچیز نمیفهمد. اینجا میشود که از علم این، بوی تعفّن به هوا بلند میشود.
📔استاد اخلاق، حاج آقا زعفری زاده