eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
19.2هزار دنبال‌کننده
788 عکس
403 ویدیو
7 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید مدافع حرم، محمد تقی حسینی
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 #پارت_61 #رمان_آنلاین_ به قلم ✍️⁩ #زهرا_حبیب‌اله (
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 به قلم ✍️⁩ (لواسانی) مینا گفت، نه بابا، حتما خیرات میخواد، اون سیلی ام حق مریم بود، فکرش رو بکن، امروز به تو محل نمیده سرش رو میندازه پایین، با نامزدش میره، فردا هم به حرف همین احمد رضا گوش نمیده، دختر که نباید اینقدر سر خود، باشه، اتفاقا پدر و مادرت از این کار تو خیلی هم راضی هستن _خیرات نمیخوان چون من هر شب جمعه هم به مسجد کمک میکنم، هم پول میدم به حاج آقا نمازی، روحانی مسجد، که برای نیاز مندان خرج کنه، همه رو هم در راه پدر و مادرم میدم، فاتحه و قران هم که براشون میخونم، حتما به خاطر سیلی که به مریم زدمِ یعنی میگی مریم کار خوبی کرد به حرفت گوش نداد؟ نه، نمیگم کار خوبی کرد، باید یه تذکر بهش میدادم نباید میزدمش، الانم برو صداش کن بیاد صبحانه بخوره اگر تو بگی برو من میرم، ولی اگر زود ببخشیش، پیش خودش میگه کاری که میخواستم بکنم رو کردم، هیچ اتفاقی هم نیوفتاد، بزار یه دو روز توی اناقش بمونه ادب بشه، صدایی از داداشم نیومد، معلومه که حرف زنش رو قبول کرده سرم رو تکیه دادم به دیواز نگاهم رو دادم به قاب عکس مامانم، یه لبخند تلخی زدم، ممنون که به فکر منی، صدای داداشم اومد. همه حواسم رو جمع کردم، ببینم چی میگه مینا من رفتم حتما صداش کن بیاد صبحانش رو بخوره باشه برو خدا به همراهت چند دقیقه بعد از رفتن داداشم، صداش اومد سفره پهنِ، بیا صبحونتو بخور گرسنم هست ولی حالم ازش بهم میخوره، بعدشم نقشش رو میدونم چیه، برم صبحونه بخورم، میگه پاشو خونه رو تمیز کن، کور خوندی مینا خانم نمیام، محلش ندادم، دو دقیقه بعدش گفت میخوام جمع کنم پاشو بیا بخور، بازم محلش ندادم، صدای فرزانه اومد مامان من برم بهش بگم بیاد داد زد سرش نخیر، نبینم باهاش حرف زدی ها سرم رو به درس ریاضیم گرم کردم، مشغول تمرین حل کردنم، صدای تقه خوردن به شیشه پنحره اومد، فهمیدم فرزانه است، بلند شدم، پنجره رو باز کردم، یه لقمه بزرگ نون و پنیر گرفت سمتم سلام عمه، زود باش بگیر من برم سلام فوری لقمه رو گرفتم ممنون، فرزانه تیز رفت، منم پنجره رو بستم، نشستم به خوردن، چقدر دلم چایی میخواد، ولی نباید برم بیرون، برم و ازم کار کشیده، صداش اومد پاشو بیا یه چیزی بخور، سقط میشی گشنگی توی دلم گفتم، ان شاالله خودت سقط بشی، ظهر داداشم اومد، گوشم رو چسبوندم به در، ببینم حرفی در مورد من میزنن سفره بنداز مینا که دلم داره ضعف میره چند دقیقه بعدش گفت این اومد چیزی بخوره نه، هر چی اصرارش کردم نیومد صدای داداشم اومد مریم پاشو بیا ناهار محل ندادم با توام، سر به سر من نزار، اعصاب ندارم، پاشو بیا بازم محل ندادم، یه دقیقه بعدش، صداش اومد فرزانه بابا پاشو این بشقاب غذا رو ببر بده به عمه ات ولش کن محمود، لوسش نکن، اینجا این کارها رو میکنه عادتش میشه، خونه شوهرشم از ابن کارها میکنه ها پاشو فرزانه، ببر بده بهش تو دلم گفتم، خدا کنه از پنجره نیاره، صداش که از پشت در اتاقم اومد، نفس راحتی کشیدم، خدا رو شکر، فرزانه دختر عاقلیه در رو باز کردم، بشقاب غذا رو گرفتم عمه صبر کن برات سبزی خوردن و دوغم بیارم باشه، دستت درد نکنه برو بیار رفت برام آورد، خواست بره بوسش کردم ممنونم فرزانه جان، ان شاالله یه روز این خوبی هات رو جبران کنم دستم رو. گرفت، خودش رو لوس کرد عمه بیا آشتی کن صدام رو بردم بالا که داداشم بشنوه هروقت درد سیلی که خورم خوب شد، میام آشتی میکنم فرزانه رفت، در رو بستم، ناهارم رو خوردم، ظرفهام رو برداشتم، از پنجره رفتم تو حیاط شستم، اومدم توی اتاقم، در رو باز کردم گذاشتم توی هال، در اتاقم رو بستم، بعدم قفلش کردم صدای داداشم اومد این موش و. گربه بازی ها چیه در آوردی، پاشو بیا توی هال هیچی نگفتم، مینا من یه ماشین نیمه کاره دارم، به صاحبش قول دادم عصر حاضره، نمیتونم بمونم چایی بخورم خدا حافظی کرد رفت... 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 ◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌ 👇👇 ❣جمعه‌ها پارت نداریم❣ 🍁 🍁🌾 🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
❥❥❥ 📝دلنوشته 🟣شهید مدافع‌حرم علے سیفی پرونده امروز هم بسته شد!🗂 فڪر ڪن امروز آخرین روز بود! چقدر به امام زمانت نزدیک شده‌ای؟🤔 اصلاً براے ظهور ڪارے ڪرده‌ای؟ چقدر دل امام زمانت را بــــــه دســــــــت آورده‌ای؟😒 یا فقط با گناه، دلش را شڪسته‌ای؟💔 ❏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اَللّهُمَ‌ صَل‌ِّ علي‌ مُحمّدو آل مُحمّدو عجّل فرجهم اَللّهُمَ‌ عَجِّل‌ لِوَلیِّڪ‌ الفـَرَج‌ بِحق‌ّ الزّینب‌‌ سَلام‌ُ الله‌ عَلَیها🤲🏻 ﴿عجل‌الله‌تعالی‌فرجه﴾ ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\╲ @chatreshohada 🦋🦋🦋
7.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 شوخی شبکه کان اسرائیل با ادعای وزیر جنگ این رژیم به حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران: فرمانده اسرائیلی: به تاسیسات هسته‌ای ایران حمله میکنیم، مشکلی نیست، فقط اینجا، اینجا، اینجا، اینجا و.... در اسرائیل نابود میشه!
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 #پارت_62 #رمان_آنلاین_ به قلم ✍️⁩ #زهرا_حبیب‌اله (
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 به قلم ✍️⁩ (لواسانی) امروز پنج شنبه است، حتما باید برم سر خاک بابا و مامانم، ولی الان سر ظهره نمیشه، ریاضی هم که خوندم، کاری ندارم انجام بدم، حوصلم به شدت سر رفته، صدای زنگ تلفن اومد، با خودم گفتم حتما احمد رضاست میخواد با من حرف بزنه، مینا جواب داد الو سلام، الو، الو، صداتون نمیاد، گوشی رو گذاشت روی دستگاه تلفن، به خودم گفتم، یعنی کی بود، رفتم توی فکر، چه قولهایی احمد رضا به من داد، نمیزارم آب تودلت تکون بخوره، از دیروز یه سراغم ازم نگرفته، گوشی تلفنم دست خودشه نمیتونه زنگ بزنه در خونمونم نمی تونه بیاد، بغض کردم، یادم اومد، مامانم بهم میگفت، بغض نکن گلو درد میکنی، اگر ناراحتی بشین گریه کن، منم یه دل سیر گریه کردم، نگاه کردم به ساعت، چهار بعد از ظهره، الان وقتشه که برم سر خاک، مانتوم رو پوشیدم، شال و. چادرم رو سرم کردم، یه مقدار پول از توی کمدم برداشتم گذاشتم توی کیفم، از در اتاقم اومدم بیرون، چشمم به مینا افتاد، قلبم شروع کرد به زذن، به خودم گفتم، یعنی میتونم جلوش وایسم مینا گفت کجا؟ توی چشم هاش زل زدم، صداش رو یکم برد بالا میگم کجا؟ اصلا دوست نداشتم بهش بگم، ولی چاره ندارم، الان زنگ میزنه به داداشم میگه گفتم میرم سر خاک برو بگیر بشین، لازم نکرده همه جراتم رو جمع کردم، با صدای لرزون گفتم چطور خودت روزی دوبار میری بابا مامانت رو میبینی، من هفته ای یه بار نرم ببینم صورتش رو مشمئز کرد، اومد نزدیکم چی شد، چی شد، برای من زبون در آوردی محکم سر جام وایسادم، نزدیکم شد، زد روی بازوم، هلم داد به عقب برو توی اتاقت، تو هیجا نمی ری هر کاری کردم، دستم بالا نیومد هلش بدم، نشستم روی مبل، به خودم گفتم، بزار حواسش پرت بشه، فرار میکنم چادرت رو در آر پاشو برو آشپز خونه اون ظرفها رو بشور، هم زمان فرزاد گفت مامان دشوری دارم مینا رودکرد به من از دستشویی برگشتم، ببینم لباسهات رو. در آوردی توی آشپزخونه داری ظرف میشوری منم که دیدم موقعیت خوبیه برای فرار، جلوش چادر و شالم رو در آوردم، وایسادم دست بردم برای دکمه های مانتوم، اونم خیالش جمع شد که من میخوام برم ظرف بشورم، رفت تو دستشویی، به سرعت برق و باد، شالم رو انداختم سرم، کج و کوله پیچیدم دور گردنم، چادرم رو دستم گرفتم، کفش هام رو. پوشیدم، دویدم در حیاط رو باز کردم، چند قدمم همینطوری توی کوچه دویدم، پشتم رو نگاه کردم، دیدم کسی نیست، ایستادم شالم رو مرتب کردم، چادرم رو سرم کردم، تند قدم برداشتم سمت قبرستون، دارم میرم سمت قبر مامانم، حاج خانم مادر شوهرم رو دیدم، روم رو برگردوندم، که مثلا من تو رو ندیدم، رسیدم سر قبر مامانم، اومد کنارم نشست... 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 ◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌ 👇👇 ❣جمعه‌ها پارت نداریم❣ 🍁 🍁🌾 🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴خبری مهم که حاج قاسم به شهید ایرلو داده بود علی ایرلو فرزند شهید حسن ایرلو: قبل از اینکه پدرم به یمن برود، شهید سلیمانی نوید این شهادت را داده بودند و به مادرم گفتند اگر حاج حسن آقا به یمن بروند دیگر بر نمی‌گردند و شهید خواهند شد.🌷
هدایت شده از گسترده توحید
بازارشوش ♥️عرضه کننده انواع لوازم اشپزخانه♥️ لوکس😎خاص🤩فانتزی♥️ به قیمت عاااااالی💸 ارسال ب تمام نقاط کشور 🚛 https://eitaa.com/joinchat/4111859773C45e30a12b2 🔴 با دیدن قیمتهاش شوکه میشی😱😱واردش که میشی نمیدونی کدوم یکی روانتخاب کنی 😉😎
🌷تشیع پیکر شهید مدافع حرم محمد تقی حسینی از مصلای نماز جمعه اسلامشهر به سمت امام زاده عقیل علیه السلام🌷
هدایت شده از زیر چتر شهدا 🌹 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴خبری مهم که حاج قاسم به شهید ایرلو داده بود علی ایرلو فرزند شهید حسن ایرلو: قبل از اینکه پدرم به یمن برود، شهید سلیمانی نوید این شهادت را داده بودند و به مادرم گفتند اگر حاج حسن آقا به یمن بروند دیگر بر نمی‌گردند و شهید خواهند شد.🌷
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 #پارت_63 #رمان_آنلاین_ به قلم ✍️⁩ #زهرا_حبیب‌اله (
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 به قلم ✍️⁩ (لواسانی) برگشتم سمتش، خیلی سرد گفتم سلام نگاه دقیقی به صورتم انداخت _سلام، صورتت چی شده؟ بی اهمیت جواب دادم _هیچی ناراحت اخم کرد، لبهاشم جمع کرد _کی زده؟ ازش رو برگردوندم _هیچ کس _هیچ کس یعنی چی؟ مریم جان حرف بزن ببینم کی زده؟ همین طوری که ازش رو برگردوندم گفتم برو از پسرت بپرس نا باورانه گفت از کی؟ احمد رضا؟؟ _بله مگه بعد از اینکه تو از خونه ما رفتی، همدیگر رو دیدید _نه ندیدیم، ولی شما بهش بگید، خودش براتون میگه زیر لب زمزمه کرد لااله الا الله گوشیش رو از توی کیفش در آورد، شماره گرفت _الو احمد رضا کجایی؟ _خیلی خب، پاشو بیا سر مزار، مادر مریم _آره خودشم اینجاست _باشه بیاید تماسش رو قطع کرد، کتاب دعام رو از توی کیفم در آوردم، سوره مُلک رو آوردم، شروع کردم به خوندن، صدق الله العلی العظیمش رو که گفتم، حس کردم یکی کنارم نشست، با گوشه چشمم نگاه کردم دیدم احمد رضاست سلام آروم، زیر لبی جواب دادم سلام مامانش گفت مریم پای چشمش یه کم کبوده، میگم چی شده؟ میگه از احمد رضا بپرس احمد رضا سر چرخوند سمت صورتم، با دقت نگاه کرد دستش رو گذاشت توی سینه اش، متعجب گفت من مامانش گفت مریم مگه شما نگفتی از احمد رضا بپرس ریز سرم رو تکون دادم _اره خودم گفتم احمد رضا دستم رو گرفت، من رو چرخوند سمت خودش _ببینمت من زدم؟ وقتی چرخیدم، چشمم افتاد به پدر شوهرم، اول خواستم همونطوری که نشستم سلام کنم، اما انگار یه نیرویی من رو از جام بلند کرد، ایستادم، سرم رو انداختم پایین _سلام _سلام دخترم خوبی؟ _بله احمد رضا هم ایستاد، ناراحت گفت مریم ازت انتظار همچین حرفی رو نداشتم، از دیروز تا حالا من تو رو ندیدم چطور میگی کار منه سرم رو. گرفتم بالا نگفتم کار توعه، گفتم از تو بپرسن، آخه قرار بود آب توی دل من تکون نخوره چشمش رو بست، متاسف سرش رو تکون داد، دستش رو کرد لای موهاش معذرت میخوام مریم، من همه تلاشم رو کردم نشد من اگر به کسی قول بدم، شده بمیرم زیر قولم نمی زنم رنگش پرید، پشتش رو کرد به من، دوباره برگشت سمتم داداشت زده توی چشماش زل زدم، مکثی کردم، ازش رو بر گردوندم، زیر لبی گفتم آره... فیلم رو دیدید؟ از کمک حاج قاسم به اشرار جنوب استان کرمان اینها تحت تعقیب نیروی انتظامی بودند که حاج قاسم پیشنهاد میده به جای مجازات... میخوای بدونی کمک حاج قاسم به این اشرار چی بوده؟😍 تشریف بیارید این کانال فیلمش رو درست کردند ببین 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3695968317C061460af4d 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 ◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌ 👇👇 ❣جمعه‌ها پارت نداریم❣ 🍁 🍁🌾 🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾