eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
18.7هزار دنبال‌کننده
775 عکس
401 ویدیو
7 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
«من و تو» انگشت کوچک این شبکه گسترده هم نمیشود! نظر شما چیه به نظرتون واقعا انگشت کوچکه این شبکه نمیشیم!؟ بیا کانالی که آدرسشو بهت میدم تا ببینیم قضیه از چه قراره...👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/4282843726C485a05f85d
Doa Bad Az Ale Yasin-Samavati.mp3
3.82M
🍃🌹🍃 🌸▫️صوتِ "دعای " با صدای " حاج مهدی سماواتی " 🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃 نقد استایل در یک دقیقه اقدام هوشمندانه پاسخ به معضلات روز در قالب سریال... عالی بود 🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
با عقب نشینی در زمینه حجاب،بازهم این مشکلات حل نشد! برای کسب اطلاعات بیشتر وارد کانالمون شو!👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/4282843726C485a05f85d
هدایت شده از زیر چتر شهدا 🌹 🌱
شوهرم خیلی عاشقم بود میگفت خودم باید غذا بذارم دهنت قاشق قاشق میذاشت دهنم حتی لیوان ابمم خودش میگرفت جلوی دهنم میگفت بخور هر بار میخواستیم بریم بیرون کفش هام رو پام میکرد و در ماشین رو برام باز میکرد که سوار بشم دقیقا منو میذاشت روی دوتا چشم هاش زندگیمون عالی بود و عشقمون مثال زدنی، خیلی دوسم داشت اما درست وقتی که....😢😢 https://eitaa.com/joinchat/2967208113Cc7564cb966
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۵۴۷ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) چند روزیه که دوباره درگیر خاطرات گذشته‌ام، کاری که مسعود با زندگی و اینده ی من کرد. دلم دوباره از بلایی که برسر زندگیم آورده خونِ... دوباره چشمم که به خاله میفته یاد خودخواهی خودش و پسراش می‌افتم. تو دلم می‌گفتم همون‌طور که تو فکر آینده و زندگی من نبودی و قبل از ازدواجم به فکر سروسامون دادن سعید و محبوبه بودی پسرت مسعود هم وقت طلاق به فکر آینده و زندگی من نبود. چون هم خاله از افکار غلط اون زمان مردم روستا باخبر بود و می‌دونست اگه دختر کوچکتر زودتر از بزرگتر ازدواج کنه دختر بزرگتر دیگه خواستگار خوب براش نمیاد و با علم به این موضوع اونهمه اصرار داشت محبوبه رو زودتر از من عروس کنه... مسعود هم می‌دونست طلاق دادن یه دختر یعنی برای همیشه مهر طلاق خوردن روی پیشونی اون دختر بدبخت و دیگه هیچ پسر مجردی ازش خواستگاری نمی‌کنه حتی اگه خودش هم بخواد خونواده‌ش مانعش میشن... اونوقت من با این سن کم باید منتظر یه مرد زن مرده یا زن طلاق داده اونم با چند تا بچه باشم بخاطر زایمان زودرس محبوبه و شرایط بچه، مراسم عقد مسعود هم عقب افتاده بود... چند روزی بود که دوباره بحث عقد و عروسی مسعود به راه بود. حال دلم خوب نبود اما دلم نمی‌خواست با خبر عروسی و مراسم مسعود خوشی حضور شکوفه رو تو زندگیم خراب کنم. تا صحبت از مسعود و اخبار عروسیش می‌شد سریع بچه رو بغل می‌کردم و می‌رفتم اتاق تا حرف های بقیه رو نفهمم. مثل دیوونه‌ها حرف‌های دلم رو برای شکوفه زمزمه می‌کردم تا سنگینی دلم رو سبک کنم. بقیه متوجه حالم بودند و کمی مراعاتم رو می‌کردند اما معلوم بود گاهی حواسشون نیست. و همین موضوع که مراقب حال و احوال درونی من نبودند حالم رو بدتر میکرد که چرا منو درک نمی‌کنند. مثلا امروز که لباسهای شکوفه رو شستم اومدم سراغش تا کمی باهاش بازی کنم. همینطور که توی بغلم نگه داشتم و توی خونه راه می‌بردمش محبوبه و زنداداش‌هام در مورد نحوه ی برگزاری مراسم عروسی مسعود صحبت می‌کردند. واقعا دلم شکست بیشتر از خواهرم اصلا توقع نداشتم به همین راحتی و بدون دغدغه بخواد بره عروسی مسعود و به همین راحتی درموردش با بقیه حرف بزنه. حتی شنیدنش از زبون زنداداشها هم برام سنگین بود چه برسه از زبون محبوبه که الان دو ماهی می‌شد همه ی کار و زندگیم شده بود خودش و بچه ش... کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۵۴۸ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) سه روز پیش تاریخ دقیق عقد و عروسی مسعود تعیین شد و از دیروزه که مامان دائم اطرافم می‌چرخه، مشخصه می‌خواد چیزی بگه اما حرفش رو می‌خوره، اولاش حواسم رفت به خواستگاری پسر منیر خانم . اما اگه موضوع حرف مامان خ‌استگاری اونا بود که بدون تعارف و ترس حرفشو می‌زد دیگه... نیازی به این کارا نیست... صددرصد موضوع دیگه‌ای هست که یکم پریشونه شایدم به خاطر عروسی مسعود اعصابش خرابه... بهرحال از وقتی طلاقم داد زندگی‌مون بهم ریخته... گاهی هم حواسم میره به اون پیرمرده که دخترش اومد خواستگاریم، اما سریع از ذهنم پاکش می‌کنم محاله مامان یا بابا به چنین آدمی با اون سن و سال رضایت بدن که حالا بخوان من رو راضی به ازدواجش کنند بعد از شستن ظرفهای نهار به اتاق اومدم که کمی قالی ببافم . از وقتی شکوفه دنیا اومده کلا قالی بافی رو تعطیل کرده بودم. همین که نشستم پشت قالی مامان از پشت سر صدام کرد وقتی برگشتم چشمم به پارچه ی توی دستش افتاد، منصوره مامان این پارچه‌ای که چند وقت پیش بهت دادم برای خودت لباس بدوزی برش زدی اما دیگه دست بهش نزدی بیا دخترم اینو بگیر همین امروز بشین بدوز ببینم تو خیاطی چقدر استاد شدی؟ حالت حرف زدنش رو دوست نداشتم معلوم بود نقشه ای در کاره، همیشه از اینکه بی پرده و صریح باهام حرف زده نشه متنفر بودم. برای همین برگشتم سمت دار قالی و گفتم من که نه جایی میرم نه فعلا مراسمی داریم خیلی وقته قالی بافی نکردم اینو به یه جایی برسونم بعدا خیاطی میکنم. الان اصلا حس خیاطی کردن ندارم. با احتیاط گفت از قدیم گفتن وقتی یه کاری رو شروع کردی زودتر تمومش کن وگرنه چله میفته روش... شیطون اجازه نمیده دیگه به سرانجام برسونیش... اینقدر دست دست نکن بدوز تمومش کن بدون اینکه نگاهش کنم جواب دادم خوب بافت این قالی رو که قبل‌تر از این پارچه شروع کرده بودم... پس تموم کردن این مقدم‌تره... مامان که انگار نقشه‌ش نگرفته باشه یکم دیگه پیشم موند و بعد هم رفت. 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۵٠ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀شهیدانه ✦🌺❥🥀🕊❥🌺✦ 🔸️حق الناس را رعایت کنید.. 🌹شهید حسین بابا زاده ..رفیق شهید،شهیدت میکند..🕊
هدایت شده از زیر چتر شهدا 🌹 🌱
دختر بازیکن مشهور فوتبال خونش رنگین تر نیست! برای کسب اطلاعات بیشتر وارد کانالمون شو!👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/4282843726C485a05f85d
همین طور که ریز ریز اشک میریختم و قدم میزدم. صدای خش و خش جارو که کشیده میشد تو خیابون به گوشم خورد برگشتم دیدم مامور شهر داری. یه آقایی‌ی که سن بالایی داره،و به سختی داره خیابون رو جارو میکنه. رفتم جلوش_سلام پدر جان_ سلام دخترم_ پدر جان حالتون خوبه میخوای جارو بدی من خیابون رو جارو کنم_ نه دخترم کارتو نیست. واقعا و دلم خواست بهش کمک کنم.یک قدم برداشتم بهش نزدیک شدم دستم رو گرفتم به جارو ملتمسانه گفتم_ خواهش می‌کنم بدید، من خیلی دوست دارم خیابون رو جارو کنم. لبخندی زد... https://eitaa.com/joinchat/4132962888Ce54afeabfb
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
همین طور که ریز ریز اشک میریختم و قدم میزدم. صدای خش و خش جارو که کشیده میشد تو خیابون به گوشم خورد
اسمم سحر، هیجده سالم و چند برابر سن و سالم مشکلات و گرفتاری داشتم، ولی از روزی که جارو از دست یه پیر مرد سید گرفتم زندگیم دگر گون شد، بیاید داستان زندگی من رو بخونید شک نکنید که رفع همه مشکلات ما در خانه اهل بیت حل میشه🌸 https://eitaa.com/joinchat/4132962888Ce54afeabfb داستانی بر اساس واقعیت، توصیه میکنم دختران جوان این داستان رو بخونید🙏
از لاک جیغ تا خدا❤️ باشنیدن مداحی شهید گمنام متحول میشه❤️ https://eitaa.com/joinchat/3695968317C061460af4d فیلم. کامل صحبتهای دلنشین این خانم رو در این کانال ببینید👆👆
کلاس پیش دانشگاهی میرفتم که متوجه یه پسر شیک و خوش قیافه موتور سوار شدم که من رو از مدرسه تا خونه تعقیب میکرد، دلهره و دلشوره افتاد به جونم که اگر بابام و یا داداشم ببینه چه دعوایی بشه، و مطمئن بودم که من رو هم تقصیر کار میدیدن، چند روزی ، من رو تعقیب کردو و یک روز خانمی به عنوان خواستگار اومد خونه ما، برای همون پسری که من رو تعقیب میکرد، بابام مخالفت کرد و به من گفت این پسره آدم نیست، ولی من .... https://eitaa.com/joinchat/2967208113Cc7564cb966
🔳▪️🔳 آقا بیا که روضه ی موسی بن جعفر است چشمانمان ز داغ مصیباتشان تر است جامه سیاه بر تن و بر جان شرار آه دل ها به یاد غصۀ او پر ز آذر است افتاده است بی کس و تنها، غریب وار مردی که با تمامی خلقت برابر است مرثیه خوان حضرت کاظم، خود خداست بانی روضه، حضرت زهرای اطهر است زندان نگو، که گرم مناجات با خداست غار حرای حضرت موسی بن جعفر است از تازیانه خوردن حضرت نگو دگر ارثیه ای رسیده به ایشان ز مادر است باشد همیشه ورد زبانم به هر نفس لعنت به آن یهودی بی دین که کافر است ای من فدای شال عزای شما شوم آقا بیا که روضۀ موسی بن جعفر است 🏴 سالروز شهادت مظلومانه باب الحوائج، امام موسی کاظم علیه السلام را به خدمت ولی نعمتمان، حضرت علی ابن موسی الرضا(ع)، آقا امام زمان(عج) و همه شیعیان، تسلیت عرض می کنیم. 🍃🌹▪️ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
هدایت شده از زیر چتر شهدا 🌹 🌱
از لاک جیغ تا خدا❤️ باشنیدن مداحی شهید گمنام متحول میشه❤️ https://eitaa.com/joinchat/3695968317C061460af4d فیلم. کامل صحبتهای دلنشین این خانم رو در این کانال ببینید👆👆
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۵۴۹ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) دلشوره ی عجیبی به سراغم اومد... خدایا یعنی چی توسر مامان و باباست. هروقت کنار هم می‌نشینند و پچ پچ می‌کنند کلی افکار مشوش و بعد هم استرس میاد سراغم. سرم رو بالا گرفتم خدایا پناهم باش‌... اجازه نده تصمیم‌های غلط برام بگیرن. خدایا... خودت میدونی نه روی مخالفت با تصمیمات غلطشون رو دارم نه توانش رو... پس خودت کمکم کن. با سوزش انگشتم از افکار شلوغ و درهم بیرون اومدم. انگشتمو بریده بودم. سریع پارچه‌ای که کنارم بود رو پیچیدم دورش . به قطره اشکی که کنار چشمم نشسته بود و هنوز تصمیم قطعی برای ریزش نگرفته بود اجازه‌ی فرود اومدن دادم. نمی‌فهمیدم حالم به خاطر چی بده؟ خیلی وقت بود حال دلم رو نمی‌فهمیدم. انگار دلتنگ کسی یا چیزی بودم؟ از خودم ناراضی بودم‌... از مامان بابا شاکی بودم... از مسعود و خاله حسابی شاکی و ناراضی بودم... از خواهرم محبوبه و زنداداش هام ناراضی... از هرکدوم به دلایل خاص واقعا حال دلم رو نمی‌فهمیدم . نمی‌فهمیدم چمه. هرروز که موعد عروسی مسعود نزدیکتر می‌شد دلم بیشتر می‌گرفت. نه تنها از بی عدالتی خدا بلکه از بی‌پروایی مسعود و خاله و عمو ولی. برای ما و همه‌ی برادرهام کارت دعوت فرستاده بودند. جمعه که برادرهام خونه ما بودند سر اینکه بزای رفتن یا نرفتن به عروصی مصلحت در چیست بحث و گفتگو بود. بابا که می‌گفت بخاطر محبوبه مجبور به رفتن هستیم... داداشها هم یبار می‌گفتند صلاح در رفتنه و یک بار هم می‌گفتند رفتنمون یعنی بی‌غیرتی. همه به فکر زندگی محبوبه و غیرت خودشون بودن اصلا کسی یادش نبود منصوره دلی داره که خیلی وقته بخاطر همین مصلحت اندیشیهای اون‌ها مچاله شده و هرروز به درد میاد کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۵۵۰ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) نتیجه‌ی تصمیم قطعی‌شون رو که اعلام کردند دیگه نفهمیدم چطور خودم رو بهشون رسوندم اشک‌هایی که بی‌مهابا روی گونه‌هام می‌لغزید رو با آستینم پاک می‌کردم و می‌گفتم .... از درد دلم... از توقعی که همیشه ازشون داشتم ولی هیچوقت توجهی بهش نکردند... رو کردم به داداش هام... خوش به حالم دلم خوش بود اگه مسعود نامرد و بی غیرت از آب در اومد به جاش سه تا برادر دارم که همیشه مثل کوه پشتم هستند و نمیذارن اب تو دلم تکون بخوره اونا نمی‌ذارن اشک به چشمم بیاد... اتفاقا بعد از نامردی که مسعود درحقم کرد این دوسه سال هربار اشکم روون شد به خاطر بی توجهی شماها به غرور و دل شکسته‌م بوده. محبوبه آدمه و بخاطر مصلحت اون باید برید ولی منصوره و غرورش مهم نیستند که مصلحت اونا رو هم در نظر بگیرید . ظاهرا شماها فقط پدرومادر و برادرهای محبوبه‌‌اید شایدم نسبت و صنمی با من ندارید که مصلحت من براتون اهمیتی نداره. رفتن شماها به عروسی مسعود یعنی کوبیدن مُهر تایید روی حرف ها و اراجیف مردم پشت سرِ من . یعنی اینکه واقعا منصوره یه عیب بزرگ داشته که مسعود خیلی زود طلاقش داده یعنی اون قدر اون عیب بزرگ بوده که خونواده ی منصوره به راحتی با طلاق خواهرشون کنار اومدند و حق همه جانبه به مسعود دادند که حتی توی عروسیش با یه دختر دیگه شرکت کردند. اونقدر حالم بد بود که با فریاد و هِق هق حرفام رو می‌گفتم. که در آخر با فریاد بابا و غرغر‌های برادرهام و چشم غره‌هاشون به خودم اومدم. این نگاه‌ها و غرغر‌ها یعنی هیچ حقی برای حس و حال و خواسته‌هام قائل نبودند. حرفهای بابا رو نمی‌فهمیدم ولی از نوع حرفای مامان که به جانبداری از من به بابا می‌زد می‌فهمیدم بابا حقی که برام قائل نیست تازه ناراحت و دلخوره که چرا از تصمیم مصلحت امیز اونها استقبال نمیکنم. 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۵٠ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀شهیدانه ✦🌺❥🥀🕊❥🌺✦ 🔸️قدر جمهوری اسلامی را بدانید 🌹شهید مجید بقایی ..رفیق شهید،شهیدت میکند..🕊
شکایت تشکل‌های کشور از عادل فردوسی پور @agha30zadeh 🔸️تاکنون تشکل‌های زیر پای کار شکایت رسمی از تهیه کننده برنامه فوتبال ۳۶۰ آمده اند: ۱.کانون بارش مشهد ۲.تشکل فاطمه الزهرا قم ۳.ستاد مردمی عفاف و حجاب شهرری ۴.تشکل سحاب قم ۵.گروه جهادی ماوا مشهد ۶.تشکل ابراهیم هادی مشهد ۷.تشکل هنر بیدار مشهد ۸.تشکل مهدی موعود مشهد ۹.هیئت بصیرت شاهرود ۱۰.فعالان نماز قزوین ۱۱.گروه تبلیغ خیر امه قم ۱۲.جبهه فرهنگی انصارالشهدا ۱۳.تشکل معین الاحسان مشهد ۱۴.تشکل دختران طلوع مشهد ۱۵.تشکل رضوان مشهد ۱۶.تشکل جهاد تبیین مشهد ۱۷.تشکل سفیران نجابت زهرایی گلبهار ۱۸.تشکل حوزوی سعدا مشهد ۱۹.تشکل بهشت مادری مشهد ۲۰.تشکل ایراندخت مشهد ۲۱.بنیاد زنان محجبه قزوین ۲۲.کانون دانش آموختگان کوثر قزوین ۲۳.کانون فرهنگی تبلیغی امین مشهد ۲۴.گروه مطالبه‌گری محصنات ۲۵.کانون فرهنگی آسمان ❌چنانچه تشکل دیگری تمایل به مشارکت در این شکایت از عادل فردوسی پور به دلیل انتشار فیلم سربرهنه دختر یکی از بازیکنان فوتبال را دارد به آی دی زیر 📲@hamidaghassizadeh اطلاع رسانی نماید لطفا🙏 ➖➖➖➖➖➖➖ لینک کانال باشگاه آسمان👇 https://eitaa.com/joinchat/156565602Cbd48016de0
Ziarate-Ale-Yasin-PDF.pdf
2.62M
🍃🌹🍃 🌸▫️فایل PDF " متن و فضیلت زیارت آل یس و دعای بعد از آن " 📚 مفاتیح الجنان عضویت در صـــراط👉 🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
همین طور که ریز ریز اشک میریختم و قدم میزدم. صدای خش و خش جارو که کشیده میشد تو خیابون به گوشم خورد برگشتم دیدم مامور شهر داری. یه آقایی‌ی که سن بالایی داره،و به سختی داره خیابون رو جارو میکنه. رفتم جلوش_سلام پدر جان_ سلام دخترم_ پدر جان حالتون خوبه میخوای جارو بدی من خیابون رو جارو کنم_ نه دخترم کارتو نیست. واقعا و دلم خواست بهش کمک کنم.یک قدم برداشتم بهش نزدیک شدم دستم رو گرفتم به جارو ملتمسانه گفتم_ خواهش می‌کنم بدید، من خیلی دوست دارم خیابون رو جارو کنم. لبخندی زد... https://eitaa.com/joinchat/4132962888Ce54afeabfb
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
همین طور که ریز ریز اشک میریختم و قدم میزدم. صدای خش و خش جارو که کشیده میشد تو خیابون به گوشم خورد
اسمم سحر، هیجده سالم و چند برابر سن و سالم مشکلات و گرفتاری داشتم، ولی از روزی که جارو از دست یه پیر مرد سید گرفتم زندگیم دگر گون شد، بیاید داستان زندگی من رو بخونید شک نکنید که رفع همه مشکلات ما در خانه اهل بیت حل میشه🌸 https://eitaa.com/joinchat/4132962888Ce54afeabfb داستانی بر اساس واقعیت، توصیه میکنم دختران جوان این داستان رو بخونید🙏
سلام عزیزان هفته‌ی پیش نسبت به آزادی جوان ۲۱ ساله با کمک شما اقدام کردیم و خوشبختانه آزاد شد. اما به محض بیرون اومدن با مشکلات شدید مالی روبرو شد.‌ایشون بامادر بزرگ و خواهر یازده سالشون زندگی میکنن که توی اون ۱۱ ماهی که زندان بود مادربزرگ برای گذران زندگی مجبور به فروش وسایل خونه شدن. خونه هم اجاره ای هست. الان نه وسایل خونه دارن نه خرجی برای زندگی، مهلت خونشون هم تموم شده باید از اونجا بلند شن. مادربزرگشون دیابت دارن و دو شب پیش مجبور شدن بیمارستان بستریشون کنن با مددکاری زندان تماس گرفته و گفته کاش من بمیرم تنهایی چطور از پس این مشکلات بربیام ان شالله یه یاعلی بگید با کمک هاتون بتونیم کمی امید به این جوان ۲۱ ساله بدیم بزنید رو کارت ذخیره میشه
۶۲۲۱۰۶۱۲۱۲۲۴۴۵۵۴
لواسانی بانک پارسیان فیش واریزی رو برای این آیدی بفرستید🌹👇👇 @Mahdis1234 لینک‌قرار گاه جهادی شهید گمنام جبرائیل قربانی https://eitaa.com/joinchat/3165061169C62614d580a در ضمن این اجازه رو به گروه جهادی بدید تا احیانا اگر مبلغی اضافه‌تر جمع شد صرف کارهای خیر بکنه🌹
اسمم سحر، هیجده سالم و چند برابر سن و سالم مشکلات و گرفتاری داشتم، ولی از روزی که جارو از دست یه پیر مرد رفتگر سید گرفتم. و کمکش خیابون رو جارو کردم. زندگیم دگر گون شد، بیاید داستان زندگی من رو بخونید شک نکنید که رفع همه مشکلات ما در خانه اهل بیت حل میشه🌸 https://eitaa.com/joinchat/4132962888Ce54afeabfb داستانی بر اساس واقعیت، توصیه میکنم دختران جوان این داستان رو بخونید🙏
سلام عزیزان هفته‌ی پیش نسبت به آزادی جوان ۲۱ ساله با کمک شما اقدام کردیم و خوشبختانه آزاد شد. اما به محض بیرون اومدن با مشکلات شدید مالی روبرو شد.‌ایشون بامادر بزرگ و خواهر یازده سالشون زندگی میکنن که توی اون ۱۱ ماهی که زندان بود مادربزرگ برای گذران زندگی مجبور به فروش وسایل خونه شدن. خونه هم اجاره ای هست. الان نه وسایل خونه دارن نه خرجی برای زندگی، مهلت خونشون هم تموم شده باید از اونجا بلند شن. مادربزرگشون دیابت دارن و دو شب پیش مجبور شدن بیمارستان بستریشون کنن با مددکاری زندان تماس گرفته و گفته کاش من بمیرم تنهایی چطور از پس این مشکلات بربیام ان شالله یه یاعلی بگید با کمک هاتون بتونیم کمی امید به این جوان ۲۱ ساله بدیم بزنید رو کارت ذخیره میشه
۶۲۲۱۰۶۱۲۱۲۲۴۴۵۵۴
لواسانی بانک پارسیان فیش واریزی رو برای این آیدی بفرستید🌹👇👇 @Mahdis1234 لینک‌قرار گاه جهادی شهید گمنام جبرائیل قربانی https://eitaa.com/joinchat/3165061169C62614d580a در ضمن این اجازه رو به گروه جهادی بدید تا احیانا اگر مبلغی اضافه‌تر جمع شد صرف کارهای خیر بکنه🌹