هدایت شده از تبلیغات گسترده اورجینال
#رمان_قلب_یه_دیوونه❤️🔥
باورم نمیشد من #اهاک پسر #مغروری که از جنس دختر ها بیزار بوددم حالااا دختریو که برای #انتقام دزدیدم حالا دیوانه وار عاشقش،بودم..
لای در اتاقشو باز کررردم #موهای #بلندشو آزادانه #دورش رها کرده بود و #شونشون میزد آروم درو باز کررردم از ترس #عقب عقب رفت نگاهم به چشمای #مظلومش افتاد من چیکار کرده بودم بااین دختر که حتی از باز گذاشتن #موهاش اونو محروم کرده بودم.
بخدا #الان میبندم فقط باهام کاری نداشته باش
انقدر مظلوم گفت دلم براش کباب شد #نزدیک رفتم که کامل به دیوار چسبید دستمو روی گونش کشیدم..
میخوای دوباره بزنی؟؟
محکم گفتم #نه موهاتو #همیشه باز بزار ولی #فقط،برای #من فقط برای منی که #شوهرررتم هیچ خره دیگه ای #حق نداره این موهای #بلند گیسو کمندتو جز من ببینه..
ت..و ت..و!
اصلا #کسی حق نداره #بخواااد حتی نزدیکت بشه تا #ابد هم که شده من تورو اینجا میبینی #اینجا زندانیت میکنم #تو تمام سهم من از این #دنیایی ماهک میفهمی سرمو نزدیک بردم و قبل از اینکه حرفی بزنه...🙊❤️🔥❌
https://eitaa.com/joinchat/63898490Cfc0805f194