🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾
🍁
#پارت_327
#رمان_آنلاین_
به قلم ✍️ #زهرا_حبیباله (لواسانی)
دراز کشیدم روی تخت از بی خوابی سر درد گرفتم تو چشمهام انگار خورده شیشه ریختن ولی خوابم نمیبره.
حرفهای مینا، رفتار داداشم، ترسی که این پسره معتاد کفتر باز به جونم انداخت مثل پرده سینما از جلوی چشمهام میاد و میره توی همین فکرها بودم صدای زنگ خونه اومد.
پام رو از روی تخت گذاشتم زمین که بلند شم واای زیر دلم چه تیری کشید
خمیده خمیده اومدم کنار ایفون گوشی رو برداشتم
-کیه؟
_الههام با مامانم اومدم باز کن
دکمه ایفون رو زدم، خمیده دستم رو گذاشتم زیر دلم تا در هال اومدم کلید رو چرخوندم در رو باز کردم.
الهه و محبوبه خانم تا چشمشون افتاد به من رنگ از روشون پرید زدن تو صورتشون، الهه گفت
_خاک بر سرم کنن چرا صورتت کبودِ
دستم رو گذاشتم روی صورتم
_مگه چی شده؟
_بد جور کبود شده
بیا تو بهت میگم، رو کردم به محبوبه خانم
سلام ببخشید این موقع صبح مزاحمتون شدم
_سلام دخترم نه مزاحمت چیه، من نگران این حالتم
_بفرمایید تو
وارد خونه شدن، محبوبه خانم گفت
_مریم جان داداشت زده تو صورتت؟
بغض گلوم رو گرفت چونهام لرزید سر تکون دادم
_بله
_چرا؟
دستم رو گذاشتم روی صورتم زدم زیر گریه، الهه بغلم کرد
الهی بمیرم برات مریم جان چی شده؟
از آغوشش اومدم بیرون
صورتم خیلی کبود شده؟
اره، مگه خودت ندیدی؟
نه، بزار برم تو آینه نگاه کنم ببینم چی شده!
به سختی صاف وایسادم رفتم سمت اتاق خواب که توی آینه صورتم رو ببینم، محبوبه خانم گفت
مریم جان چرا لباست نجس شده؟
برگشتم سمتش
ببخشید الان لباسم رو عوض میکنم، برای همین گفتم بیاید من رو ببرید دکتر
_بیا بشین بگو ببینم چی شده؟
_بزارید صورتم رو ببینم لباس عوض کنم میام همه چی رو براتون میگم
با الهه اومدم تو اتاق جلوی میز ارایش توی آینه نگاهی به صورتم انداختم
هینی کشیدم رو کردم به الهه
می بینی داداشم صورتم رو چیکار کرده
لبش رو گاز گرفت
_متاسفم مریم جان، دلم داره میترکه بگو چی شده؟
سلام
نویسنده هستم🌹
هر کس میخواد پارت های رمان #حرمت_عشق رو جلوتر بخونه توی کانال وی آی پی عضو بشه🌹
https://eitaa.com/joinchat/2124415010C2ac5b7a71a
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌
#پارت_اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/49516
❣جمعهها پارت نداریم❣
🍁
🍁🌾
🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾