eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
20.8هزار دنبال‌کننده
610 عکس
319 ویدیو
3 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 #پارت_360 #رمان_آنلاین_ به قلم ✍️⁩ #زهرا_حبیب‌اله
خانم حبیب الله: 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 به قلم ✍️⁩ (لواسانی) الهه گفت _به نظرت داداشت قبول میکنه که مش زینب بیاد پیش تو؟ _اگر قبل از اینکه مینا بفهمه بهش بگه بله قبول میکنه داداشم مهربون ولی خیلی تحت تاثیر حرف دیگرانِ مخصوصا مینا _ مینا واقعا داداشم رو دوست داره، دلش میخواد محمود برای خودش باشه، چشمش ور نمیداره ببینه که محمود مادر و خواهرش رو هم دوست داشته باشه برای اینکه رابطه خواهر برادری ما رو بهم بزنه هر کاری میکنه _اینکه حسادتِ _آره حسودِِ، آدم حسود هم خودش و هم اطرافیانش رو در آتیش حسادتش میسوزونه _بیچاره داداش تو که زنی مثل مینا گیرش اومده _داداش منم همچین بی تقصیر نیست، اگر حسادت بدِ، تحت تاثیر حرف دیگران قرار گرفتن هم بدِ خدا به آدم عقل داده، که وقتی یه حرفی رو میشنوه فوری نگه آره تو درست میگی، اول ببینه گوینده این حرف کیه وقتی یه نفر چند بار دروغ گفته بهت‌َم ثابت شده که این دروغگو هست دیگه چرا چشم بسته حرفش رو قبول میکنی بارها دروغ مینا برای داداشم رو شده، ولی بازم گولش رو میخوره، یه ضرب المثل هست میگه، تا ابله در جهان است مفلس در نمیماند، حکایت برادر منِ _بله تو درست میگی سرگرم حرف زدن با الهه بودم توران خانم برگشت _خوش خبر باشی، داداشم چی گفت؟ _ یه خورده مِن و مِن کرد، من فهمیدم میخواد با مینا مشورت کنه، بهش زنگ هم زد، جواب نداد منم احساسیش کردم گفتم ثواب داره مش زینب هم کسی رو نداره، اینطوری اونم سر پناه پیدا میکنه ، قبول کرد گفتم زبونی نه، روی یه کاغذ بنویس که من راضی هستم منم ببرم به مش زینب نشون بدم خاطرش جمع بشه که تو راضی هستی _ توران خانم یه برگه از توی جیب پیراهنش در آورد گرفت سمت من بیا پیش خودت باشه اینم برگه رضایت داداشت از دستش گرفتم خوندم لبخندی زدم _کارت خیلی درسته توران خانم عجب محکم کاری کردی الهه اومد تو حرفم _چه دیدنی بشه قیافه زن داداشت، وقتی بفهمه داداشت رضایت کتبی داده سه تایی زدیم زیر خنده... ❤️👇👇 _بفرمایید محمود گفت: _بفرمایید و زهرمار این چه کاریه که تو داری می کنی؟ _مگه چیکار کردم؟ _ یه نفر اومده تو آبادی داره استشهاد بر علیه مینا جمع میکنه _ خب این کجاش بده؟ _ میفهمی چی داری میگی! مینا زن منه، ناموس منه، چرا داری حرف ما رو میندازی سر زبون مردم. غلط هات رو اینجا کردی آبروی من رو بردی وقتی جلوت رو گرفتیم، داری بر علیه زن من مدرک جمع میکنی؟ چشمت کور میخواستی سالم زندگی کنی تا این حرف ها پشت سرت نباشه _خوب گوش کن آقا محمود زنت به من تهمت زده منم می خوام ثابت کنم که دروغ گفته، من مدرک میارم دادگاه به مینا هم بگو هرچی مدرک داره بیاره توی دادگاه. _بدبخت مدرک مینا همه مردم آبادی هستند خب بهش بگو همه ابادی رو سوار اتوبوس کنه بیاره دادگاه... سلام نویسنده هستم🌹 هر کس میخواد پارت های رمان رو جلوتر بخونه توی کانال وی آی پی عضو بشه🌹 https://eitaa.com/joinchat/2124415010C2ac5b7a71a 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 ◾️کپی در/49516 ❣جمعه‌ها پارت نداریم❣ 🍁 🍁🌾 🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾