eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
20.8هزار دنبال‌کننده
622 عکس
321 ویدیو
3 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 #پارت_374 #رمان_آنلاین_ به قلم ✍️⁩ #زهرا_حبیب‌اله
خانم حبیب الله: 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 به قلم ✍️⁩ (لواسانی) همش دلشوره دارم، که داداشم اجازه میده یا نه زینب خانم گفت _از بس دستهات رو به هم مالیدی قرمز شدن، شامم که نخوردی طاقت بیار _الان یک ساعته حاج آقا و خانمش و توران خانم رفتن خونه داداشم، آخه چی دارن میگن، ایکاش میشد یه پیام بهم بدن _توران که بلد نیست پیام بده نجمه خانم همسر حاج آقا میتونه، اونم شماره من رو نداره، ای‌کاش بهش شماره موبایلم رو داده بودم صدای پا و حرف زدن از حیاط میاد، تیز بلند شدم پرده پنجره رو کنار زدم عه همشون دارن میان اینجا، ای‌جان فرزانه و فرزادم هستن پرده رو انداختم، رو به مش زینب گفتم _دارن میان اینجا _ان شاالله که خیره. سریع چادرم رو سرم کردم جورابم پام کردم، صدای یا الله حاج آقا اومد در هال رو باز کردم _سلام خوش امدید بفرمایید داخل حاج آقا و خانمش باهام گرم سلام و احوالپرسی کردند، مینا و داداشم محلم نگذاشتن همگی وارد شدند با زینب خانم سلام و احوالپرسی کردند نشستن روی مبل، فوری رفتم آشپزخونه، کتری اب جوش داره ولی چایی کمه، حیفم اومد چایی ته قوری رو دور بریزم گفتم گناه داره اسراف میشه یه قوری دیگه برداشتم چایی دم کردم، یه ظرف پر از میوه کردم، آوردم توی هال نجمه خانم گفت _زحمت نکش، منزل برادرتـون پذیرایی شدیم، بیا بشین _چشم اجازه بدید، بشقاب چاقو بزارم، میام میشینم پیش دستی و چاقو و نمکدون گذاشتم، نشستم کنار مش زینب داداشم رو کرد به من _حاج آقا ضمانت تو رو کرده که فردا بری مراسم ختم انعام، خدا خودش شاهده که اصلا دلم راضی نیست پات رو از خونه بزاری بیرون، ولی به حرمت حاج آقا، اجازه دادم که توران خانم بیاد دنبالت ببردت و بیاردت، تنهایی حق نداری بری از خجالت آب شدم، سرم رو انداختم پایین، ولی یه حسی از درونم گفت سکوت بی سکوت، به خجالتت غلبه کن، به اعصابتم مسلط باش حرفت رو بزن تو دلم یه بسم الله الرحمن الرحیم گفتم یه صلوات هم فرستادم، گفتم خدایا به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه وآله والسلم، به من اعتماد به نفس بده سرم رو گرفتم بالا رو به داداشم گفتم _حاج آقا خیلی زحمت کشیدن و بزرگواری کردن، تشریف آوردن که ضامن بنده بشن، ولی من به عصمت فاطمه زهرا سلام‌الله قسم میخورم که هیچ خطایی نکردم به من تهمت زده شده و من هرگز و هرگز کسی که این تهمت رو زد، و کسانیکه باور کردن و اونهایی که به این تهمت دامن زدن رو نمیبخشم از خدا میخوام که هم در این دنیا و هم اون دنیا جواب این تهمت رو که از گناهان کبیره‌ست بده... سلام نویسنده هستم🌹 هر کس میخواد پارت های رمان رو جلوتر بخونه توی کانال وی آی پی عضو بشه🌹 https://eitaa.com/joinchat/2124415010C2ac5b7a71a 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 ◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌ 👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/49516 ❣جمعه‌ها پارت نداریم❣ 🍁 🍁🌾 🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾