eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
18.5هزار دنبال‌کننده
776 عکس
405 ویدیو
7 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 #پارت_442 #رمان_آنلاین_ به قلم ✍️⁩ #زهرا_حبیب‌اله
خانم حبیب الله: ?🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 به قلم ✍️⁩ (لواسانی) _ الان که رفتم خونه، مادر امید زنگ زد گفت میخواد امشب کارت عروسی من رو بیاره، اگر تو، توی مجلس عروسی من نباشی دق میکنم _خودمم خیلی دلم میخواد بیام ولی دیگه شرایط اینطوری شده _نمیشه بپیچونی بیای _الهه جان خب توی تالار اهل محل من رو مبیبینن میان به مینا میگن دیگه بقیه‌شم خودت میدونی چی میشه _تغییر چهره بده از حرفش خندم گرفت _دیگه داری مثل فیلم‌های هندی حرف میزنی _آخه دوست دارم تو باشی گوشیم زنگ خورد نگاه کردم دیدم از خونه الهه‌ایناست، گوشی رو. گرفتم سمت الهه _بیا مامانتِ حتما با تو کار داره الهه گوشی رو گرفت جواب داد _جانم مامان _اومدم اومدم تماس رو قطع کرد، گوشی رو. گذاشت کنار من _ببخشید مریم جان برم مامانم خیلی کار داره _باشه برو الهه خدا حافظی کرد رفت با مش زینب مشغول تماشای تلوزیون بودیم صدای زنگ پیامک گوشیم اومد، باز کردم خوندم _مریم جان امید تا نیم ساعت دیگه یه دفتر دار رو داره میاره خونه ما تو هم بیا _باشه میام رو به مش زینب گفتم _ببخشید الهه پیام داده که برم خونشون ماشین رو بزنم به نام امید شما بمون خونه شاید یه وقت داداشم بیاد کاری چیزی داشته باشه یه جوری دست به سرش کنید تا من بیام باشه برو به سلامت جورابم رو. پام کردم، روسری و چادرم رو گذاشتم کنارم نشستم روبه روی ساعت، یه چشمم به ساعته یه چشمم به فیلمی که از تلوزیون پخش میشه نیم ساعت شد، روسری چادرم رو سرم کردم در آموزشگاه رو باز کردم از لای در به راست و چپ کوچه نگاه کردم کسی نیست، سریع در رو بستم اومدم در خونه الهه‌اینا زنگ زدم از پشت ایفون صدای الهه اومد _کیه؟ زود باش باز کن منم در باز شد وارد شدم، پشت سر من امید آقا با یه آقای دیگه که معلوم آقای دفتر داره وارد شدند، بعد از سلام وعلیک، آقای دفتر دار از من بابت فروش امضا گرفت رو به اقا امید و الهه گفتم _مبارکتون باشه ان شاالله به خوبی و خوشی ازش استفاده کنید خدا حافظی کردم با همون احتیاط اومدم خونه مش زینب گفت _به نام زدی تموم شد _اره، خیالمم راحت شد همش دلم شور میزد مینا یه نقشه‌ای برای ماشین بکشه، داداش ساده منم پیاده کنه ماشین رو از دستم در بیاره مش زینب نگاهش رو داد بالا _خدا رو شکر که بخیر گذشت، مریم تو نبودی من خیلی فکر کردم _به چی فکر کردید؟... 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 ◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌ 👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/49516 ❣جمعه‌ها پارت نداریم❣ 🍁 🍁🌾 🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾