eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
18.6هزار دنبال‌کننده
784 عکس
415 ویدیو
7 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\ #قسمت_۳۶ #رمان_آنلاین_نرگس به قلم #زهرا_حبیب‌اله(لواسانی) — ببخشید، درکت می‌کنم، و
\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\ به قلم (لواسانی) نگاه متکبرانه‌ای بهم انداخت و بدون اینکه جوابم رو بده، رفت. صدام رو بردم بالا: — امیدوارم حرفم رو شنیده باشی، دیگه تو رو با زینب نبینم! چند تا از بچه‌های مدرسه وایستادن که ببینن چی میشه. ترانه هم بدون اینکه پشت سرش رو نگاه کنه، رفت. برگشتم پیش زینب. نگاهم افتاد به چهره ناراحت و عصبانیش. سعی کردم که پیشش کم نیارم. دستم رو به نشونه تهدید گرفتم جلوش: — مگه نگفتم با این نگردی؟ صداش رو برد بالا: — مگه من باهاش گشتم؟ — چرا بهش رو می‌دی که برات دست تکون بده؟ — ول کن مامان! کاشکی نیومده بودی دنبالم. صدای عزیز خورد به گوشم: — چی شده مامان؟ برگشتم سمتش. فوری گفت: — سلام. — سلام عزیزم. هیچی. با نگاهم اطرافم رو دید زدم و پرسیدم: — امیرحسین کو؟ — امروز کلاس فوق‌العاده داره، دیر تعطیل میشه. نچی کردم و سر تکون دادم. — یادم رفته بود. تو برو دنبال امیرحسن، من و زینب میریم خونه. — باشه، ولی چی شده که خودت اومدی دنبال زینب؟ — همینجوری دوست داشتم بیام دنبالش. عزیز حرف منو باور نکرد و نگاهش رو داد به زینب: — چیکار کردی که مامان رو کشوندی اینجا؟ زینب فوری جواب داد: — من کاری نکردم، خودش اومده دنبالم. دستم رو گذاشتم روی بازوش: — برو دنبال امیرحسن، الان تعطیل میشه، می‌مونه پشت در مدرسه. چشمی گفت و رفت. سر چرخوندم سمت زینب: — بیا بریم. دو تایی راه افتادیم سمت خونه. توی راه، برای اینکه سرش داد زدمو از دلش دربیارم، بهش گفتم: — امتحان دیکته‌ت رو خوب دادی؟ ساکت موند و حرفی نزد. دوباره تکرار کردم: — زینب! با توام! می‌گم امتحان دیکته‌ت رو خوب دادی؟ نگاهی تو صورتم انداخت و با لحن حرص درآری جواب داد: — من اسمم رو گذاشتم رویا، رویا صدام کن تا جوابت رو بدم. فهمیدم به تلافی اینکه من باهاش برخورد بدی داشتم، می‌خواد حرصم رو در بیاره و می‌گه اسمم رویاست. یه حسی بهم گفت: — ولش کن، این الان روی دنده لج افتاده. بهتره که باهاش حرف نزنی. دیگه چیزی نگفتم و رسیدیم در خونه. کیفش رو پرت کرد و گفت: جمعه ها و روزهای تعطیل پارت نداریم🙏 ⛔️کُپی حَرام اَست⛔️ و پیگرد الهی و قانوی دارد❌ پارت اول👇👇 ╲\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سـلامٌ عَلۍٰ آلِ یـاسـین...🥺❤️‍🩹 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
5.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه (با نوای استاد فرهمند) عجل الله❤️
هدایت شده از تبلیغات گسترده اورجینال
❤️‍🔥 باورم نمیشد من پسر که از جنس دختر ها بیزار بوددم حالااا دختریو که برای دزدیدم حالا دیوانه وار عاشقش،بودم.. لای در اتاقشو باز کررردم آزادانه رها کرده بود و میزد آروم درو باز کررردم از ترس عقب رفت نگاهم به چشمای افتاد من چیکار کرده بودم بااین دختر که حتی از باز گذاشتن اونو محروم کرده بودم. بخدا میبندم فقط باهام کاری نداشته باش انقدر مظلوم گفت دلم براش کباب شد رفتم که کامل به دیوار چسبید دستمو روی گونش کشیدم.. میخوای دوباره بزنی؟؟ محکم گفتم موهاتو باز بزار ولی ،برای فقط برای منی که هیچ خره دیگه ای نداره این موهای گیسو کمندتو جز من ببینه.. ت..و ت..و! اصلا حق نداره حتی نزدیکت بشه تا هم که شده من تورو اینجا میبینی زندانیت میکنم تمام سهم من از این ماهک میفهمی سرمو نزدیک بردم و قبل از اینکه حرفی بزنه...🙊❤️‍🔥❌ https://eitaa.com/joinchat/63898490Cfc0805f194
که فکر میکنه بهش داره اما یه روز که خیلی داره از اتاق میشه میشنوه که میگه بیااره میده و اونم یه شب از اونجا میکنه..😱🥲❌ https://eitaa.com/joinchat/3417702899C2c29975cf5
26.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تصاویر هوایی از تحویل اجساد چهار اسیر اسرائیل به صلیب سرخ یعنی کار رسانه ایشون بیستتتتتتتتت 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
10.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فقط در یک صورت ایران از استکبار جهانی شکست خواهد خورد! 🏷 | 🇮🇷 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen