#داستانڪ
روزی امام حسين علیه السلام از جایی عبور میكردند که ديدند جواني به سگی غذا میدهد. امام خوشحال شدند و فرمودند: چرا اين گونه به سگ مهرباني میكني؟ جوان عرض كرد: غمگين هستم، میخواهم با خشنود كردن اين حيوان، غم و اندوه من مبدل به خشنودي گردد. اندوه من از اين است كه غلام يك نفر يهودی هستم و میخواهم از او جدا شوم.
امام حسين علیه السلام با آن غلام نزد صاحب او كه يهودی بود آمدند. امام حسين علیه السلام دويست دينار به يهودي داد، تا غلام را خريداری كرده و آزاد سازد.
يهودی گفت: اين غلام را به خاطر قدم مبارك شما كه به خانه ما آمدي به شما بخشيدم و اين بوستان را نيز به شما بخشيدم. امام حسين علیه السلام هماندم غلام را آزاد كرد و همه آن بوستان و دویست دینار را به او بخشيد. سرانجام آن مرد یهودی و همسرش که تحت تاثیر محبت امام حسین علیه السلام قرار گرفته بودند، مسلمان شدند.
📘مناقب آل ابی طالب ج۴ - ص۱۵
@kole_bar971122